شعر/آلودگی و دود و دم و وضع شهر ما
یک شنبه 6 اسفند 1391 10:03 PM
کسی دقیقاً نمیداند آلودگی هوا مهمان خوانده است یا ناخوانده، اما همه متفقالقول هستند که باید فعلاً سوخت و ساخت، چون راه دیگری در دسترس نمیباشد
حاشا به دود و گرد و غبار آنکه حل شود
تهران برای مردم دنیا مثل شود
از دودههای اگزوز ماشین دلم گرفت
این کله ترسم عاقبت آخر کچل شود!
***
بیمو اگر بماند و خندی به ریش من
بهتر که بین دود و دم اکنون مچل شود
***
دود است و شعر و ترس من از آنکه در نهان
اشعار نو پدیده، به نوعی غزل شود!!!
***
آخر چه حکمتی بُود این ماجرای ما
آن ماجرا که شهره بینالملل شود!
***
زهر است اگر چه دوده، در این وضع شهرما
آخر گمان کنم که برایم عسل شود
بیچاره من که مشتریِ خاص مترواَم
آنجا که پای من ز فشار تو شَل شود
***
سرب است و دوده آنکه به حلقم فرو برم
باشد که سهم دشمن و مشتی دغل شود
تا میکشم نفس غم دنیا نمیخورم
فردا که تن به دست اجل هم بغل شود
امضا بلد نیستیم انگشت میزنیم