پيامك عاشقانه
چهارشنبه 27 دی 1391 12:39 PM
برگ در انتهای زوال می افتد و میوه در انتهای کمال ، بنگر که چگونه می افتی، چون برگی زرد یا چون سیبی سرخ
….
….
برهنه می آییم ، برهنه میبوسیم ، برهنه میمیریم. با این همه عریانی هنوز قلب هیچکس پیدا نیست ….
….
….
زندگی زندون عشقه ما به اون دل باختیم … خوبی هاشو ندیدیم با بدیهاش ساختیم ……
….
….
باختم در عشق اما باختن تقدیر نیست … ساختم با درد تنهایی ، مگر تقدیر چیست … خسته ام از این زندان که نامش زندگیست … پس قشنگیهای دنیا دست کیست؟ …….
….
….
عمر یگانه ساعت شنی است که نمیتوان آن را برگرداند و فردا اولین روز از بقیه عمر توست! آن را عزیز بدار به نیکی و عشق با خالق و مخلوق
….
….
زنده باد آنکس که گاهی یادی از ما میکند … از خجالت، ما غریبان غرق دریا میکند … حال ما میپرسد و از مهربانیهای خود … این دل رنجور ما را عطر گلها میکند
….
….
روزی مجنون از روی سجاده ی شیخی عبور کرد ، مرد نماز را شکست و گفت: مردک در حال راز و نیاز با خدا بودم ، تو چگونه این رشته را بریدی؟ مجنون لبخندی زد و گفت: من عاشق دختری هستم و تو را ندیدم، تو عاشق خدایی و مرا دیدی؟!
….
….
ای کاش دلم پنجره ای دیگر داشت … ای کاش خدا فقط شقایق می کاشت … ای کاش یکی می آمد و غمها را … از قلب اهالی زمین برمیداشت
….
….
قلبم را آتش زدم تا فراموشت کند ، اما خاکستر قلبم فریاد میزند که ” دوستت دارم ”
….
….
پرسیدن دوستش داری؟ گفتم : دنیای منه . پرسیدن دوستت داره؟ گفتم : تنها سوال منه !
….
….
شاید پاکترین هوای دنیا، متعلق به لحظه ای است که دلمان هوای هم میکند!
….
….
برایم دعا کن، اجابتش مهم نیست. نیاز من به آرامشی است که بدانم تو به یاد منی
….
….
لب در لبت گذارم … جان در کفن سپارم … تا بر تو عشق دارم … دست از تو برندارم
….
….
باز باران بی ترانه ، گریه های بی بهانه … میخورد بر سقف قلبم ، یادم آرد روی ماهت … باورت شاید نباشد ، که دلم تنگ است برایت ….
….
….
دعای باران چرا ؟ دعای عشق بخوان . این روزها دل ها تشنه ترند تا زمین … خدایا کمی عشق ببار !
….
….
عاشق دیوانه ام از خود ندارم خانه ای … عاشقان کی خانه دارند دل مگر دیوانه ای
….
….
هرگلی را میبینم یاد رویت میکنم … تو گلی من رهگذر هر لحظه بویت میکنم
….
….
به جون ستاره ها تو عزیزتر از چشمامی … هرجا هستی خوش باش تا ابد توی صدامی
….
….
در کوی باوفایان عمری دویده بودم …. مهری که در تو دیدم آنجا ندیده بودم
گفتم که خدا مرا مرادی بفرست ، طوفان زده ام راه نجاتی بفرست ، فرمود که با زمزمه ی یا مهدی ، نذر گل نرگس صلواتی بفرست