پاسخ به:علی شناسی
چهارشنبه 26 آبان 1389 2:37 AM
هنگامى كه ابوطالب پدر بزرگوار على (ع ) (اواخر سال دهم بعثت ) از دنيا رفت ، على (ع ) به حضور پيامبر (ص ) آمد و به او خبر داد.
پيامبر (ص ) از اين خبر، فوق العاده ناراحت شد و اندوهى جانكاه سراسر وجود پيامبر (ص ) را فرا گرفت ، به على (ع ) فرمود: *((*برو امور غسل و حنوط و كفن او را انجام بده ، سپس وقتى كه او را در تابوت گذاشتى ، مرا با خبر كن *))*.
على (ع ) اين دستورات را انجام داد وقتى كه جنازه ابوطالب را در تابوت گذارد، به حضور پيامبر (ص ) آمد و جريان را به عرض رساند.
وقتى كه پيامبر (ص ) كنار جسد ابوطالب آمد و چشمش به تابوت افتاد، سخت متاءثر گرديد و قطرات اشك از چشم هايش سرازير شد، و خطاب به ابوطالب گفت : *((*تو به خوبى صله رحم كردى ، و به جزاى خير نايل شدى ، سرپرستى از كودك يتيم كردى ، و او را بزرگ نمودى و از بزرگ ، حمايت و يارى كردى *))*، سپس به جمعيت حاضر رو كرد و فرمود:
*((*لا شفعنّ لعمى شفاعة يعجب بها الثقلين *))*.
*((*قطعا از عمويم شفاعتى خواهم نمود كه همه جنّ و انس ، از آن ، تعجب كنند*))*.
امام حسين (ع ) نقل مى كند: پدرم على (ع ) در رحبه (ميدان معروف كوفه ) نشسته بود، و مردم به گردش حلقه زده بودند، مردى برخاست و به على (ع ) گفت : *((*اى اميرالمؤ منان ! تو در چنين مقام ارجمندى از ناحيه خدا هستى ولى پدرت در آتش دوزخ است ؟*))*.
اميرمؤ منان فرمود:
فض الله فاك ، و الذى بعث محمدا بالحق نبيا لو شفّع ابى فى كلّ مذنب على وجه الارض لشفّعّه اللّه ...
*((*خدا دهانت را بشكند، سوگند به خداوندى كه محمد (ص ) را به حق به پيامبرى برانگيخت ، اگر پدرم از همه گنهكاران زمين شفاعت كند، خدا شفاعت او را مى پذيرد...*))*.
سپس فرمود: *((*آيا پدرم در آتش است و پسر او تقسيم كننده بهشتيان به بهشت و دوزخيان به دوزخ است