پاسخ به:متلبس شدن به اخلاق اسلامی
یک شنبه 17 دی 1391 10:43 PM
پرسش:
انسان چگونه مي تواند خود را بشناسد و علاوه بر شناخت خود با هر جامعه اي كه در آن قرار مي گيرد كنار آيد؟
پاسخ:
خودشناسي يكي از مسائل مهم در زندگي انسان است. از اين رو در روايات به آن توصيه شده است. حضرت علي _ عليه السلام _ مي فرمايد: «معرفةُ النفسِ انفعُ المعارف. شناخت خويشتن، سودمند ترين منافع است»(1).
در روايت ديگر آمده است: «مَن عرف نفسَه عَرَفَ رَبَّهُ. هركه خود را شناخت، خداي خود را مي شناسد».
خودشناسي داراي دو بُعد است:(2)
1. بُعد معنوي: و اين كه انسان بداند چه كسي او را آفريده و هدف از خلقت و آفرينش او چه بوده است. اين بُعد خودشناسي جنبة اعتقادي دارد و براي تهذيب نفس و برقراري ارتباط معنوي با خدا بسيار مفيد و راهگشا است. در واقع اين نوع خودشناسي عبادت محسوب مي شود.
امام سجّاد _ عليه السلام _ در هنگام عبادت و راز و نياز با خدا مي فرمود:
«خدايا! ما را از كساني قرار ده كه خود را شناختند و به قرارگاه خويش، يقين يافتند و از اين رو عمر خويش را صرف در عبادت تو كردند»(3).
اين خودشناسي مقدمة خودسازي اخلاقي است و در آن فرد با نقاط قوت خود (فطرت سليم، عقل، دل و ...) نقاط ضعف خود (خودخواهي و ...) آشنا مي شود و از نقاط قوت خود كمك مي گيرد تا بر صفات بدش غلبه كند.
2. خودشناسي روان شناختي: يك بُعد ديگر خودشناسي جنبة روان شناختي دارد، و آن اين كه انسان اخلاق و روحيات و ويژگي هاي شخصيتي خود را بشناسد. افراد از نظر اخلاق و ويژگي هاي شخصيتي مثل هم نيستند. برخي افراد كاملاً درون گرا هستند، در حالي كه برخي ديگر برون گرا و اجتماعي مي باشند و دوست دارند با ديگران بيشتر ارتباط برقرار كنند همچنين نيازها، توقعات و انتظارات افراد متفاوت است. برخي زودرنج و دمدمي مزاج هستند و با كوچكترين مسأله ناراحت مي شوند. برخي ديگر قدرت تحمل و مقاومت بالايي دارند و انتقاد پذيرتر هستند. شايد در جهان هيچ دو نفري از لحاظ اخلاق و ويژگي هاي شخصيتي و روحي مثل هم نباشند. بنابراين شناسايي ويژگي هاي شخصيتي و روحي خود مربوط به خودشناسي روان شناختي است.
خودشناسي به معناي اول، از طريق مطالعة كتب اخلاقي و آيات و روايات و موضوعاتي كه جايگاه انسان را در جهان معرفي مي كند، تأمل در امور نفساني خودمان امكان پذير است. اما خودشناسي به معناي دوّم در چارچوب نظريه هاي روان شناسي و با استفاده از ابزار و امكاناتي كه روان شناسان به خصوص روان شناسان شخصيت، فراهم آورده اند، امكان پذير است. روان شناسان براي شناخت خصوصيات روحي و شخصيتي افراد، پرسشنامه هاي زيادي ساخته اند. نتايج اين پرسشنامه ها نشان مي دهد كه افراد از چه ويژگي هايي برخوردارند. برخي از اين پرسشنامه ها به گونه اي است كه بايد توسط يك روان شناس اجرا و تحليل شود، اما برخي پرسشنامه ها ساده هستند و خود فرد نيز مي تواند با علامت زدن به سؤالات پرسشنامه، و استفاده از راهنماي آن روحيه و ويژگي هاي شخصيتي خود را بهتر بشناسد.
مطالعة كتاب هاي روان شناسي نيز در اين نوع خودشناسي مؤثر است.
حال كه با دو نوع خودشناسي آشنا شديد، به خوبي دانسته ميشود كه خودشناسي به هر دو معنا، در زندگي اجتماعي و كنار آمدن با ديگران مؤثر است. خودشناسي اين امكان را فراهم مي كند كه انسان به خودسازي و تهذيب نفس پرداخته و با ديگران معاشرت و برخورد اسلامي داشته باشد. وقتي انسان خود را شناخت و به هدف خِلقت خويش پي بُرد، به خوبي مي داند كه در جامعه چگونه بايد رفتار كند.
خودشناسي در زندگي اجتماعي و كنار آمدن با ديگران مؤثر است. زيرا وقتي انسان حالات و ويژگي هاي روحي خود را شناخت، مي داند كه در هر جامعه اي و در هر شرايطي چگونه بايد برخورد كند. به عنوان مثال، اگر فردي به اين نتيجه دست يافت كه روحية انتقاد پذيري را ندارد و زودرنج است، مي تواند از موقعيت ها و محيط هايي كه افراد را مورد انتقاد قرار مي دهند، اجتناب كند.
نكته هاي مهم در روابط بين فردي:1. خودشناسي اخلاقي ميتواند در خودشناسي روان شناختي مؤثر باشد. يعني كسي كه جايگاه خود در هستي و رابطة خود با خدايش را يافته با تكبر نسبت به مخلوقات خدا رفتار نمي كند و سعي ندارد آنها را پله اي براي ارتقاء مادي و اقتصادي خود قرار دهد.
2. خودشناسي روان شناختي به ما كمك ميكند با خطاهاي شناختي و افكار غير منطقي (مبالغه آميز، باورهاي بايددارهاي خودساخته و ...) آشنا شويم و آنها را تصحيح كنيم. كسي كه دچار افكار غيرمنطقي است از جهان، ديگران و خود انتظار توقع زياد دارد. به عنوان مثال او انتظار دارد كاملاً مورد تأييد ديگران باشد. كسي كه در مورد او دچار خطا نشود، اما فكر صحيح مي گويد انسان هاي ديگر نيز ممكن است مثل خودت دچار خطا گردند.
3. فردي كه ميداند شخصيت او چقدر نزدش محبوب است بي مهابا شخصيت ديگران را مورد نقد پي در پي قرار نميدهد و حتماً اصول نقد كردن را ياد مي گيرد، تا روابط سالم تري داشته باشند و همين طور او مي آموزد كه اگر مورد نقد قرار بگيرد به معني عدم مقبوليت و طرد اجتماعي او نيست.
4. در روان شناسي با هوش بين فردي (اجتماعي) آشنا مي شود و آن يعني استعداد درك ديگران مي داند كه براي حل مسائل و اختلافات بهترين راه مذاكره (نه تسليم، سلطه گري و تظاهر) و گفتگوي صميمانه است.
بهترين الگوي روابط بين شخصي و اجتماعي قاطعيت است و آن يعني برقراري روابط صادقانه، صريح و توأم با احترام متقابل است.
5. يكي از مهارتهاي اجتماعي كه فرد با آن آشنا ميشود(4) ابراز احساسات دروني خويشتن است، نه مبالغه ميكند و نه احساس ديگري را بهجاي احساس واقعي بيان ميكند، بلكه او با خودآگاهي به شناسايي هيجان ها ميپردازد و شناخت هيجان ها به او قدرت كنترل و مهار ميدهد. همين طور او ميتواند از نوع هيجانات افراد ديگر روابط خود را با آنها تنظيم كند.(5)
اميد است با بهكارگيري اصول و روش هاي مناسب بتوانيد بهتر ويژگي هاي شخصيتي و رفتاري خود را شناخته و در جامعه نقش مؤثر و فعّال داشته باشيد.
پاورقی:
1. آمدي، غررالحكم و دررالكلم، تهران، انتشارات دانشگاه، 1373، ج 7، ص 387.