دو بيتي
اگر يار مرا ديدي به خلوت بگو اي بي وفا اي بي مروت
گريبانم ز دستت چاك چاكو نخواهم دوخت تا روز قيامت
***
فلك نه همسري دارد نه هم كف به خون ريزي دلش اصلاً نگفت اف
هميشه شيوه كارش همينه چراغ دود مانيرا كند پف
***
فلك! در قصد آزارم چرايي گلم گر نيستي خارم چرايي
تو كه باري ز دوشم برنداري ميان بار، سر بارم چرايي
***
ز دل نقش جمالت در نشي يار خيال خط و خالت در نشي يار
مژه سازم به دور ديده پر چين كه تاونيم در نشي يار
***
اگر زرين كلاهي عاقبت هيچ اگر خود پادشاهي عاقبت هيچ
اگر ملك سليمانت ببخشند در آخر خاك راهي عاقبت هيچ