0

اولويت اخلاق در اقتصاد اسلامى

 
nima1337
nima1337
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 355
محل سکونت : یزد

اولويت اخلاق در اقتصاد اسلامى
جمعه 23 مرداد 1388  6:15 PM

 

اولويت اخلاق در اقتصاد اسلامى

داود الهامى

اسلام تحصيل مال و معيشت و يا به تعبير جامع‏تر «اقتصاد» را در زندگى بشر داراى اهميت مى‏داند ولى نه بسان جوامع سرمايه‏دارى كه آن را اصيل دانسته و تمام فضائل اخلاقى و عواطف انسانى را فداى آن مى‏نمايند. بلكه آن را يكى از امور مؤثر در زندگى قرار داده و نقش مهم اخلاق و فضيلت را هم ناديده نگرفته است و در هر شرائط اولويت را به اخلاق و فضيلت داده است.

و لذا در روايات زيادى مسلمانان را به اصلاح كار و معيشت‏يكديگر موظف نموده و توانگران را به دستگيرى از فقيران و درماندگان جامعه فرمان داده است و آنها كه از اين وظيفه مقدس اخلاقى و اجتماعى شانه خالى كنند و در اثر دست زدن به راههاى زيانبار بازرگانى انحصارى و زياده‏طلبى، توازن اقتصادى را به خطر مى‏افكنند، به شدت تهديد و نكوهش كرده است.

مرحوم كلينى از هاشمى از امام صادق‏عليه السلام روايت كرده كه فرمود:

«...من لم يهتم بامور المسلمين فليس منهم‏». (1)

ترجمه: هركس شب را روز كند بدون اينكه قصدش رسيدگى به امور مسلمانان و اصلاح كارهاى آنان باشد، مسلمان نيست.

باز از آن حضرت منقول است كه فرمود: «من اصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس منهم و من سمع رجلا ينادى يا للمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم‏». (2)

ترجمه: هركس صبح كند بدون آنكه قصدش رسيدگى به امور مسلمانان باشد، از مسلمانان نيست و هركس صداى مردى را بشنود كه مسلمانان را به يارى مى‏طلبد و به يارى او نشتابد، مسلمان نيست.

كلينى از «سماعة‏» روايت كرده كه گفت: از امام صادق‏عليه السلام سئوال كردم: گروهى سيرند و اضافه بر لوازم و مخارج خود، ثروتى گردآورده‏اند، درحالى كه برادران مسلمانشان شديدا احتياج دارند، و زكات هم براى آنها كفاف نمى‏دهد، آيا رواست آنها سير باشند درحالى كه برادرانشان در اين روزگار سخت گرسنه هستند؟!

امام در پاسخ فرمودند: «المسلم اخو المسلم لا يظلمه ولا يخذله ولا يحرمه، فيحق على المسلمين الاجتهاد فيه والتواصل والتعاون عليه والمؤاساة لاهل الحاجة والعطف منكم تكونون على ما امرالله فيهم رحماء بينكم متراحمين‏». (3)

ترجمه: مسلمان برادر مسلمان است، نبايد به او ستم كند و نبايد او را تنها بگذارد و خوارش نمايد (ونسبت‏به وضع او بى‏تفاوت باشد) و نبايد او را محروم كند (وبا داشتن ثروت اضافى او را در فقر و فلاكت‏بگذارد) پس بر مسلمانان لازم است كه در برادرى و برابرى باهم كوشا باشند و بر كمك و رسيدگى به هم و بپا خواستن به يارى حاجتمندان اهتمام بورزند و طبق فرمان خدا (4) نسبت‏به هم مهربان و بخشاينده باشند.

كلينى از ابو بصير از امام صادق‏عليه السلام روايت كرده كه فرمود:

«ايما رجل من شيعتنا اتى رجلا من اخوانه فاستعان به في حاجته فلم يعنه و هو يقدر الا ابتلاه الله بان يقضي حوائج عدة من اعدائنا يعذبه الله عليها يوم القيامة‏». (5)

ترجمه: هرگاه يكى از شيعيان ما نزد برادر مسلمانش برود و از او در انجام حاجتش يارى بخواهد واو با اينكه تواناست، كمكش نكند، خدا او را به قضاى حاجتهايى گروهى از دشمنان ما، مبتلا مى‏كند تا بر اين كار او را در روز قيامت عذابش كند.

كلينى و صدوق از «فرات بن احنف‏» از امام صادق‏عليه السلام روايت كرده كه فرمود:

«ايما مؤمن منع مؤمنا شيئا مما يحتاج اليه وهو يقدر عليه من عنده او من عند غيره اقامه الله يوم القيامة مسودا وجهه مزرقة عيناه مغلولة يداه الى عنقه، فيقال: هذا الخائن الذي خان الله ورسوله، ثم يؤمر به الى النار». (6)

ترجمه: هر مؤمنى برادر مؤمنش را از چيزى كه به آن احتياج دارد و از خود يا از ديگرى بتواند آن چيز را به او برساند، محروم كند، خداوند او را در روز قيامت‏با روى سياه و چشمان برگشته و دستان به گردن آويخته، بازداشت مى‏كند و اعلان مى‏شود: اين همان خائنى است كه به خدا و رسولش خيانت كرده، سپس امر مى‏شود او را به آتش افكنند.

كلينى از مفضل بن قاسم روايت كرده كه گفت: امام صادق‏عليه السلام فرمود:

«من كانت له دار فاحتاج مؤمن الى سكناها فمنعه اياها قال الله عزوجل: ملائكتي ابخل عبدي على عبدي بسكنى الدار الدنيا و عزتي و جلالي لا يسكن جناني ابدا». (7)

ترجمه: هركس خانه‏اى داشته باشد و مؤمنى به سكناى آن محتاج باشد و او محرومش كند، خداوند مى‏فرمايد: فرشتگان من اين بنده من در دنيا، از اسكان دادن بنده ديگرم در خانه‏اش، بخل نمود، به عزت خودم قسم هيچ‏گاه در بهشت من ساكن نمى‏شود.

قرآن مجيد مى‏فرمايد:

ارايت الذي يكذب بالدين فذلك الذي يدع اليتيم و لا يحض على طعام المسكين فويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون والذين هم يراءون و يمنعون الماعون. (8)

ترجمه: آيا كسى كه روز جزا را پيوسته انكار مى‏كند، مشاهده كردى؟ او همان كسى است كه يتيم را با خشونت مى‏راند. و ديگران را به اطعام مسكين تشويق نمى‏كند. پس واى بر نمازگزارانى كه نماز خود را به دست فراموشى مى‏سپارند، آنها كه ريا مى‏كنند و ديگران را از ضروريات زندگى منع مى‏نمايند.

«ماعون‏» از ماده «معن‏» به معنى چيز كم است و بسيارى از مفسرين معتقدند كه منظور از آن در اين‏جا اشياء جزئى است كه مردم مخصوصا همسايه‏ها از يكديگر به عنوان عاريه يا تملك مى‏گيرند مانند مقدارى نمك، آب، آتش(كبريت)، ظروف و مانند اينها.

بديهى است كسى كه از دادن چنين اشيائى به ديگران خوددارى مى‏كند، آدم بسيار پست و بى‏ايمانى است‏يعنى آنها به قدرى بخيلند كه حتى از دادن اين اشياء كوچك مضايفه دارند درحالى كه همين اشياء كوچك گاه نيازهاى بزرگى را برطرف مى‏كنند و منع آن، مشكلات بزرگى در زندگى مردم ايجاد مى‏نمايد.

جمعى گفته‏اند: منظور از «ماعون‏» زكات است.

در روايتى از امام صادق‏عليه السلام آمده است كه در تفسير ماعون فرمود:

هو القرض يقرضه والمتاع يعيره و المعروف يصنعه: ماعون وامى است كه انسان به ديگرى مى‏دهد و وسائل زندگى است كه به عنوان عاريه در اختيار ديگران مى‏گذارد و كمكها و كارهاى خيرى كه انسان انجام مى‏دهد. (9)

در روايت ديگرى از امام صادق‏عليه السلام اين معنى نقل شده و در ذيل آن آمده است كه راوى گفت: ما همسايگانى داريم كه وقتى وسائلى را به آنها عاريه مى‏دهيم آن را مى‏شكنند و خراب مى‏كنند، آيا گناه است‏به آنها ندهيم؟ فرمود: دراين صورت مانعى ندارد. (10)

مرحوم صدوق از امام صادق از پدران بزرگوارش در حديث مناهى رسول اكرم‏صلى الل.ه عليه وآله روايت كرده:

«نهى رسول الله‏صلى الله عليه وآله ان يمنع احد الماعون جاره‏».: ترجمه: رسول خدا از ندادن لوازم خانگى (ازقبيل: ديگ، كاسه، سطل، آب، نمك، آتش و نظائر اينها) به همسايه نهى كرده.

و فرموده: «من منع الماعون جاره منعه الله خيره يوم القيامة و وكله الى نفسه و من وكله الى نفسه فما اسوء حاله... و من احتاج اليه اخوه المسلم فى قرض و هو يقدر عليه فلم يفعل حرم الله عليه ريح الجنة ... و من اكرم اخاه المسلم فانما يكرم الله عزوجل‏». (11)

ترجمه: هركس كه آنها را از همسايه‏اش دريغ دارد، خدا در روز قيامت‏خيرش را از او دريغ مى‏دارد واو را به خود وامى‏گذارد و چه بسيار بد است‏حال كسى كه خدا او را به خود واگذارد و هركس برادر مسلمانش به او محتاج باشد و از او قرض بخواهد و او با وجود اينكه مى‏تواند قضاى حاجتش برآورد، كوتاهى نمايد و حاجتش را برنياورد خداوند نسيم بهشت را بر او حرام مى‏گرداند، تا آنجا كه فرمود: وكسى كه به برادر مسلمانش احسان كند به خدا احسان كرده است.

صدوق از مفضل بن عمر از امام صادق‏عليه السلام روايت كرده كه فرمود:

«ايما مؤمن حبس مؤمنا عن ماله و هو محتاج اليه لم يذقه الله من طعام الجنة ولا يشرب من الرحيق المختوم‏». (12)

ترجمه: هر مؤمنى كه از مؤمن ديگر مالش را مخفى كند (باوجود اينكه او محتاج است)، خداوند از طعام بهشت‏به او نمى‏چشاند و از شراب طهور بهشت هم محروم مى‏سازد.

اين نوع رسيدگى به امور مسلمين و دستگيرى از درماندگان آنها يك وظيفه عمومى مسلمانان است، ولى برخى از آنان كه از لحاظ تقوى و انسانيت مراتب بالاترى دارند، ديگران را بر خويشتن مقدم مى‏دارند و خود را براى آسايش ديگران به زحمت مى‏اندازند به اين معنى زندگى را بر خود تنگ مى‏گيرند تا ديگران را به آسايش برسانند و آنچه دارند به نيازمندان مى‏بخشند.

پس اقتصاد اسلامى هيچ‏گونه برخورد با اخلاق و فضيلت ندارد و در هر شرائط اولويت‏با اخلاق مى‏باشد ولى در ساير مكتبهاى اقتصادى دنيا، مساله درست‏بر عكس است‏يعنى همه‏جا اولويت‏با اقتصاد است و تا زمانى فضائل و سجاياى انسانى را بكار مى‏بندند كه سد راه منافعشان نشود واگر روزى مشاهده كردند كه بين اخلاق و اقتصادشان ناسازگارى وجود دارد، به ارزشهاى انسانى و مكارم اخلاق پشت‏پا مى‏زنند، رهبران اين مكتبها اخلاق را تنها از ديدگاه مادى مى‏نگرند و چگونگى آن را منحصرا وابسته به كيفيت روابط توليد و تابع خصوصيات اقتصادى مى‏دانند.

رعايت اعتدال در انفاق و بخشش

آئين مقدس اسلام مسلمانان را به رعايت اعتدال و ميانه‏روى دعوت مى‏كند و حتى در انفاق و بخشش هم توصيه‏اش اين است كه بايد دور از هرگونه اسراف و سختگيرى باشد.

چنانكه قرآن مجيد به يكى از اوصاف ممتاز «عبادالرحمن‏» كه اعتدال و دورى از هرگونه افراط و تفريظ در كارها مخصوصا در مساله انفاق است، اشاره كرده مى‏فرمايد:

والذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و كان بين ذلك قواما. (13)

ترجمه: آنها كسانى هستند كه هرگاه انفاق كنند نه اسراف مى‏كنند و نه سخت‏گيرى، بلكه درميان اين دو حد اعتدالى دارند).

يعنى آنان انفاق عادلانه و دور از هرگونه اسراف و سخت‏گيرى دارند نه آنچنان بذل و بخششى كنند كه زن و فرزندشان گرسنه بمانند و نه آنچنان سختگير باشند كه ديگران از مواهب آنها بهره‏مند نشوند.

در تفسير «اسراف‏» و «اقتار» كه نقطه مقابل يكديگرند مفسران سخنان گوناگونى گفته‏اند كه روح همه آنها به يك موضوع برمى‏گردد و آن اينكه «اسراف‏» آن است كه بيش از حد و در غير حق و بيجا مصرف گردد و «اقتار» آن است كه كمتر از حق و مقدار لازم بوده باشد.

امام صادق‏عليه السلام در روايتى تشبيه جالبى براى «اسراف‏» و «اقتار» و «حد اعتدال‏» به كار برده است، هنگامى كه آن حضرت ا ين آيه را تلاوت فرمود: مشتى سنگ ريزه از زمين برداشت و محكم در دست گرفت و فرمود اين همان «اقتار» و سخت‏گيرى است، سپس مشت ديگرى برداشت و چنان دست‏خود را گشود كه همه آن را به روى زمين ريخت و فرمود: اين «اسراف‏» است‏بار سوم مشت ديگرى برداشت و كمى دست‏خود را گشود به طورى كه مقدارى فرو ريخت و مقدارى در دستش باز ماند و فرمود اين همان «قوام‏» و حد وسط است. (14)

از آنجا كه رعايت اعتدال در همه چيز حتى در انفاق و كمك به ديگران، شرط است در آيه ديگر مى‏فرمايد:

و لا تجعل يدك مغلولة الى عنقك و لا تبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسورا. (15)

ترجمه: هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن (وترك انفاق و بخشش منما) و بيش از حد آن را مگشا تا مورد سرزنش قرار گيرى واز كار فرومانى.

اين تعبير كنايه لطيفى است از اين كه دست دهنده داشته باش و همچون بخيلان كه گوئى دستهايشان به گردنشان با غل و زنجير بسته‏اند و قادر به كمك وانفاق نيستند،مباش. واز سوى ديگر، دست‏خود را فوق العاده گشاده مدار و بذل و بخشش بى‏حساب مكن تا سبب شود از كار بمانى و مورد ملامت اين و آن قرار گيرى.

در شان نزول اين آيه آمده است كه پيامبرصلى الل.ه عليه وآله در خانه بود سائلى بر در خانه آمد چون چيزى براى بخشش آماده نبود، و او تقاضاى پيراهن كرد، پيامبرصلى الل.ه عليه وآله پيراهن خود را به او داد و همين سبب شد كه پيامبر نتواند آن روز براى نماز به مسجد برود. اين پيشامد زبان كفار را باز كرد گفتند: محمد خواب مانده و يا مشغول لهو و سرگرمى است و نمازش را به دست فراموشى سپرده است و به اين ترتيب اين كار هم ملامت و شماتت دشمن، و هم انقطاع از دوست را در پى داشت و مصداق «ملوم محسور» شد آيه فوق نازل گرديد و به پيامبرصلى الل.ه عليه وآله هشدار داد كه اين كار تكرار نشود. (16)

امام صادق‏عليه السلام فرمود: «ان السرف يورث الفقر و ان القصد يورث الغنى‏». (17)

ترجمه: اسراف و ولخرجى موجب فقر و ميانه‏روى باعث غنى مى‏گردد.

امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: «الكمال كل الكمال في ثلاثة فذكر في‏الثلاثة التقدير في المعيشة‏». (18) ترجمه: كمال در سه چيز است: از جمله حساب در زندگى.

امام باقرعليه السلام فرمود: «ما خير في رجل لا يقتصد في‏معيشته ما يصلح لا لديناه ولا لآخرته‏». (19) ترجمه: خير و خوبى در كسى كه در زندگى خود ميانه‏رو نيست، وجود ندارد. زيرا اين كار نه براى دنياى او فائده دارد و نه براى آخرتش.

على‏عليه السلام فرمود: «من المروة ان تقتصد فلا تسرف‏». (20) ترجمه: از كرامت انسانى است كه اسراف نكند و ميانه‏رو باشد.

در روايتى آمده است كه مردى وارد خدمت امام صادق‏عليه السلام شد و تقاضاى وام كرد و چون قدرت پرداخت نداشت از امام خواست تا هنگام توانائى مهلت دهد.

امام صادق‏عليه السلام از او پرسيد آيا به هنگام برداشت محصول آن را پرداخت‏خواهى نمود؟

گفت: نه به خدا قسم. فرمود: از سود كسب و تجارت ادا خواهى كرد؟ گفت: نه به خدا قسم. فرمود: تا زمانى كه متاعى بفروشى؟ گفت: نه به خدا قسم. (يعنى متاع قابل فروش هم ندارم) امام همين كه ديد كاملا نيازمند و مستحق است فرمود: «فانت اذا ممن جعل الله له في اموالنا حقا» دراين صورت تو از كسانى هستى كه خداوند در اموال ما براى تو حقى قرار داده است.

امام مبلغى به او داد و توصيه فرمود كه:

«اتق الله ولا تسرف ولا تقتر و كن بين ذلك قواما ان التبذير من الاسراف قال الله : ولا تبذر تبذيرا و قال ان الله لا يعذب على القصد». (21) ترجمه: از خدا بترس نه اسراف كن و نه سختيگرى و روشى ميان اين دو برگزين زيرا «اسراف‏» از «تبذير» است‏خداوند فرموده: هرگز اسراف و تبذير مكن. سپس امام فرمود: خداوند به خاطر ميانه‏روى كسى را عذاب نمى‏دهد.

پى‏نوشتها:

1) كافى، ج‏2، ص 163، (باب الاهتمام بامور المسلمين) - وسائل، ج‏11، ص 559.

2) كافى، ج‏2، ص 164 - وسائل، ج‏11، ص 559 و 560.

3) فروع كافى، ج‏1، ص 176 - (نوادر الصدقة).

4) اشاره به آيه 39 از سوره «الفتح‏»

5) اصول كافى، ج‏2، ص 366 -المحاسن، ص 99.

6) كافى، ج‏2، ص 367 - عقاب الاعمال، ص 23 - المحاسن، ص‏100.

7) كافى، ج‏2، ص 367.

8) سوره ماعون.

9) تفسير نورالثقلين، ج‏5، ص 679.

10) تفسير نورالثقلين، ج‏5، ص 679.

11) الفقيه، ج‏2، ص 197 و 198 - وسائل، ج‏11، ص 600.

12) عقاب الاعمال، ص 23 - المحاسن، ص 100.

13) سوره فرقان، آيه 67.

14) تفسير نورالثقلين، ج‏2، ص 29 - وسائل، ج‏12، ص 42.

15) سوره اسراء، آيه 29.

16) تفسير نمونه، ج‏12، ص 91 و 92.

17) وسائل الشيعة، ج‏12، ص 41.

18) وسائل‏الشيعة، ج‏12، ص 42.

19) وسائل‏الشيعة، ج‏12، ص 42.

20) تفسير عياشى، ج‏2، ص 288.

21) تفسير عياشى، ج‏2، ص 288.

 

v
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها