0

اشعار کودکیمان!!!(یادش به خیر)

 
kordabadi
kordabadi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 3073
محل سکونت : مازندران

پاسخ به:اشعار کودکیمان!!!(یادش به خیر)
سه شنبه 11 شهریور 1393  11:53 AM

ای دبستانی ترین احساس من


خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن مانا ترند
درس‌های سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود


درس پند آموز روباه وکلاغ
روبه مکارو دزد دشت وباغ

روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است

کاکلی گنجشککی با هوش بود
فیل نادانی برایش موش بود


با وجود سوز وسرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن میدرید

تا درون نیمکت جا میشدیم
ما پرازتصمیم کبری میشدیم


پاک کن هایی زپاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم

کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستان ما از آه بود
برگ دفترها به رنگ کاه بود


مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی با پا روی برگ
همکلاسی‌های من یادم کنید
بازهم در کوچه فریادم کنید

خوشا دردی که درمانش تو باشی

             خوشا راهی که پایانش تو باشی             

خوشا چشمی که رخسار تو بیند

خوشا ملکی که سلطانش تو باشی  

تشکرات از این پست
tahmores nazaninfatemeh shayesteh2000 salma57 moradi92
دسترسی سریع به انجمن ها