قربانی کردن و نسل کشی ( در یهود )
چهارشنبه 7 فروردین 1392 11:40 AM
بسم الله الرحمن الرحيم
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
جنايات يهود: قربانی کردن و نسل کشی
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
يهود،مادامي كه خود را«ملت برگزيده خداوند»ميداند و بقيه را«حيوانات انسان نما»مي بيند؛از ارتكاب هيچ جرم و جنايتي مضايقه نكرده و به هر عمل ناشايست و خطرناكي دست مي زنند؛ بنابراين نبايد تعجب كنيم كه دو عيدمقدس يهود،بدون تناول خون تمام نمي شود.
1-عيد يوريم در مارس2-عيد فصح در آبريل.(1)
هر ساله افراد زيادي،قرباني اين دو عيد«مقدس»!!مي شوند. براي نمونه بهاين داستان توجه فرماييد:(2)
«به طوري كه همه روزنامه ها نوشتند،روز چهارشنبه سال 1840 م،كشيش ايتاليايي آقاي «اپ فرانسوا انطون توما» به اتفاق خدمتكار خود «ابراهيم» از خانه بيرون آمده و ناپديد مي شوند». «پس از تحقيق و جست و جوي شديدي كه از طرف ملت و دولت شروع شد،معلوم مي شود كه كشيش بيچاره به دست يهودیان به قتل رسيده است.
«سليمان سر تراش كه يكي از متهمين بود،در اعترافات خويش چنين اظهارداشت:نيم ساعت از مغرب گذشته بود كه خدمتكار داود هراري داخل شده، درخواست كرد فورا خود را به خانه داود برسانم،من هم فورا خود را به منزل داود رساندم،يوسف لينيوده خاخام موسي ابو العافيه ، خاخام موسي بخور يودا مسلونكي و داود هراري(صاحب خانه)جمع بودند،من به مجرد آن كه داخل خانه شدم و كشيش«توما»را دست و پا بسته
ديدم ، فهميدم براي چه مرا احضاركردند.
خلاصه،پس از آن كه داخل شدم ، درهاي منزل را بسته ، طشت بزرگي حاضركرده و از من خواهش كردند كه او را بكشم؛ولي من امتناع كردم.
داود گفت:پس تو و بقيه،سرش را بر طشت نگاه داريد،تا ما كارش را يك سره سازيم.در اين وقت كشيش را پيش آورده،محكم بر زمينش زده و بي آنكه قطرهاي از خونش بر زمين بچكد، سرش را جدا كرديم.(همه خون در داخل تشت ریخت)
بعد جسد بي جانش را به انبار برده و با هيزم آتش زديم و سپس آن را قطعه قطعه نموديم، و در كيسه هاي بزرگي جاي داده و در نزدیکی صرافي، دفن نموديم.مأموريتمان كه تمام شد، به «ابراهيم» خادم كشيش وعده دادند كه اگر اين سرّ را براي كسي فاش نكند، او را از مال خود داماد خواهند كرد.
بازپرس سؤال كرد:
-استخوان هايش را چه كرديد؟
با دسته هاونگ،خورد كرديم!
-سرش را چه كرديد؟
با دسته هاونگ،خورد كرديم!
-رودههايش را چه كرديد؟
آنها را قطعه قطعه كرده و در يكي از صرافيهاي نزديك دفن نموديم!
آنگاه بازپرس رو به«اسحاق هراري»كرده،سؤال كرد:
-آيا به اعترافات«سليمان»اعتراض داريد؟
آنچه«سليمان»ميگويد،صحيح است؛ولي شما نميتوانيد اين عمل را جرم حساب كنيد؛زيرا يكي از مراسم مذهبي ما در اين عيد استفاده از خون انسان است.
-خونهاي كشيش را چه كرديد؟
در شيشه كرديم و به خاخام موسي ابوالعافيه داديم.
-شيشه سفيد بود يا سياه؟
سفيد بود.
-چه كسي شيشه را به خاخام تسليم داد؟
خاخام موسي سلونكي.
-در مراسم مذهبي شما در چه چيزي از خون استفاده مي شود؟
در«خمير نان عيد».
-آيا همه يهود بايد از اين نان استفاده كنند؟
نه،ولي چنين ناني حتما بايد نزد خاخام بزرگ موجود باشد.(3)
باز در همين كتاب مي نويسد:
«در روز عيد فصح در شهر(Valisob)واقع در شوروي كودك ده سال هاي ناپديد گشت و پس از يك هفته جست و جو،جسد بي جانش را در يكي از لجنزارهاي خارج شهر يافتند،و با آن كه آثار فرو بردن ميخ و سوزن،بر آن نمايان بود؛ولي قطرهاي خون بر لباس هايش وجود نداشت و چنانچه بعدا معلوم شد، جسد را بعد از قتل شسته بودند».
خانمي یهودی که در اين قصه متهم بود،در اعترافات خود چنين اظهار داشت:
ما از طرف يهود مأمور شديم كه اين كودك مسيحي را ربوده و در ساعت معيني در منزل يكي از آنها حاضر كنيم.
هنگامي كه ما با اين كودك وارد منزل شديم،ديديم همه دور ميزي نشسته ومنتظر ما هستند.
طفل را روي ميز گذاشته و با قدري شكلات،بيسكويت وشيريني سر او را گرم كردند.
كودك بيچاره همين كه مشغول خوردن شد،يكي از آنها ميخ تيز و درازي را در رانش فرو برد.
صداي دل خراش كودك به گريه بلند شده،هراسان به يكي از آنها پناه برد،اوهم نامردي نكرد و با سوزن درازي كه در دست داشت كمرش را مجروح كرد،طفل با فريادي به سومي پناه برد، او هم سينهاش را سوراخ كرد و خلاصه آن قدرميخ و سوزن به تنش فرو كردند،كه همانجا ، جان سپرد. سپس خونهايش را در شيشه كرده و به خاخام بزرگ تسليم كردند.
در كتاب«من اثر النكبة»تأليف نمر الخطيب مي نويسد:«در يكي از روزهايگرم تابستان،يهود به يكي از خانه هاي مسلمانان-در فلسطين-هجوم بردند،دختر بزرگ ميگويد:وقتي آنها در خانه ما را شكسته و وارد حياط شدند،من آنقدر وحشت كردم كه نزديك بود هلاك شوم،خواهر كوچكم به گوشهاي فرار كرد ، پدر و مادرم،بناي داد و فرياد را گذاشتند؛ اما چه سود؟
مردان وحشي و قسيّ القلب يهود،مادرم را گرفته و در موضع مخصوصش چند شليك خالي كردند!
بعدا پدرم را با لگد و مشت و ته تفنگ كشته و ما رادست و پا بسته،كشان كشان از خانه بيرون آوردند.
وی مي افزايد:من نميدانم بر سر خواهرم چه آمد،اما مرا با يك عده مردانخشن يهودي،پشت يك كاميون سوار كردند و به نقطه نامعلومي بردند.در ميان راه خواستند با من عمل منافي عفت انجام دهند؛ ولي تا توانستم،ازخود دفاع كردم...، بالاخره به وسيله آمپول مرا بيهوش كردند.
همين كه به هوش آمدم،حس كردم كه آبرويم ريخته شده است.اينك مرا به عنوان يك همخواب، در يكي از هتلها،استخدام كردهاند!(4)
يكي ديگر از فجايع و جنايات يهود،كشتار بيرحمانهاي بود كه در دهكده«دير ياسين» واقع در سرزمين«اسرائيل»كردند:
«روز 19 آبريل سال 1948 م نزديك به ظهر،سربازان يهودي به اين دهكده بي سلاح و از همه جا بي خبر هجوم آورده،اهالي را از زن و مرد ، بزرگ و كوچك، همه و همه را صف بسته،و هدف گلوله هاي ننگين خود قرار دادند.وپس از آن اجساد را قطعه قطعه نموده و حتي شكم زنهاي حامله را پاره كرده وبچه هايي كه هنوز ديده به جهان نگشوده بودند،سر بريده و در ميان چاه به اصطلاح گابي انداختند.
هنگامي كه نماينده صليب سرخ،آقاي دكتر لينر براي تحقيق رهسپار قريه شد و آن دويست و پنجاه جسد را با آن وضع فجيع ديد،بي هوش شده و فورا قريه را ترك گفت.(5)
درست در همان روز پس از اتمام اين كشتار به قريه ناصر الدين نزدیک طبريا وقريه بلد الشيخ و سكرير و عليوط و شهر حيفا و طبريا هجوم آورده،و مانندهمين كشتار بي رحمانه را در آن جا تكرار كردند.(6)
جنايات يهودیان اسرائيلی و صهيونيست،امروزه بر كسي پوشيده نيست و هر روزه شاهد نمونه هايي از قساوت و توحش آنها از طريق رسانههاي گروهي جهان هستيم. جنايات اخير آمريكا در افغانستان و عراق و قبلا در ايران يكي از فتنهها و نمونهاي از فساد اسرائيل ميباشد كه از پشت پرده كاخ سفيد را اداره مينمايد.
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
کاری از گروه تحقیقات جنبش مصاف
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
www.masafportal.com
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
پینوشت :
(1).«سير ريچارد بورتون»يهودي در كتاب خود«يهود..نور..اسلام»ص 81 مي نويسد:
«تلمود ميگويد:ما را دو مناسبت خونين است كه در آنها يهود خداوند از ما راضي مي شود،يكي عيد خمير ممزوج به خوه و ديگري مراسم ختنه
كردن فرزندانمان!»
(2) پروتوکول دانشوران صهیون/ترجمه بهرام محسن پور/ص 11
(3).خطر اليهوديه العالمية،نقل از كتاب«الكنز المرصود في قواعد التلمود».
(4).نقل از كتاب«قصص من الحياة».
(5).اين ماجرا در راديوها جرايد و مجلات منتشر شد.
(6).تذكرة عودة تأليف ناصر الدين نشاشيبي،ص 25