برنامه ریزی بیولوژیک و شگفتی های روح و روان
سه شنبه 28 آذر 1391 11:56 AM
در حدیث قدسی هم آمده است «بنده من، مرا اطاعت کن . من به هر چیز بگویم باش، واقع شود; تو نیز قادر خواهی شد و به هر چه بگویی باش، تحقق می یابد .» در این مسیر و برای استفاده بهتر و کامل تر از قوای روانی و جسمی باید تصمیم بگیریم و برای روان و جسم خود برنامه بیولوژیک طراحی کنیم . این برنامه هفت گام دارد:
گام اول: برای از میان برداشتن ذهینت هایی که به ناتوانی و فقر و کمبود گرایش دارد . نخستین گام سپاس در برابر داشته ها است و عبادت و نیایش بهترین راه آن به شمار می آید .
گام دوم: توانمندی ها، ویژگی های مثبت و تجارب مؤثر خود را بشناسیم و از آن ها بهره بگیریم; زیرا شناخت آن ها روحیه ما را شاداب تر و جسم ما را برای برنامه ریزی بیولوژیک آماده می کند .
گام سوم: در زندگی یک فرد، زمانی معجزه روی می دهد که باور کند هیچ چیز غیر ممکن نیست . پس اجازه دهیم جادوی دانستن و توانستن را تجربه کنیم .
گام چهارم: اولویت های آرمانی و آرزوهای خود را بر شماریم و خود را مقید کنیم از میان انگیزه های منتوعی که هر یک ما را به سمتی فرا می خواند، بهترین را برگزینیم
گام پنجم: در کنار امور جدی، علایق هنری و استراحت و تفریح و مطالعه را در برنامه ها بگنجانیم .
گام ششم: توفیقات خود را یادداشت کرده، دلایل شکست ها را بررسی کنیم و دوباره پیشقدم شویم .
نکته مهمی که در گام ششم نهفته است، یافتن انرژی مضاعف برای برنامه ریزی مجدد است . وقتی آدمی دلیل های عدم موفقیقت را بررسی می کند، انرژی ای مضاعف جهت برنامه ریزی مجدد که اصطلاحا برنامه ریزی جبرانی خوانده می شود، می یابد .
گام هفتم: با اندیشه های بزرگ مانوس شوید .
امروزه روان شناسان معتقدند برای تربیت روان و جسم، بهترین چیز بالابردن انگیزه ها است و شناخت حیات و تلاش اندیشه های بزرگ و شخصیت های مهم پیشین و پسین از عوامل بالا بردن انگیزه است . جوزف مک کلندون می گوید: «موفقیت خود را با موفقیت دیگران پیوند دهید تا (اندیشه ها و تلاش های آنان) شما را به پیش برند و موجب حداکثر ترقی شما شوند .»
بدن و روان تابع اندیشه های مایند . «روح و روان انسان نه دیدنی است نه لمس کردنی ولی در صورت صیقل خوردن خواهد درخشید .»
وقتی بدن ما اهمیت موضوعی را احساس کند، تابعی مطلق از روان می شود . بدن تربیت پذیر است و حتی در زمان ناهوشیاری نیز در خدمت روان قرار می گیرد; از جمله موارد، عجایب جسم است که در هماهنگی با روان خود را منقاد و مطیع می نمایاند; برای در وجود ما مثال ساعت بیولوژیک قرار دارد . این ساعت گاه چنان قابلیت آموزش و برنامه ریزی و مرتب شدن دارد که در صورت استفاده درست از آن، می توانیم شاهد شگفتی ها باشیم . نمونه ای که برای خیلی از افراد اتفاق افتاده و به سادگی از کنار آن گذشته اند، ساعات بیداری است . وقتی قرار است به علت ضرورت و پیش آمدن امری مهم مثلا ساعت 5 صبح بیدار شویم و جالب این که ساعت را هم تنظیم می کنیم، درست اندکی پیش از صدای زنگ ساعت بیدار می شویم . گویا کسی یا عاملی ما را بانگ می زند . این همان ساعت بیولوژیک است .
روان شناسان معتقدند، گاه این ساعت در مورد برنامه های دیگر نیز به کار می افتد; برای مثال، اگر شما دانشجویید و قرار است فردا استاد از مطالب هفته گذشته بپرسد و عادیت دارید همیشه 2 ساعت از وقتتان را با آرامش و سکوت به مطالعه اختصاص دهید; وقتی ناگزیر فرصت مطالعه به دست نمی آورید و با خانواده در میهمانی به سر می برید، تا هنگامی که دو ساعت به زمان استراحت و خواب باقی است، چندان اضطراب ندارید; ولی کافی است که زمان بگذرد، میهمانی طولانی شود، کم کم تاخیر نمودار گردد و جبران آن غیر محتمل به نظر رسد . در این موقعیت، بی تاب می شوید . امروزه این حالت را ترس، شرم یا اضطراب می خوانند; ولی ممکن است همکلاسی دیگرتان این حالت را تجربه نکند . چرا برای شما این اتفاق می افتد؟ جواب ساده است; بدن و روان شما در تنظیم زمان لازم به یقین رسیده است و همگی فشار می آروند برای چنین برنامه ای وقت کافی ندارید . بدین سبب، احساس ترس و واهمه به شما دست می دهد; حتی در ارتباط با دیگران تمرکز را از دست می دهید و دوست دارید فورا مجلس پایان پذیرد
.
این برنامه بیولوژیک در ابعاد دیگر زندگی نیز مؤثر و حکمفرما است; برای مثال: این گونه به نظر می رسد که برخورد ما در جامعه به عکس صورت می گیرد . ما عموما تمایل داریم به افرادی که تحت فشار روحی بسیار شدید قرار دارند و کسانی که بار فشار روحی را بهتر تحمل می کنند و آن ها که بسیار عذاب می کشند، به دیده احترام بنگریم ; زیرا به ما آموخته اند وقتی کسی می گوید: «من بیش از حد کار کرده ام » یا «بیش از حد تحت فشارم » . تحسینش کنیم و حتی از رفتارش سرمشق بگیریم; ولی خوشبختانه بر فضای عمومی احساسات و هیجان های ما، قانونی مقدس و تخطی ناپذیر حکمفرما است و حد متعارف و معمول فشار روحی ما درست به اندازه تحملمان است . چنانچه ظرفیت تحمل ما تکمیل شود، نخستین زنگ خطری که به صدا در می آید، زنگ خطر جسم است . عارضه های جسمی، بی طاقتی، تعریق، خستگی، عصبانیت، بی تابی، بی میلی و شکوه و شکایت همگی رهاورد این عارضه است; چون بدن بی تحمل شده و اعلام خطر می کند .
بسیاری از مردم که می گویند: «من تحملم خیلی زیاد است » ، همیشه تحت مقدار زیادی از این نوع فشار قرار دارند . اگر به مردم آموخته شود طاقتشان را در تحمل فشار روحی زیاد کنند، آن ها در مقایسه با گذشته مسؤولیت و آشفتگی بیش تری را تحمل خواهند کرد تا دوباره سطح خارجی فشار روحی شان با میزان تحمل شان برابری کند .
برای مقابله با این حالت و اسارت در دام های متوالی مشکلات باید زود و قبل از آن که فشار روحی از دسترس خارج شود، به هشدارهای بیولوژیک بدن توجه کرد . وقتی احساس می کنید فکرتان خیلی با سرعت حرکت می کند، وقت آن است که عقب گرد کنید و دوباره تحملتان را به دست آورید . وقتی برنامه زمانی از دسترس خارج می گردد، نشانه آن است که باید کمی آهسته تر حرکت کنید; فهرست کارها را دیگر بار ارزیابی کنید; به آنچه واقعا مهم است، پردازید و نیروی خود را صرف تمام کردن فهرست نکنید . وقتی حس می کنید آنچه باید انجام دهید، در حال حاضر از کنترل شما خارج شده و از انجام دادن همه آن ها دلسرد و نومیدید، به جای آن که دست ها را بالا بزنید و «وارد عمل » شوید، بهتر است آرام باشید، چند نفس عمیق بکشید و به یک پیاده روی کوتاه بروید . خواهید دید که ساعت بیولوژیک بدن به تامل نیاز دارد . وقتی فشار روحی خود را زود دریابید و مچ خود را همان ابتدای کار بگیرید - قبل از آن که از کنترل شما خارج شود - فشار روحی تان متوقف می شود . فشار روانی چون گلوله ای برفی است که از دامنه یک کوه بلند به پایین می لغزد . هنگامی که گلوله کوچک است، به راحتی می توان آن را مهار کرد; اما پس از آن که نیرویی فزاینده می یابد، متوقف کردن آن - اگر ناممکن نباشد - بسیار دشوار خواهد بود .
نیاز نیست درباره عدم توفیق در انجام دادن کلیه کارها نگران باشید . وقتی فکرتان پاک و آرام شود و میزان فشار در شما کاهش یابد، کاراتر می شوید و لذت بیش تری خواهید برد . وقتی میزان تحمل خود را در مقابل فشار روحی پایین بیاورید، خواهید دید که با فشار کم تری روبه رو می شوید و برای از بین بردن فشار باقی مانده، ایده های نو و خلاق در خود خواهید یافت .
نکته آخر این که ما با هم بسیار تفاوت داریم و این قاعده بر حالات، رفتارها، برنامه، نظم و بی نظمی و کلیه قواعد زندگی حکمفرما است . بهترین ما کسانی هستند که از نیروهای خدادادی به بهترین وجه استفاده می کنند . خداوند در وجود ما بسیاری از انرژی ها، توان ها و استعدادها را قرار داده است . بسیاری از افراد، از دیگر افراد مستعدتر نیستند; اما پشتکار بالا، خلاقیت و تلاش بیش تر دارند . بدین سبب، به کشف های بیش تری از خود می رسند و مرزهای موفقیت را در می نوردند . خداوند وجود هیچ کس را از این توان های بالقوه تهی نیافریده است .
همت، تلاش، پشتکار و شناخت هر چه بیش تر ما از خود و ساختار وجودی جهان پیرامون مان ما را به بسیاری از شگفتی ها و حیرت ها رهنمون می شود . بسیاری از ما سال ها عمر می کنیم و این توان های بالقوه را دست نخورده و بکر با خویشتن به زیر خاک می بریم . پس هیچ گاه نباید این سه اصل را در برنامه ریزی ها فراموش کنیم:
1 . اعتنا نکردن به افکار منفی
2 . شناخت بیش تر خود و تفکر در آنچه داریم نه آنچه می خواهیم .
3 . تغییر رابطه خود با مشکلات
موانع و مشکلات بخشی از زندگی اند شادی واقعی زمانی است که از دست آن ها خلاص شویم که معمولا پیش نمی آید یا کم تر حاصل می شود . پس باید رابطه خود را با مشکلات تغییر دهیم . و نوعی هماهنگی برنامه ریزی شده بین توان بیولوژیک بدن و امور برقرار سازیم .
پی نوشت ها:
1. Basic (personality)
2. فرهنگ روان شناسی، هوشیار رزم آزما، ص 241 .
3 . دانش روزمره، وین دایر، ترجمه بهارک کاظمی، ص 22 .
4 . رعد (13): 11 .
5 . دانش روزمره، ص 39 .
6 . چهار هزار و پانصد سخن، مجید اصلان پرویز .
7 . دانش روزمره، دین دایر، ص 36 .
8 . اندیشه های نیرو بخش، مک کلندون، جوزف و راینیز، ترجمه مهدی مجردزاده کرمانی، ص 234 .
امیدوارم لبخند امام زمان روزی شما باشد. باتشکر/