از ماست که بر ماست!
چهارشنبه 29 آذر 1391 10:23 AM
از پشت ویترین مغازهاش که رد میشدی، کفشهای قهوهای براقش چشم را میگرفت، گوشه ویترین نوشته بود: «فروشگاه کفش دست دوز و چرم مشهد»
اما چند ماه که گذشت، از پشت ویترین مغازهاش که رد میشدی، کفشهای اسپرت رنگ و وارنگش چشم را میگرفت، این بار روی کفشها نوشته بود: NIKE ، ADIDAS ، TIBAHR ، SUPRA و کفشهای به قول خودش اصل!
میگفت: «قیمت خیلی از کفشهای چرم اصل از قیمت کفشهای مارک کمتر است، اما خوب، امروز همه طالب کفشهای مارک دارند.» یادم به مطلب یکی از خبرگزاریها افتاد: «در چهار سال گذشته نزدیک به 80 درصد کارگاه های تولیدی کفش دستدوز داخلی تعطیل شدهاند و تنها 20 درصد از این واحدهای تولیدی فعال هستند.» و قصه قدیمی آن عقاب تیرخورده که گفت: «از ماست که بر ماست.»
با لبخند از مغازه خارج شدیم. حالا که به ماجرا فکر میکنم میبینم که شاید بهتر میبود، به جای روی خوش، برای ادب كردن فروشنده، با دلخوری برخورد میکردم. به دلیل مهربانی و حیای نابجایی که دارم، فرصت این کار خیر از دستم رفت. منظور از کار خیر یعنی اقدام به تربیت فروشنده، و اگر ممکن نبود، به رسوا کردن او پیش مشتریهای دیگر. امیدوارم خدا ببخشد مرا.
1. چرا باید برای مرغوب بودن یک جنس، آن جنس خارجی باشد؟
ما که بعد از چرخ و گذری در بازار، جنس ایرانی مورد نظرمان را پیدا کردیم. قبول دارم که در بعضی اجناس، خط تولیدها و تکنولوژیهای کشورهای پیشرفتهتر بر روی کیفیت کالا تأثیر مثبت میگذارد، ولی به نظر من، این یک مشكل است که تا میشنویم یک جنس خارجی است، تصور میکنیم خوب است. من حاضر هستم برای کمک به کشورم جنس ایرانی بخرم، حتی اگر کیفیت آن کمی بدتر هم باشد.
2. چرا دروغ به این شکل فراگیر در بین برخی کاسبها وجود دارد؟
چرا وقتی میرویم خرید، باید مواظب باشیم تا «سرمان کلاه نگذارند»؟ معلوم است وقتی به این سادگی مال حرام میخورند، در جایی دیگر از زندگی بلایی سرشان میآید. آن وقت اعتراض میکنند که چرا وضع این طور است!؟