فلسفه قيام عاشورا(4)
جمعه 10 آذر 1391 12:13 AM
نقد اين ديدگاه
بر اساس اين نگرش، به ناچار بايد صفحه سياه و تاريك اين حادثه خوانده شود و فقط موضوع رثا وعزادارى مورد توجه باشد.247 هم چنان كه چنين باورى نسبت به نهضت عاشورا، منجر به مسخ كلى اهداف اين نهضت شده و قيام عاشورا به صورت سنگر گنهكاران و كفاره بد آنان جلوه مى كند، يعنى امام حسين(عليه السلام)كشته شد تا گنهكاران از عذاب الهى بيمه شوند.248 به تعبير ديگر، اين ديدگاه، يك برداشت اباحه گرى است كه چكيده اش آن است كه نهضت حسينى قابل برداشت مكتبى نيست و نمى توان آن را الگو و اسوه قرار داد. گويا طرفداران اين نظريه با تحريف اين حادثه بزرگ و فلسفه پيدايش آن، مى خواهند عاشورا را در برابر اسلام ناب محمدى(صلى الله عليه وآله) قرار دهند و نشان دهند با يك گريه و برپايى ماتم براى سيدالشهدا(عليه السلام)، راه براى ارتكاب هر گناهى و خلافى باز است و با اين اباحه گرى مطلق و رها، مى توان از زير بار هر نوع وظيفه و مسئوليتى شانه خالى كرد. از اين رو چنين بينشى، سبب طعن و استهزا درباره عزادارى شده است. چنانكه شاعرى اصفهانى درباره مردى كه در قيامت او را ملائكه مأمور عذاب در پيشگاه عدل الهى حاضر مى كنند و به گناهانش شهادت مى دهند، به طنز و شوخى معتقد است كه گناهان آن مرد ناديده گرفته مى شود، چرا كه او قطره اشكى براى امام حسين(عليه السلام)پيشكش كرده است!:
اگر اين مرد اشكى هديـه كـرده *** ولش كن گريه كرده
عيان گر معصيت يا خفيه كـرده *** ولش كن گريـه كرده
نماز، اين بنـده عاصـى نكـرده *** مـه حق روزه خورده
ولى يك نالـه در تكيـه كرده *** ولش كن گريه كـرده
اگـر از كـودكـان شيرخواره *** شكـم كـرده پـاره
به دسته، گريه هاى نسيـه كـرده *** ولش كـن گريه كـرده
خوراك او همه مـال يتيم است *** گـناه او عظـيم اسـت
خطا در شهر و هم درقريه كرده *** ولش كـن گريـه كرده
اگـر بر ذمه او حق نـاس است *** خدا را ناشنـاس است
براى خود جهان را فديه كـرده *** ولش كن گريـه كـرده
به دست خود زده قداره برفـرق *** به خون خود شده غرق
تن خود زين ستم بى بنيه كـرده *** ولش كـن گـريه كـرده
نمى ارزد دو صد تضييع ناموس *** به يك سُبوح و قُدّوس
اگر اشكى روان بر لحيه كـرده *** ولش كـن گريه كـرده249
به تعبير برخى: "اين نظريه ماهرانه ترين حيله اى است كه با حفظ عظمت وجلالت حسين(عليه السلام)، شهادت او را پوچ وخالى از معنا و محتوا مى كند و در هر صورت جلادان كشنده حسين(عليه السلام) را هم تبرئه مى كند، چون آنها هم، نه به اراده و انتخاب خود، كه به مشيت الهى، براى اين كار از همان روز الست انتخاب شده اند و آلت اجراى اراده خداوند بوده اند; و نيز همه جباران يزيدى و بيعت گيرهاى معاويه اى را براى هميشه از خطر عاشورا و خاطره حسين(عليه السلام)مصون مى سازد تا جهت شهادت را از مقابله با قدرت هاى جور و غصب، به سوى هيچ، بر ضد هيچ كس و هيچ چيز منحرف كنند."250
غافل از آنكه قيام امام حسين(عليه السلام) (چنانكه خواهيم نوشت) براى برپايى نماز و روزه و زكات و امر به معروف و نهى از منكر بوده است. حضرت قيام كرد تا اسلامِ ساخته و پرداخته امويان را به مردم معرفى كرده و بدعت هاى آنان را براى مردم نمايان سازد و مردم با اين كشتى نجات بخش، به سوى سنت واقعى و سيره و روش پيامبر(صلى الله عليه وآله) حركت كنند، نه براى آنكه بدعتى نو دوباره ايجاد شود و شريعت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) منسوخ شده و به بوته فراموشى سپرده شود. حضرت قيام كرد تا دين زنده بماند و با عمل به احكام الهى، بساط گناه و منكرات از جامعه برچيده شده و روحيه تقوا ودين محورى در بين امت اسلامى زنده شود. او قيام كرد تا مردم از نافرمانى خدا بيشتر بترسند واز آثار گناه كه در دنيا وآخرت دامن گير گنهكاران مى شود، برحذر باشند. از اين رو گريه و عزادارى براى سالار شهيدان براى نگه داشتن اساس اسلام است تا مردم با تأسى به آن امام همام، به ياد خداوند باشند و به برپايى فرايض و حدود الهى، هر چه بيشتر اهتمام ورزند.
بنابراين نتيجه چنين نگرشى به واقعه عاشورا آنست كه گريستن ها وگرياندن ها در عزاى حسين(عليه السلام) خود هدف نهضت عاشورا قلمداد شده و هدف اصلى فراموش شود. و مردم براى آنكه بهتر و بيشتر گريه كنند و دامن خود را از هرگونه گناه و پليدى شستوشو دهند، در كنار روضه هاى صحيح، به روضه هاى دروغ و تحريف آميز و عزادارى هاى بى محتوا وگاه در تضاد با اهداف واقعى قيام امام حسين(عليه السلام) نيز روآورند و نگاه آنان به حادثه عاشورا، به عنوان يك جنايت ومصيبت باشد، كه بايد براى آن گريه و عزادارى كرد. بدون ترديد با اين نگاه به نهضت كربلا، ديگر امام(عليه السلام)، قهرمان جاويدان وبى بديل نيست، بلكه تنها مظلومى است كه بايد بر مظلوميتش گريست! ومرثيه سرايى كرد. به اين ترتيب شور وحركتى كه در اين حادثه وجود دارد، به خمودى وسكوت مى گرايد ونهضتى كه مى خواهد براى جباران تاريخ خطرساز باشد، عاملى براى تخدير جوامع شده و ستمگران يزيدى در طول تاريخ از خطر عاشورا وخاطره جان فشانى امام حسين(عليه السلام) مصون مى مانند. از اين رو، اين ديدگاه يكى از بدترين نوع تحريف ها در زمينه هدف نهضت عاشوراست.
اگر هدف از عزادارى ومرثيه خوانى اين باشد ـ كه به يقين اين نيست ـ هيچ كس با آن مخالف نخواهد بود و حتى ممكن است افراد آلوده، بيشتر به آن رغبت نشان دهند و ستمكاران نيز جزو عزاداران و بانيان عزا باشند! از اين رو وقتى به تاريخ پانصد ساله اخير ايران مراجعه مى كنيم، مى بينيم كه برخى از سلاطين صفوى وقاجار كه در ستمگرى وقساوت قلب دست كمى از كشندگان اباعبدالله(عليه السلام) نداشتند، خود در تكاياى شاهانه خويش به عزدارى مى پرداختند251 و حتى اشعار جان سوزى نيز در اين باره مى سرودند.252 چنانكه افرادى نيز در هر عصر هستند كه هيچ گونه شناخت و سنخيتى با امام(عليه السلام) ونهضت وى ندارند ولى در مراسم عزادارى چنان خود را عزادار نشان مى دهند كه گويى تنها به آنان بايد عزادار واقعى گفت!
ترديدى نيست كه، مرثيه سرايى و ذكر مصيبت وعزادارى در مظلوميت اباعبدالله(عليه السلام) و متناسب با اهداف بزرگ حركت حضرت اجر و فضيلت فراوان دارد. چنانكه روايات زيادى كه درباره ثواب گريه وعزادارى بر امام حسين(عليه السلام) از معصومان(عليهم السلام)رسيده است،253 بيانگر اين معناست; اما بايد توجه داشت كه مثلا شاعرى كه مى خواهد در رثاى سيدالشهدا شعر بسرايد، بايد نخست به درستى، امام و هدف او را از قيام بر ضد نظام اموى، بشناسد و سپس اشعارى مناسب مقام وشأن امام(عليه السلام)واهدافش بسرايد. دراين صورت است كه شعرش هدف دار، حماسى، عزت بخش وحركت آفرين خواهد بود.
همانند: كُمَيْت اسدى و دِعْبِل خُزاعى از شاعران مرثيه خوان در عصر ائمه(عليهم السلام) كه در حضور ائمه(عليهم السلام) مرثيه سرايى مى كردند واز سوى آنان مورد تشويق ومشمول دعاى خيرشان مى شدند. بدون شك اگر اشعار امثال كميت و دعبل با اشعار برخى از شاعران قرون متأخر مقايسه شود، به روشنى تفاوت ديدگاه ها نمايان مى شود. انديشمند معاصر استاد شهيد مطهرى در اين باره مى گويد:
"دلم مى خواهد شما اشعار كميت اسدى، اشعار دعبل خزاعى، اشعار ابن رومى وابوفراس حمدانى را (كه به عربى است) با همين اشعار محتشم (كه هزار خواب برايش تعريف مى كنند) مقايسه كنيد و ببينيد آنها كجا واينها كجا; آنها دارند مكتب حسين را نشان مى دهند، كميت اسدى با همان اشعارش، از يك سپاه بيشتر براى بنى اميه ضرر داشت، اين مرد، كى بود؟ يك روضه خوانى بود; اما چه روضه خوانى؟ ... شعر مى گفت كه تكان مى داد دنيا را، تكان مى داد دستگاه خلافت وقت را ... اين مرد بخاطر همين اشعار و همين نوع مرثيه خوانى چه سختى ها كشيد وچه روزگارها ديد وبه چه وضع اورا كشتند ...اينها درزير چتر مرثيه سالار شهيدان امام حسين(عليه السلام) چه انتقادهاى داغ وگزنده اى از بنى اميه و از بنى عباس كردند و چه ها بر سر آنها آوردند؟"254
اين دسته از شاعران چنان با بصيرت و آگاهى از حماسه عاشورا سخن مى گفتند كه هركس به شعر آنان گوش فرا مى داد، بى اختيار تحت تأثير قرار گرفته وصحنه كربلا در ذهنش تداعى مى شد و نسبت به حقيقت ماجرا بصيرت مى يافت. چنانكه كميت اسدى درباره علت وقوع حادثه عاشورا مى گويد:
يصيب به الرامون فى قوس غيرهم *** فيا آخرا اسدى له الغى اول255
«تير اندازان از كمان ديگران بر او تير مى انداختند وچه بسا شخص آخرى كه نفر اولى زمينه گمراهى را براى او فراهم ساخت».
كميت در اين بيت ، به ريشه يابى جريان عاشورا پرداخته وبراين باور است كه زمينه چنين ستمى را خلفاى پيشين به وجود آوردند و يزيد آن را عملى ساخت.
هم چنين وى در اشعارش حاكمان اموى را مسئول شهادت امام حسين(عليه السلام) وجنايات ديگر دانسته وخطاب به آنان گفته است:
فَتِلْكَ مُلُوكُ السُوءِ قَدْ طالَ مُلْكُهُمْ *** فَحَتى مَ حَتى مَ العناء المطول
وما ضُرِبَ الامثالُ فِى الجورِ قَبْلَنا *** ِلاَجْوَرَ مِنْ حُكّامِنا المُتَمِثلِ256
[اينها خليفه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نيستند بلكه] آنان شاهان ستمگرى هستند كه مدت حكومتشان به درازا كشيده است. پس تا كى و تا كجا اين رنج طولانى ادامه خواهد داشت؟
ستمگرانى كه قبل از ما، در ستم ضرب المثل بودند، هيچ وقت از حاكمان عصرما ستمكارتر نبودند. [اما اين بنى اميه روى همه آنان را سفيد كردند.]
ولى در مقابل، شاعرانى هستند كه حادثه كربلا را فقط از جنبه عاطفى، احساسى ورثايى نگريسته و(به جاى حكومت ستمگر اموى) چرخ فلك را علت ومسئول شهادت امام حسين(عليه السلام)دانسته اند، چنانكه محتشم در بند يازدهم از تركيب بند دوازده گانه معروف خويش مى گويد:
تا چرخ سُفله بود خطايى چنين نكرد *** بر هيچ آفريده جفايى چنين نكرد.257
و در بند دوازدهم مى گويد:
اى چرخ غافلى كه چه بيداد كرده اى *** وزكين چها درين ستم آباد كرده اى
بر طعنت اين بس است كه عترت رسول *** بيداد كرده خصم وتو امداد كرده اى258
و در متون تعزيه خوانى از قول امام(عليه السلام) نقل شده است:
امان زچرخ كه يك عهد استوار ندارد *** كه بى وفا بود و هيچ اعتبار ندارد
حسين كه غاشيه دارى اش جبرئيل نمودى *** كنون به وقت سوارى ركاب دار ندارد259
و يا:
اى چرخ بر حسين ستم بى شماره كن *** اى بى وفا، جفاى پياپى نظاره كن
اى آسمان زنانِ پسر كشته مـرا *** وارد به شهر شام بساز و نقاره كن260
بدون ترديد چنين اشعارى كه با نگاه مسيحانه و يا با مضامينى احساسى و جبرگرايانه تنظيم و سروده شده است، نه تنها در ترسيم چهره اى ظلم ستيز از حماسه جاويدان عاشورا و الگو دهنده به نسل هاى آينده، توفيقى ندارد، بلكه سيماى قهرمان اين نهضت را، سيمايى منفعل، مجبور و بى اراده، غير تأثير گذار و بى هدف جلوه گر مى سازد كه به سادگى تن به چنين سرنوشت و فرجامى داده است!