0

آسمان هم خندید

 
samanehtajafary
samanehtajafary
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 2436
محل سکونت : خراسان رضوی

آسمان هم خندید
پنج شنبه 5 بهمن 1391  1:30 PM

 

کودک

 

پدرم گفت: « برو» گفتم: “چشم”‌

مادرم گفت: «بیا» گفتم: “چشم”‌

هر چه گفتند به من، با لبخند

گوش كردم همه را، گفتم چشم

مادرم شاد شد از رفتارم

خنده بر روی پدر آوردم

با پدر مادر خود، در هر حال

تا توانستم، نیكی كردم

پدرم گفت: “تو خوبی پسرم”‌

مادرم گفت: “از او بهتر نیست”‌

آسمان خنده به رویم زد و گفت:

“پسرك از تو خدا هم راضی است”‌.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها