0

اشعار کودکیمان!!!(یادش به خیر)

 
mmf5243
mmf5243
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 1189
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار کودکیمان!!!(یادش به خیر)
شنبه 20 اردیبهشت 1393  3:12 PM

توی خانه جنگ است
جنگ من با خواهر

پشت بالشتش باز
او گرفته سنگر

خرسی ما با اوست
من تک و تنهایم

می خورد گاهی تیر
توی دست و پایم

من تفنگم جاروست
او تفنگش کفگیر

گوله های جوراب
می شود بمب و تیر

ما به هم ساعت ها
تیر می اندازیم

هردو مان در این جنگ
عاقبت می بازیم

آرزو نمی کنم که بیایی

آرزو می کنم که وقتی آمدی چشمانم شرمسار نگاهت نشود

چون همه میدانند که می آیی

الهم عجل لولیک الفرج }

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها