0

سوغاتي از هند

 
sotoodeh
sotoodeh
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 131

سوغاتي از هند
سه شنبه 20 مرداد 1388  9:55 AM

نگاهي متفاوت به داستاني معمولي
« آه ... چي بگم » زن و مردهاي ساده و معمولي گاهي ـ يعني معمولاً ـ ماجراهاي تو در تويي از زندگي نقل مي کنند که هميشه فکر مي کنيم کاش داستان گفتن بلد بودند و اين ماجراها را مي نوشتند و قصه مي کردند . داستان هاي لاهيري همين « آه ، چه بگويم » هايي است که از بخت خوب افتاده به جان دست کسي که قصه گفتن بلد است .
« هم نام » و « مترجم دردها » را خوانده ايد ؟ عرض شود که « خاک غريب » هم ادامه همان هاست . در خاک غريب هم نه کسي تبديل به سوسک مي شود و نه هيچ کس با ايشان ملاقات مي کند . هيچ کس آدم نمي کشد و عذاب وجدان نمي گيرد و کسي با عشق افلاطوني اش طبقات آسمان را طي نمي کند ؛ اما آدم ها ساکت و تنها غم مي خورند و عذاب مي کشند ؛ از دست همين زندگي معمولي اي که بيشتر آدم ها در همه جاي دنيا گيرش افتاده اند . آرام آرام به هم نزديک مي شوند ، دست در گردن هم مي اندازند و آرام آرام از هم دور مي شوند و فراموش مي کنند . جلوي لوس بازي بچه هايشان درمانده مي شوند و از ملال ـ اي خدا از ملال ـ مي زنند به سيم آخر . به هر حال اگر دلتان خواست ، دستتان را بگذاريد زير چانه خود و کتاب را پهن کنيد جلويتان ، يادتان باشد که به قول مترجم کتاب ؛ « 2 تا از 8 داستان کتاب ، به هم پيوسته است به شيوه اي شوکه آور و تو ممکن است جمله هاي پاياني کتاب را محو و لرزان ببيني »
نويسنده : زهرا فرهنگ نيا
               
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها