0

فلسفه و عرفان در اين تايپك

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:فلسفه و عرفان در اين تايپك
سه شنبه 10 بهمن 1391  12:56 AM




هويت اخلاق دينى در رويكرد تاويلى و مكتب تفكيك

قسمت دوم

3. هويت‏شناسى اخلاق در مكتب مرحوم نراقى رحمه الله

در جريان تاريخى فرهنگ و تمدن اسلامى به دليل برخوردارى اسلام از اصالت‏هاى بى‏نظير و از سوى ديگر تلاقى آن با تمدن يونانى - به ويژه انديشه اخلاقى ارسطو - پنج جريان فكرى در معرفت اخلاقى به وجود آمد:
1. يكى جريان فكرى كه در شناخت و تبيين نظام اخلاقى اسلام رويكرد فلسفى و خردورزانه داشت;
2. جريان فكرى ديگر كه در تبيين اخلاق دينى رويكرد زهد گرايانه (عرفان زهدى) و دنيا گريزى پيشه كرد;
3. گرايش ديگر كه به عشق حضرت حق و ولايت اوليا تاكيد مى‏ورزيد و عارفانه (عرفان عاشقانه) با اخلاق برخورد مى‏كرد;
4. و رويكرد چهارم كه به نحوى مى‏كوشيد به قرآن و سنت نبوى و اهل بيت پايبند باشد و آب را از سرچشمه بردارد;
5. جريان يا مكتب معرفتى ديگر در اخلاق، جريان جمع گرايى معرفتى است; يعنى بايد ميان قرآن، عرفان و برهان جمع كرد و حق هر يك از جريان‏هاى معرفتى را ادا نمود.
جريان فلسفى و عقلانى كه به طور عمده تحت تاثير اخلاق سعادت يا حد وسط بود، به طور رسمى به وسيله ابن مسكويه و پس از وى خواجه نصير الدين طوسى تقويت‏شد; چنان كه رويكرد زهد گرايانه به وسيله گروهى از متصوفه چون: ابراهيم ادهم، حمدون قصار و... از بانيان فرقه ملامتيه ترويج گرديد. (18) و رويكرد عرفانى (عرفان عاشقانه) به طور عمده به وسيله محيى الدين عربى، سنايى، مولانا جلال الدين رومى و عرفاى بزرگ ديگر ترويج‏شد و جريان چهارم كه رويكرد قرآنى و روايى است، در دنياى اهل نت‏به وسيله مرحوم ابو حامد غزالى آغاز شد و در قرن دهم هجرى مرحوم مولا محسن فيض كاشانى رحمه الله با نوشتن كتاب المحجة البيضاء آن را كامل گردانيد. (19) همان گونه كه جريان فكرى اخباريگرى در دنياى اهل سنت و جهان تشيع چون مكتب مالكى و حنبلى و مرحوم ملا امين استر آبادى را نيز مى‏توان از اين سنخ از جريان‏هاى فكرى قلمداد كرد. جريان پنجم، جريان فكرى مرحوم صدر المتالهين شيرازى است كه لزوم جمع ميان جريان‏هاى فكرى را در دستيابى به اسلام ناب پيشنهاد مى‏كند. (20)
اينك مكتب اخلاقى مرحوم مهدى نراقى مصداق كدام يك از جريان‏هاى معرفتى ياد شده است؟
پاسخ اين پرسش كار آسانى نيست. درباره مكتب و فلسفه اخلاقى آن بزرگ، نظريه‏هاى مختلفى مطرح شده است: يك نظريه اين است كه روش او، روش التقاطى و تاويلى است. او مى‏كوشد ميان مبانى معرفت اخلاقى اسلام و مبانى معرفتى اخلاق ارسطويى تلفيق كند و در اين كار ناگزير دچار التقاط و تاويل شده و اخلاق قرآن و اهل بيت را يا به نفع مبانى ارسطو تفسير كرده و يا گرفتار امتزاج و تلفيق ميان دو نظام معرفتى شده است; حال آن كه ميان مبانى آن‏ها سازگارى وجود ندارد. در كتاب اوصاف پارسايان آمده است: «ردايى از شرعيت و اسلاميت كه عالمان مسلمان بر اندام اخلاق دنيازده يونانى افكندند، هيچ گاه نتوانست آن را چنان قداست و فضيلتى ببخشد كه از مؤمنان دلربايى كند و لذا هم چنان در نهانخانه مصطلحات و انقسامات عبوس فلسفه محبوس ماند و جامه جان تردامنى را به آب طهارت نشست و كام دل هيچ سالكى را به حلاوت فضيلت‏شيرين نكرد. ناقلان حكمت عملى يونانيان و اسلام اندود كنندگان آن، پرچمداران اخلاق اسلامى نبودند. اين منصب ارجمند از آن پارسايان و عارفانى چون غزالى و مولوى بود كه قلبى خاشع و روحى عاشق داشتند و در حلقه ولايت اولياى الهى در آمده بودند و انبان ضمير را از اشارات و بشارات رسولان خدا آكنده بودند... و اين كجا و اخلاق يونانى (و حكمت عملى يونان زده برخى از مسلمانان) كجا كه آداب افراد متوسط جامعه مشرك و دنيازده آتن و رم بود و كمترين رايحه قدسيت و ولايتى از آن استشمام نمى‏شد و با روان‏شناسى فرسوده پيشينيان و ارزش‏هاى مدنى آنان در آميخته بود» . (21) و در جاى ديگرى صريح‏تر و روشن‏تر مى‏نويسد: «ابن مسكويه و مرحوم نراقى، مؤلف جامع السعادات و بسيارى ديگر از مشاهير، دنباله‏رو اخلاق ارسطويى‏اند; بدون آن كه توجه كنند كه اخلاق ارسطويى، اخلاق انسانى يونانى است، نه الهى. اخلاق ارسطو برگرفته از ارزش‏هاى اجتماعى آن روز يونان، و متناسب است‏با تصويرى كه آنان از مدينه داشتند. تلفيق اين برداشت انسانى با آيات و روايات، معجون التقاطى ناموزونى را به وجود آورد كه هيچ جا به درد كسى نخورد و در طول تاريخ فرهنگ اسلام، كسى را اخلاقى نكرد و در عوض كتابى هم‏چون گلستان سعدى توانست از همه كتب اخلاقى مرسوم، مؤثر واقع شود، با اين كه سعدى، داعيه‏اى چون داعيه علماى اخلاق نداشت‏» . (22)
نظريه ديگر اين است كه جامع السعادات از جمله منابعى است كه اخلاق ناب قرآن و مبتنى بر سنت معصومين عليهم السلام را تبيين كرده و به عالم اسلام عرضه كرده است. بنابراين نسبت التقاط و تاويل، تهمتى ناروا بيش نيست و با واقعيت اين كتاب شريف مطابقت ندارد. هر چند مدل فكرى و الگوى معرفتى، ارسطويى است، ولى نويسنده از آبشخور قرآن و اهل بيت‏سيراب گشته و در صدد سيراب كردن ديگران بر آمده است. (23)
نظريه سوم اين است كه مرحوم نراقى در زمان خود ميان دو مكتب اخلاقى مهم و مشهور يعنى رويكرد فلسفى و رويكرد روايى و حديثى جمع كرده و مكتب نوينى به وجود آورده است. در مقدمه كتاب علم اخلاق اسلامى (گزيده جامع السعادات) آمده است: «چنان كه درباره كتب اخلاقى ياد شد، به طور كلى در آن‏ها يا صرفا جهت عقلى و فلسفى منظور بوده است (السعادة و الاسعاد، تهذيب الاخلاق [ ابن مسكويه]، اخلاق ناصرى) و يا جهت دينى غلبه داشته است (احياء علوم الدين، كيمياى سعادت، محجة البيضاء) ; اما كتاب جامع السعادات مشتمل بر هر دو جنبه با سبك و اسلوب ويژه است. مؤلف ما در آغاز، درباره نفس انسان و قوا و غرايز او سخن مى‏گويد و هر يك از فضايل اخلاقى را به يكى از قواى نفس نسبت مى‏دهد و هر يك از رذايل اخلاقى را به غريزه‏اى مربوط مى‏سازد و آن گاه به شناساندن هر يك از فضايل و رذايل قوا مى‏پردازد و سپس مطالب خود را با آيات و روايات وارده مورد تاييد قرار مى‏دهد و در پايان راه معالجه و درمان هر رذيلتى را به شيوه‏اى حكيمانه بيان مى‏كند. و علاوه بر اين‏ها گهگاه به نصيحت و موعظه مى‏پردازد و با كلامى مؤثر خواننده را به تهذيب اخلاق و تصحيح رفتار و كردار دعوت مى‏كند. بدين گونه خواننده به خوبى مى‏تواند آن را كتاب اخلاق اسلامى تلقى كند» . (24)
بنابراين يافتن حقيقت درباره هويت مكتب اخلاقى مرحوم نراقى بسيار كار دشوارى است. به نظر مى‏رسد رسيدن به يك نظريه جامع و كارآمد درباره اين موضوع هنوز به زمان نياز دارد; ولى مى‏توان گفت كه نظريه‏هاى سه گانه كلان، در عين برخوردارى نسبى از حقيقت، از ارائه چهره نسبتا جامع واقعيت عاجزند. نظريه نخست، جايگاه رفيع و نقش درخشان تاريخى مكتب مرحوم نراقى را خدشه‏دار مى‏سازد و اثر ماندگار او را در حد يك اثر التقاطى و تاويلى نااصيل پايين مى‏آورد. همان گونه كه ديدگاه دوم نيز نظرى تفريطى است و واقعيتى آشكار را در نظام معرفتى مرحوم نراقى، كه حضور گرايش فلسفى و ارسطويى است، ناديده مى‏انگارد. نظريه سوم نيز با آن كه به دو جنبه‏اى بودن و اسلوب خاص داشتن و نوآورى مكتب او اشاره دارد، ولى از تبيين جامع هويت اين مكتب عاجز است. بنابراين بايد حقيقت را در نظريه جامع و چهارمى جست و جو نمود كه داراى قدرت تبيين بيش‏تر و كارآمدى بهترى باشد.

نظريه كارآمدتر

نظريه كارآمدتر، نظريه انتقادى است; به عبارت ديگر، بايد مكتب اخلاقى مرحوم نراقى به لحاظ درونى، بيرونى و مبنايى نقد شود، چون در اين بررسى فشرده مجال نقد درونى فراهم نيست ناگزير بايد به نقد بيرونى و نقد بنيادين به طور اجمال بسنده كرد.

نقاط قوت و ويژگى‏ها

به نظر مى‏رسد هنر و نقطه قوت مكتب اخلاقى مرحوم نراقى و راز جاودانگى آن را بايد در موارد زير جست وجو نمود:
1. توجه كامل به اطلاعات برون دينى يا برون تمدنى در تدوين اخلاق: او در عرصه انديشه مانند ظاهر گرايان و اخبارى مسلكان اهل سنت و شيعه، داراى تحجر و جمود نيست. حرف حق را از هر جا كه باشد به دست مى‏آورد و قدر مى‏شناسد. بنابراين، مدل اخلاقى ارسطو را مى‏گيرد و در نظام معرفتى خود هضم مى‏كند. يكى از ويژگى‏هاى بارز ذهن فلسفى و حريت فكرى در عرصه معرفت، همين اصل اساسى است كه در فرهنگ اسلامى به طور بى‏سابقه‏اى بر آن تاكيد مى‏شود.
2. جامعيت نسبى: مكتب او مانند مكتب معرفتى اهل حديث‏يا برخى از اهل عرفان و يا فلاسفه، يك بعدى نيست. او مى‏كوشد حق عقل، نقل، عرفان و كلام را ادا نمايد. بنابراين، از اين جهت‏به مكتب فكرى ملا صدرا رحمه الله و انديشه امام خمينى رحمه الله نزديك مى‏شود.
3. عنايت‏به فلسفه اخلاق، علم اخلاق و تربيت اخلاقى در سطح عالى و بسيار پخته: كتاب‏هاى اخلاقى پيش از مرحوم نراقى، يا مانند كتاب مرحوم ابن مسكويه و اخلاق ناصرى به طور عمده مربوط به فلسفه اخلاق‏اند، و يا مانند كتاب مرحوم ابو حامد غزالى به طور عمده به معرفى فضايل و رذايل مى‏پردازد و در قلمرو دانش تربيت اخلاقى نيز اساسا كتابى وجود ندارد. مرحوم نراقى در كتاب جامع السعادات با اسلوب بى سابقه‏اى، هم به تبيين فلسفه اخلاق همت مى‏گمارد و هم به طور گسترده به معرفى ارزش‏ها و ضد ارزش‏هاى اخلاقى مى‏پردازد و هم به شيوه بى سابقه‏اى به مباحث تربيتى اخلاق عنايت دارد. پس جامع السعادات كتابى سه منظوره است و سه گروه از اهل معرفت را سيراب مى‏سازد: فيلسوفان اخلاق، عالمان اخلاق و مربيان و تربيت پژوهان اخلاقى.
4. نوآورى و ابتكار: مكتب اخلاقى او كه با روش تلفيقى تدوين شده است، به جد در زمان خود، و حتى در زمان ما، اثر جديد و ابتكارى است; چرا كه شاهكار علمى‏اش به هيچ يك از آثار بزرگ پيشينيان شباهت ندارد. به دليل اين كه پيش از وى جريان‏هاى معرفتى اخلاق اعم از زهدى، فلسفى، عرفانى، اخبارى و نقلى يا جامع صدرايى، از مكتب مرحوم نراقى متمايزاند. چون او با احاطه بر فلسفه، اجتهاد، عرفان و مباحث تربيتى، مكتبى پديد آورد كه تا زمان وى بى سابقه بوده است.
بدين سان، كتاب جامع السعادات در رديف شاهكارهاى بزرگ علمى جهان اسلام قرار مى‏گيرد و به همين سبب جاودانه خواهد ماند و همواره آبشخور اهل معرفت‏خواهد بود.

نقاط ضعف و كاستى‏ها

ولى اين شاهكار فكرى ماندگار، به لحاظ نقد بيرونى و بنيادين داراى كاستى‏هايى است كه در زمان ما ضرورت باز نگرى به علم اخلاق اسلامى و باز سازى حتمى مكتب اخلاقى مرحوم نراقى را ايجاب مى‏كند. آن كاستى‏ها عبارت‏اند از:
1. عدم تفكيك ميان نظام‏هاى معرفتى: اساسى‏ترين مشكل زير ساختى مكتب اخلاقى نراقى، مشكل زير بنا است; يعنى ميان رو بناى اخلاقى او و زير بناى آن سنخيت و هماهنگى لازم وجود ندارد. او مى‏خواهد اخلاق اسلامى شيعى را مطرح سازد و در عين حال، مبانى اخلاق ارسطويى را مى‏پذيرد كه خرد گرايى تمام عيار، منبع بودن قواى نفس و مدل حد وسط در معرفى فضايل و رذايل است. در حالى كه بايد زيربناى يك مكتب اخلاقى با روبناى آن همخوانى داشته باشد.
علامه طباطبايى رحمه الله، درباره مبانى كلان نظام‏هاى اخلاقى مى‏نويسد: «راه تهذيب اخلاق و كسب فضايل يكى از دو مسلك است: راه نخست، تهذيب بر اساس هدف‏هاى خوب دنيوى و علوم و نظريات مورد پذيرش مردم است... . و اين همان روش معروفى است كه علم اخلاق و اخلاق رسيده از فلسفه قدماى يونان و جز آنان بر آن مبتنى است و قرآن اين روش را هرگز به كار نبرده است . .. . مسلك دوم، هدف‏هاى اخروى است كه در كلام خدا بسيار از آن ياد شده است... و در اين جا راه سومى است كه ويژه قرآن كريم است و در هيچ يك از كتابهاى آسمانى... و علومى كه از حكماى الهى به ما رسيده وجود ندارد و آن اين كه: هر كارى كه در آن غير خدا اراده شود، هدف مورد نظر يا دستيابى به عزت و شوكت در آن است كه به آن گرايش مى‏شود يا به خاطر قدرتى است كه از آن بايد ترسيد و دورى جست، ولى خدا مى‏فرمايد: «تمامى عزت از آن خداست‏» و مى‏فرمايد: «بى گمان تمامى قدرت و توان از آن خداست‏» و دستيابى به اين معرفت‏حقيقى براى ريا، سمعه، ترس از غير خدا، نه اميد به غير خدا و نه... موضوعى باقى نمى‏گذارد» . (25) و درباره مكتب سوم مى‏افزايد: «بى شك اين مكتب تعداد انبوهى از بندگان صالح، علماى ربانى و اولياى مقرب از مردان و زنان را به جامعه بشرى هديه كرده است و همين براى افتخار اسلام كافى است‏» . (26) مرحوم نراقى مكتب خويش را بر مسلك نخست كه عقلى و فلسفى است‏بنا نهاده و ناگزير روبناى مكتب خويش را نيز بر آن محدود ساخته و در مواردى مباحث‏خود را با ناموزونى و عدم تناسب مواجه كرده است. بنابراين خانه مكتب اخلاقى مرحوم نراقى از پاى بست‏با مشكل مواجه است كه آن مشكل در مكتب اخلاقى محيى الدين، مولوى، ملكى تبريزى و امام خمينى (رحمة الله عليهم) وجود ندارد.
2. خط مشى و روش تربيتى اخلاقى: كاستى ديگر كه از مشكل زير ساختى نخست ناشى مى‏شود، اين است كه زيرساخت فلسفى و مدل اخلاقى ارسطويى با عشق و محبت الهى و اصل ولايت اوليا ارتباطى ندارد; در صورتى كه زيربناى معرفتى اخلاق و تربيت اسلامى، عشق الهى و ولايت و محبت اوليا است. مرحوم نراقى مباحث درمانى و تربيتى اخلاقى خويش را نيز بر اصول فلسفى و تجربى استوار مى‏سازد و هر چند در لابلاى آيات و روايات مورد استناد ناگزير سخن از تخلق به اخلاق الهى، محبت‏خدا و عشق الهى نيز به ميان مى‏آيد، ولى بر اهل فن پوشيده نيست كه در مباحث تربيتى جامع السعادات سخن عشق و ولايت‏به صورت حاشيه‏اى و فرعى مطرح شده است; زيرا مدل و زيربناى ارسطويى و فلسفى عرصه را براى عشق و ولايت تنگ مى‏كند.
مولوى در آغاز مثنوى، عشق را هم طبيب جسم و هم درمان روح معرفى مى‏كند:
شاد باش اى عشق خوش سوداى ما اى طبيب جمله علت‏هاى ما اى دواى نخوت و ناموس ما اى تو افلاطون و جالينوس ما

و يا :

هر كه را جامه ز عشقى چاك شد او ز حرص و عيب كلى پاك شد (27)
علامه طباطبايى در مورد نتايج و آثار مكتب اخلاقى قرآن، كه مكتب توحيد و ايمان است، مى‏نويسد: «علاوه بر اين، اين مكتب به حسب آثار و نتايج نيز از دو مكتب ديگر متمايز مى‏شود; چون اساس و پايه آن بر عشق و حب عبودى و ترجيح جانب خدا بر جانب عبد است و بديهى است كه عشق و شيدايى و تواضع چه بسا انسان عاشق را به كارهايى رهنمون مى‏شود كه عقل اجتماعى كه پايه و معيار اخلاق اجتماعى است و يا فهم عرفى متداول كه زيربناى تكليف عمومى دينى است، روا نمى‏شمارد. پس عقل احكامى دارد و عشق احكامى‏» . (28)
3. مشكل ساختارى صورى: مكتب اخلاقى مرحوم نراقى، عدم تفكيك ميان فلسفه اخلاق، علم اخلاق و دانش تربيت اخلاقى است. او به تناسب عرف زمان خود اين سه علم را به صورت يك علم مطرح مى‏سازد كه از نظر علم‏شناسى در جهان معاصر، تفكيك ميان آن‏ها ضرورى است; زيرا تمايز علوم به موضوع آن‏ها است و بديهى است كه موضوع آن سه از يكديگر متمايزند. فلسفه اخلاق درباره مبانى و قضاياى زيرساختى اخلاق بحث مى‏كند و علم اخلاق پيرامون شناخت فضايل و رذايل اخلاقى; چنان كه دانش تربيت درباره اصول و قواعد رشد و كمال يا ايجاد فضايل و يا شيوه زدودن رذايل به بحث مى‏پردازد.
4. بريدگى از گوهر هنر و ادبيات: كم توجهى مرحوم نراقى به مشكل زيربنايى عدم حضور عرفان و عشق به طور طبيعى، كاستى صورى و روبنايى ديگرى را رقم مى‏زند و آن بريدگى از شعر و ادبيات است. دنياى عقلانى ارسطو و جهان فلسفه با هنر و ادبيات ميانه‏اى ندارد. به همين سبب، مرحوم نراقى به طور انبوه از فلسفه و بررسى‏هاى عقلانى سود مى‏جويد; ولى از گنجينه‏هاى معرفتى ديگر كه مثنوى مولوى، غزليات حافظ، دنياى عطار، سنايى و... است‏بهره‏اى نمى‏برد.
تمامى موارد كاستى چهارگانه از آن جهت‏براى ما مطرح است كه مكتب اخلاقى نابى چون مكتب مرحوم ملكى تبريزى، علامه طباطبايى و به ويژه مكتب امام خمينى را تجربه كرده‏ايم وگرنه همان گونه كه مطرح گرديد، مكتب جناب نراقى در زمان خود در حد يك شاهكار علمى مطرح بوده است و اكنون آنان كه در صدد تدوين فلسفه و مكتب اخلاقى ناب دينى هستند، بايد كاستى‏هاى ياد شده را بشناسند و از آن بپرهيزند.

چكيده بحث

طرح و تبيين رويكردهاى اخلاقى، به ويژه دو رويكرد كلان تاويل و تفكيك در قلمرو اخلاق يك ضرورت علمى است. اين مقاله تبيين دو گرايش ياد شده را در سه بخش، مورد بررسى و جستار قرار داد: نخست، ميراث اخلاقى ارسطو را بررسى كرديم و گفتيم كه ارسطو نظام معرفتى اخلاقى‏اش در سعادت عقلانى و لزوم توجه به حد وسط و اعتدال خلاصه مى‏شود.
در بحث دوم، به تبيين مفهوم لغوى و اصطلاحى تاويل و تفكيك در معرفت‏شناسى دينى جديد همت گماشتيم و بيان كرديم كه تاويل در اصطلاح عبارت است از: «باز گرداندن نظر شريعت‏ به انديشه انسانى و يا تفسير انديشه‏هاى آدمى به گونه‏اى كه با نظر شرع مطابق درآيد» .
در بخش سوم، به هويت‏شناسى مكتب اخلاقى مرحوم نراقى پرداختيم و با طرح پنج گرايش يا روى‏كرد در قلمرو اخلاق به بررسى روش او در اخلاق پرداختيم و مطرح كرديم كه درباره هويت اخلاقى مكتب مرحوم نراقى چهار نظريه مى‏توان مطرح ساخت كه يكى از آن‏ها كار آمدتر است. ما سه نظريه را ناتمام دانستيم و از ديدگاه چهارم دفاع كرديم كه بر ضرورت تامل نوين و همه جانبه در مكتب اخلاقى او تاكيد داشت. با بررسى بيرونى و بنيادين كتاب شريف جامع السعادات به موجب چهار ويژگى برجسته مثبت، آن را در نوع خود شاهكارى بزرگ در تمدن مسلمين و اثرى ماندگار در عرصه روزگار تلقى كرديم; ولى چون مكتب اخلاقى او مشتمل بر كاستى‏هايى چون: رويكرد فلسفى به جاى رويكرد همه جانبه و تفكيكى، كم توجهى به اصل عشق الهى و ولايت مدارى، ادغام سه دانش در يك دانش و عدم عنايت‏به دنياى ادبيات عرفانى و اخلاقى است، بايد براى تدوين مكتب اخلاقى متناسب با نظام معرفتى اسلام از كاستى‏هاى فوق دورى جست.

پى‏نوشت‏ها:

18) ر. ك: منوچهر مرتضوى، مكتب حافظ يا مقدمه بر حافظشناسى، چاپ سوم: تبريز، انتشارات ستوده، 1370، ص 122- 148.
19) ر. ك: ابو حامد غزالى، احياء علوم الدين; محسن فيض كاشانى، المحجه البيضاء فى تهذيب الاحياء.
20) صدر الدين محمد شيرازى، الاسفار العقلية الاربعة، ج 1، مقدمه مؤلف.
21) عبدالكريم، سروش، اوصاف پارسايان، چاپ اول: تهران، انتشارات مؤسسه فرهنگى صراط، 1371، ص 1 و 2.
22) همان، ص 95- 96.
23) ر. ك: محمد مهدى نراقى، جامع السعادات، قم، مقدمه محمد رضا مظفر، چاپ اسماعيليان، 1393، ج 1.
24) جلال الدين مجتبوى، علم اخلاق اسلامى، گزيده كتاب جامع السعادات، تاليف مولا مهدى نراقى، ص 25، انتشارات حكمت، چاپ اول، تهران، 1367.
25) سيد محمد حسين طباطبايى، الميزان ج 1، ص 355- 359.
26) همان، ص 360 و 361.
27) ر ك: مثنوى، دفتر اول، بيت‏هاى 23، 24 و 22.
28) سيد محمد حسين طباطبايى، الميزان، ج 1، ص 360 و 361.

نويسنده:عباس ايزدپناه
منبع: www.naraqi.com

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها