پاسخ به:جدید و جالب و خنده دار
دوشنبه 25 دی 1391 9:52 AM
معلم انشاء به بچه ها ميگه موضوع انشاء اين دفعه اينه که :
اگر مديرعامل بوديد چه ميکرديد ؟
بعد ميبينه همه تند و تند و با هيجان شروع کردند ،
به نوشتن بجز يک نفر که نشسته و داره از پنجره بيرون رو تماشا مي کنه ،
معلمه ازش ميپرسه : چرا تو هيچي نمينويسي ؟
بچه ميگه : منتظرم تا منشي ام بياد !
ارسال در تاريخ نويسنده ميلاد ستوده
آرشيو نظرات
برو بخور ! ، دعاي شب کودک
يارو قاضي ميشه ، يكي ميره پيشش ميگه من از همسايه ام
شكايت دارم ، يه من گفته گه نخور
قاضي هم ميگه : غلط كرده ، برو بخور .به كسي چه مربوطه ؟!!!!
* * *
دعاي شب كودک :
خدايا ! خودت مي دوني آب كم خوردم ،
جيش هم كردم ، پس كمک كن صبح كتک نخورم !
آمييين
غضنفر مي ره رستوران گارسون ميگه غذاي امروز ما کاستيليدينکوالفر با سسه ليموه .ترکه مي گه: کاستيليدينکوالفر با سسه چي چي؟
.:: اللهم عجل لولیک الفرج ::.