بهاييت در عصر پهلوي
رضاشاه نظامي جسوري بود كه با كمك انگليسيها دست به كودتا زد و با حيله و نيرنگ به پادشاهي رسيد. او كه از اصالت خانوادگي بهرهاي نداشت، نام "پهلوي" را براي خاندان خود برگزيد و چنين وانمود كرد كه در پي تجديد عظمت گذشتهي ايران باستان است. اما در واقع، بزرگنمايي تاريخ ايران باستان براي رضاشاه به نوعي مبارزه طلبيدن اسلام بود. او ميدانست كه نميتواند قدرت اسلام را در حكومت خويش هضم كند، پس سعي داشت تا با خلق ايدئولوژي براي حكومت خود، اسلام را تضعيف نمايد. آغاز حكومت رضاشاه مصادف با رهبري شوقيافندي، رهبر بهاييان بود و به نظر ميرسد شاه نظر بسيار مساعدي نسبت به اين فرقه داشت، بهطوريكه يكي از افسران بهايي را بهعنوان آجودان مخصوص وليعهد خود انتخاب كرد.[9]
در دوران پهلوي، جنبش بهاييت به يكي از شاخههاي بسيار با نفوذ در تشكيلات سياسي دولت و به تبع آن، ساختارهاي فرهنگي و اقتصادي كشور تبديل شد. رضاشاه از اين جريان در جهت سياست دينزدايي و روحانيتستيزي خود نهايت استفاده را برد و اين مقابله تا كشف حجاب، كه از احكام ضروري دين اسلام است پيش رفت. به اين ترتيب، دشمني ميان بهاييان و حكومت مركزي در دورهي پهلوي از ميان رفت و برعكس به همكاري ميان آنها عليه دين اسلام انجاميد.
نفوذ عناصر بهايي در دستگاه حكومت در عصر پهلوي دوم بسيار زياد شد. محمدرضا شاه كه علاوهبر فقدان اصالت خانوادگي از جسارت پدر هم بهرهاي نداشت، در ميان اطرافيان خود، بهاييان را بيش از همه شايستهي اعتماد ميدانست. از آن پس نقش عناصر بهايي در حكومت از حالت غيرعلني عصر رضاشاه خارج گرديده و بسياري از مناصب و شغلهاي مهم و حساس، در اختيار آنها قرار گرفت.[10]
با اين حال، نفوذ و محبوبيت دين اسلام در ميان مردم پا برجا بود و درست در زماني كه شاه و اربابان انگليسي و امريكايياش فكر ميكردند ديگر دين و روحانيت در ايران كمرنگ شده است، ظهور زعيم عاليقدر شيعه، حضرت امام خميني(ره) و حماسهي عظيمي چون 15 خرداد 1342 تمام معادلات را در صحنهي سياست ايران برهم زد.
شاه ديگر حاضر نبود به هيچ قيمتي، حتي سركوب خونبار قيام 15 خرداد، در مقابل خواستههاي روحانيون و مردم تسليم شود. پس تصميم گرفت براي كنترل نيروهاي مخالف، به عناصر بهايي قدرت بيشتري بدهد و آنها را بهطور علني، بي هيچ ابايي، در دستگاه دولتي بهكار گيرد.
از جمله مهرههاي بهايي كه پس از سركوب قيام 15 خرداد در بخشهاي مختلف سياسي، اقتصادي و هنري كشور حضور پيدا كردند، ميتوان به افرادي چون هژبر يزداني (سرمايهدار)، ثابت پاسال (رييس راديو تلويزيون)، فرخرو پارسا (وزير آموزش و پرورش)، دكتر شاهقلي (وزير بهداري)، تيمسار ايادي و پرويز ثابتي (معاون ساواك)، اشاره كرد.
اما برجستهترين مهرههاي بهايي كه توانست در مصدر نخستوزير قرار گرفته و در دوران صدارتش تعلق او به بهاييت شهرت وسيع يافت، "اميرعباس هويدا" بود. در دوران نخستوزيري هويدا، بهاييان بيش از پيش به مراكز حساس كشور دست انداختند. طرفداران اين فرقه در عصر پهلوي دوم منابع اطلاعاتي و جاسوسي انگلستان در ايران به شمار ميآمدند. آنان در تضعيف اقتصادي كشور نيز نقش داشتند و اجناسي را كه در ايران ارزانتر توليد ميشد، از خارج وارد ميكردند. اعتماد محمدرضا شاه به بهاييان باعث شد آنها از موقعيت بهدست آمده براي كسب ثروت و قدرت بهره بگيرند. مركز بهاييگري در اسراييل قرار داشت و آنها با تشكيلاتي بسيار منظم و گسترده، با اين مركز در ارتباط بودند. به همين مناسبت، غير از نفوذ دولتي، آنان با داشتن ارتباط با كشورهاي خارجي به خصوص اسرائيل و انگلستان در جهت تضعيف اقتدار دولت و اقتصاد كشور در راستاي منافع بيگانگان عمل ميكردند، اقدامات خائنانهي اين گروه بر عليه مصالح ملت و مملكت از جملهي عواملي بود كه به برانگيختهشدن خشم مردم و انفجاري به نام انقلاب اسلامي در سال 1357 انجاميد.[11]
تروريسم سیاسی؛ مشخصهی بهائيان
تروريسم سياسي در تاريخ معاصر ايران از اواسط دههی 840 م (1260 ق)، با بابيگري آغاز شد و چنان با بابيگري پيوند خورد كه در دوران متأخر قاجار نام "بابي" و "تروريست" مترادف بود. بابيها ترور اميركبير را طراحي كردند و در شوال 1268 ق، به ترور نافرجام ناصرالدين شاه دست زدند. از آن پس اين شيوه در ايران تداوم يافت و بهويژه در دوران انقلاب مشروطه و پس از آن اوج گرفت. بهائيان در عتبات نيز بيكار نبودند و سيد اسدالله مازندراني در عتبات به جرم سوء قصد به آيتالله خراساني گرفتار شد. [12]
در دوران انقلاب اسلامی ایران، این فرقه برای رسیدن به مقاصد سیاسی خود بارها بر علیه شخصیتهای علمی، مذهبی و سیاسی ایران دست به توطئه زدهاند.
بهائیان و صهیونیسم
اشتراکات فکری فراوانی میان بهائیان و صهیونیستها به چشم میخورد، که از جملهی آنها، ستاره پنجپر است که از علائم اصلی بهائیان و از نمادهای اسرائیل و شیطانپرستان میباشد.
علاوهبر این دو مرکز اصلی بهائیان در کنار "حظیرةالقدس"، در عشقآباد ترکمنستان و "مشرقالاذکار" در شهر شیکاگو آمریکا قرار دارد، دو شهر "حیفا" و "عکا" در سرزمینهای اشغالی فلسطین، از مراکز اصلی عبادی و مذهبی بهائیان میباشند. مراوده و ارتباط میان تشکیلات بهائیت و صهیونیسم و حمایت پدرانهی آنها از این فرزند نو ظهور در سیاستهای اسرائیل، یک اصل راهبردی به حساب میآید. [13]
جمعبندی
بهائیت یک مذهب مجعول غربی، در شرق و ایران است. مذهب بهائیت از تفسیري یهودی از مذهب تشیع در ایران آغاز شد یعنی "پروتستانتیزم شیعی". چرا که پروتستانتیزم، تفسیر عهد جدید (انجیل) با عهد عتیق (تورات) است که با محوریت "ملیگرایی آلمانی" بهوجود آمد و بهائیت نیز از مقولهی ملیگرایی ایرانی بهره میگیرد. بنابراین سیاست ضد اسلامی بهائیت، همواره ادامه یافته و با هر جریان اسلامخواهی، اعم از فرهنگی و سیاسی، در ایران به مقابله پرداخته و در مقابل جریانهای سنتشکن ضد اسلامی را همراهی نموده است. این فرقه هماکنون کاملا مورد حمایت آمریکا و اسرائیل است و از آن برای مقابله با اسلام استفاده میشود.[14] بیشترین پیروان آنان در آمریکا قرار دارند و در کشورهایی چون هند، اندونزی و برخی از کشورهای آمریکای لاتین طرفدارانی دارند. اصولا آنان به وطن اعتقادی ندارند و به اصطلاح "جهان وطنی" اختیار نمودهاند. هر چند ادعای عدم دخالت در سیاست دارند، اما بهنظر می رسد هدف آنان تشکیل حکومت جهانی بهائی است.