کارتون هایی که یک عمر سر کارمان گذاشتند!
سه شنبه 24 بهمن 1391 1:04 AM
مرور خاطرات همیشه برایمان زیبا بوده، حتی اگر بدانیم تمام روزهایی كه گذراندیم خوب نبوده است.
شاید اصلا چیزی نباشد كه باعث خوشحالی یا افتخارمان شود اما هرچه كه باشد زیر زبانمان مزه خوبی دارد.
چیزی نزدیك به ملس بودن یك خورش فسنجان وقتی كه صاحبخانه نمیداند خورش مورد علاقهات را شیرین میخوری یا ترش!
برای نوستالژی بازها سفر به دوران كودكی و سرگرمی با كارتونهای زیبای تلویزیونی كه نسبت به دوران كنونی اثرگذاری به مراتب بیشتری روی ذهن بچهها داشت، یك اتفاق ویژه است.
حالا بسیاری از بچههای 30-20 سال قبل در هر محفل خودمانی با مرور خاطرات خود از آنچه در كودكی از طریق جعبه جادو دیدند یاد میكنند.
در این میان آنهایی كه دقیقتر كارتونها را دیدند و به خاطر سپردند با توجه و ریزبینی به جزئیات این كارتونهای جذاب سؤالهای بامزهای در پس ذهنشان نقش میبندد كه شاید مرور برخی از آنها جالب باشد.
سندباد با آن شلوار گشاد چطور آنقدر سریع میدوید و چرا زیر جلیقهاش لباسی به تن نداشت؟
چرا هیچوقت آن یكی چشم علیبابا را ندیدیم؟
چرا هیچكس نفهمید شیلا كه در واقع یك دختر بود تبدیل به كلاغی فضول و هشداردهنده شد؟
در انیمیشن هلندی «باربا پاپا» كه گوینده با سرعتی باورنكردنی نام تمام اعضای خانواده را میگفت هرقدر كه پسرهای خانواده مثل باربازو باربا برای به لحاظ ظاهری و كارهایی كه انجام میدادند ویژه بودند.
چرا هیچ كس نمیتوانست فرق دخترهای خانواده را از هم تشخیص دهد؟
شاید هم واقعا نقشی در پیش بردن داستانها نداشتند!
در سریال كارتونی پینوكیو كه با دوبله بینظیر بارها تكرار شد دنبال پینوكیو یك جوجه اردك (جینا) و یك داركوب كوچولو «روكو» راه افتاده به این شهر و آن شهر میرفتند.
این 2 موجود بامزه همیشه نقش هشداردهنده و مراقب پینوكیو را داشتند اما معلوم نبود در بعضی قسمتها روكو كجاست و چرا از داستان محو میشد؟
حتما بل وسباستین را به یاد دارید.
آن پسربچه اسپانیایی كه سگ سفیدش سهبرابر خودش بود و همیشه با یك صدای خاص و تكراری دشمنان سباستین را میترساند.
بل البته یك سگ ماده بود كه یك توله كوچك داشت.
این سگ كوچولو كه صدای بامزهای هم داشت زیر گردن بل در یك كیف مخصوص نگهداری میشد اما با اینكه بل وسباستین در سفر بودند هیچكس نفهمید فرزند بل كجاست و چه میكند؟
در كارتون پسر شجاع نام كاراكترها برای خودش دنیایی است.
مشخص بود كه اسامی، با اسامی واقعی كارتون منافات دارد وگرنه همه میدانستند كه روباه، روباه است و باید اسمی داشته باشد.
خرس مهربون، خرس قهوهای و خانم كوچولو شاهكارهای دیگری بود كه آن زمان برایمان سؤال به حساب نمیآمد اما حالا همه از هم میپرسند اگر اسم كاراكتر اصلی پسرشجاع نبود نام پدر او چه میتوانست باشد؟
انیمیشن زیبای گوریل انگوری با دوبله فوقالعاده مرحوم قطعهای و اصغر افضلی را هم به یاد میآوریم اما همیشه این سؤال برایمان وجود داشت چطور گوریل 15متری كه با دویدنش زمین میلرزید روی سقف یك ون كوچك مینشست و این ون با سرعت تمام حركت میكرد.
در خیلی از كارتونها شخصیت اصلی دنبال مادرش بود.
هاچ زنبور عسل، چوبین كه هیچوقت مادرش را ندیدیم و كلی كارتون ژاپنی دیگر مثل دختری به نام نل.
اما در این آخری یك اتفاق سركاری كل داستان را معطل خود كرده بود.
اینكه مادر نل جایی به نام پارادایس زندگی میكند و نل مجبور بود برای رسیدن به مادرش به اینجا برود غافل از اینكه چنین مكانی وجود ندارد و معنی این لغت بهشت است!