0

نام مقتل‌های معتبر در گزارش واقعه عاشورا

 
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

نام مقتل‌های معتبر در گزارش واقعه عاشورا
دوشنبه 6 آذر 1391  8:56 AM

فارس: آیت‌الله محمد محمدی ری‌شهری، تولیت آستان مقدس حضرت عبدالعظیم(ع) و رییس دانشگاه قرآن و حدیث و مؤسسه علمی‌ـ‌فرهنگی دارالحدیث قم و از بزرگترین حدیث‌پژوهان معاصر است. 
 
وی در مقاله‌ای مفصل به بررسی منابع موجود از گزارش عاشورا می‌پردازد که در پی می‌آید: 
 
* منابع قابل استناد در نقل قیام حسینی 
 
خوشبختانه منابع متعدد قابل اتکایی از پنج قرن نخست به دست ما رسیده که به گزارش نهضت عاشورا پرداخته‌اند. این منابع را می‌توان به دو دسته مستقل و مشتمل تقسیم کرد: منابعی که ویژه گزارش‌دهی نهضت عاشورا و حماسه‌سازان این واقعه بی‌نظیر است و منابعی که تنها بخش و فصل‌هایی از آنها، درباره قیام امام حسین(ع) است. ما در اینجا همه این منابع را به ترتیب تاریخی گزارش می‌کنیم. گفتنی است این منابع از اعتبار یکسانی برخوردار نیستند، اما همه آنها قابلیت ارجاع و استناد را دارند و به وسیله پژوهش‌های تاریخی روشمند قابل بررسی و پذیرش‌اند: 
 
۱ـ طبقات الکبری، ابن سعد (متوفی ۲۳۰) 
 
۲ـ انساب الاشراف، بلاذری (متوفی ۲۷۹) 
 
۳ـ اخبار الطوال، دینوری (متوفی ۲۸۳) 
 
۴ـ تاریخ طبری (متوفی ۳۱۰) این کتاب از مهم‌ترین منابع قیام حسینی است. 
 
۵ـ الفتوح، ابن اعثم کوفی (متوفی حدود ۳۱۴) 
 
۶ـ مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی (متوفی ۳۵۶) 
 
۷ـ معجم‌الکبیر طبرانی (متوفی ۳۶۰) 
 
۸ـ شرح‌الاخبار، قاضی نعمان (متوفی ۳۶۳) 
 
۹ـ کامل‌الزیارات، ابن قولویه (متوفی ۳۶۸) 
 
۱۰ـ امالی شیخ صدوق (متوفی ۳۸۱) 
 
۱۱ـ ارشاد، شیخ مفید (متوفی ۴۱۳) 
 
۱۲ـ روضة الواعظین، ابن فتال نیشابوری (متوفی ۵۰۸) 
 
۱۳ـ اعلام الوری، طبرسی (متوفی ۵۴۸) 
 
۱۴ـ مقتل الحسین خوارزمی (متوفی ۵۶۸) 
 
۱۵ـ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر (متوفی ۵۷۱) 
 
۱۶ـ مناقب ابن شهرآشوب (متوفی ۵۸۸) 
 
۱۷ـ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر (متوفی ۶۳۰) 
 
۱۸ـ مثیر الأحزان، ابن نما (متوفی ۶۴۵) 
 
۱۹ـ تذکرة الخواص، سبط ابن جوزی (متوفی ۶۵۳) 
 
۲۰ـ الملهوف علی قتلی المطفوف (لهوف) سید بن طاووس (متوفی ۶۶۴) 
 
۲۱ـ کشف الغمة، اربلی (متوفی ۶۹۲) 
 
۲۲ـ سیر اعلام النبلاء، ذهبی (متوفی ۷۴۸) 
 
* منابع غیرقابل استناد در نقل قیام حسینی 
 
حادثه عاشورا از پیشامدهای شگفت تاریخ است. قهرمانانی اندک شمار در برابر خیل عظیم جنگجویان سفاک و بی‌رحم تا واپسین لحظه حیات و آخرین قطره خون مقاومت کردند و از همه چیز در راه محبوب خود گذاشتند. این مقاومت شجاعانه و فداکاری قهرمانانه، از آغازین لحظه‌های پیدایش، در درازنای تاریخ و تاکنون، چشم‌ها را خیره کرده و زبان‌ها و قلم‌ها را به سوی خود کشیده است. 
 
تاریخ‌نگاران و سیره‌نویسان، از نخستین کسانی بودند که به گزارش این واقعه با بسیاری از رخدادهای پبرامونی و حادثه‌های جزیی آن پرداختند و حتی آن دسته مورخان حکومتی که نان امویان را می‌خوردند نتوانستند، آفتاب دلاوری‌ها، رشادت‌ها و حماسه‌سرایی‌های این تعداد به ظاهر اندک و به باطن، با همه انسانیت انسان‌ها برابر، را نادیده و یا آن را زیر ابر تیره، گیرند. 
 
کتاب‌های تاریخ و سیره، چه در میان شیعیان و چه اهل سنت و حتی غیر مسلمانان، واقعه عاشورا را به عنوان یک نقطه عطف و یک پیشامد مسلم گزارش کرده و ارکان و وقایع اصلی آن از مشهورات، متواترات و قطعیات تاریخی است، اما تفصیل‌ها و جزئیات آن، مانند هر واقعه تاریخی دیگری با تفاوت‌هایی در نقل‌ها و یا کاستی‌ها و مبالغه‌هایی قابل انتظار همراه بوده است. این در حالی است که با گذشت زمان و دورتر شدن از اصل واقعه، انتظار تغییر و تحریف بیشتر می‌شود. 
 
نکته‌ای که قاعده لزوم مراجعه به منابع کهن تاریخی و سیره‌نگاری چنان دقیق و با تفصیل به عاشورا و کربلا پرداخته‌اند که غرض ورزی‌ها، اشتباهات و کم دقتی‌های همزاد انسان، را به آسانی نشان می‌دهد. مبنای ما در سنجش اعتبار و سندیت کتاب‌های نوشته شده در دوره‌های بعد، همین منابع کهن و مشترکات تاریخی در کنار حفظ معیارهای نقد متون و اسناد تاریخی است. همچنین از آن رو که حادثه عاشورا، یکی از سرخ‌ترین جلوه‌های گل فام امامت شیعه است، گزارش‌ها و مآخذ پیرامون عاشورا را باید با سنجه عصمت امام(ع) نیز سنجید و سیره رفتاری امامت شیعه را بر آنچه به آنان نسبت می‌دهند حاکم کرد. 
 
بر این اساس، کتاب‌ها و منابعی که گزارش‌های خود را نقادی نکرده و آنها را با منابع اصلی تاریخ برابر ننموده و یا به تعارض آنها با سیره و کرامت و شخصیت امام حسین(ع) و یارانش توجه نکرد‌ه‌اند، دچار ضعف گشته و از گردونه اعتبار و نقل و استناد خارج می‌شوند. 
 
هر اندازه تعداد این گزارش‌های بدون اصل و سند و یا نامتجانس با شخصیت کرامتمندانه و عزتمندانه عاشوراییان در کتابی بیشتر باشد، بر ضعف آن افزوده می‌شود و هر اندازه این گزارش‌ها کمتر، کتاب از اعتبار بیشتر بهره‌مند می‌گردد. 
 
این بدان معناست که نقد ما در این عرصه، متوجه به کتاب و محتوای آن است و نه نویسنده و گردآورنده آنها، چه، برخی از مؤلفان این گونه کتاب‌ها جزو کسانی هستند که از سر شیفتگی به این حماسه تاریخی و شخصیت اعجاب‌انگیز امام حسین(ع) و همراهانش و به پاس قدردانی از فداکاری‌های آنان، قلم به دست گرفته و بدون آن که تخصص اصلی آنها تاریخ و سیره باشد، در عرصه‌ای قلم زدند که تفاوت اصلی با اندوخته‌های علمی آنها مانند فقه و تفسیر قرآن داشت. احساس دین به امام حسین با شوری که از مطالعه نهضت عاشورا به هر انسانی دست می‌دهد، آمیخته شد و این مؤلفان شیفته را گاه به تساهل در رویارویی با گزارش‌های بی‌پایه کشاند و سبب شد آنان حتی به گزارش‌های شفاهی که از زبان این و آن و یا برخی واعظان و مرثیه خوانان شنیده‌اند، اعتماد کنند و افزوده‌هایی ناسازگار با واقعه اصلی عاشورا و در تعارض با اهداف آن را در کتاب‌های خود بیاورند، تا چه رسد به کتاب‌های کم اعتبار ، مجهول و یا حتی مجعول. 
 
زمینه‌ها و عامل‌هایی چند، نیز این جریان را به شدت بخشید که از جمله آنها، پیدایش سبک داستان‌پردازی و ارائه قرائت جذاب و مخاطب محور، از واقعه عاشورا بود. سبکی که بر پایه گرایش طبیعی انسان به حکایت و نقل زیبایی وقایع روی داده، شکل گرفت و میل فطری آدمیان به بزرگ داشتن و بزرگتر کردن قهرمانان خود، به آن کمک نمود. در این میان کسانی آیات و روایات باز دارنده از دروغ‌پردازی را با جعل اصطلاح «زبان حال» کنار زدند و یا حتی در برخی نمونه‌های معدود، دروغ را تجویز کردند. راه یافتن این زبان تخیلی، احساسی و داستانی به منبر و مرثیه و تعزیه، چرخه نقل شفاهی و نگارش کتبی را کامل کرد و پس از مدتی آنچه به عنوان یک مرثیه یا مداحی و نقل حکایت و به منظور برانگیختن احساسات ساخته و خوانده شده بود، به کتاب‌ها راه یافت و از سوی برخی که میان منابع کهن و نزدیک به واقعه عاشورا با کتاب‌هایی که قرنها پس از آن به نگارش درآمده‌اند تفاوت چندانی نمی‌نهند، به صورت یک سند تاریخی و قابل ذکر درآمد. 
 
این‌ها، همه افزون بر اشتباهات ناخواسته انسانی است که در نقل‌های تاریخی پیش می‌آید، مانند خطای حافظه در نقل شفاهی و خطای باصره در هنگام نوشتن که به گاه نگارش و قرائت نسخه‌ها پیش می‌آید، بویژه ا گر نسخه، مغلوط و یا بدخط باشد. آنچه مایه امیدواری پژوهشگران است، شکل هرمی این جریان ناخجسته است. به این معنا که هر چند ممکن است تعداد کتاب‌های کنونی که مطالب آمیخته از درست و نادرست دارند، فراوان به نظر رسد، اما پی‌یابی جریان نقل آنها، پژوهشگر را به تعداد انگشت‌شماری از منابع مشخص می‌رساند که سرچشمه ورود این ادبیات تخیلی و بدون پشتوانه تاریخی به جریان گزارش دهند حماسه کربلا هستند. 
 
محققان با بررسی صدها گزارش و مأخذیابی مرحله به مرحله هر یک از نقل‌ها، این چند کتاب معدود را شناسایی کرده و ساختار و ضعف‌های آنها را گوشزد کرده‌اند. این بدان معنا نیست که همه مطالب این کتاب‌ها نادرست و تحریف شده است، چه در این کتاب‌ها، گزارش‌های معتبر از کتاب‌های کهن و اصلی تاریخ و سیره نیز نقل شده است. مقصود ما آن است که بسیاری از گزارش‌های نادرست و یا بدون منبع و پشتوانه تاریخی در این کتاب‌ها یافت می‌شود، که برخی با عملکرد و سیره رفتاری امام حسین(ع) و اهل بیت گرامیش ناسازگار است و برخی تنها احتمال وجودشان در منابع به ما نرسیده می‌رود، و بدین جهت مطالب این گونه کتاب‌ها بدون ارزیابی قابل استناد نیستند، این منابع عبارت‌اند از: 
 
۱ـ مقتل منسوب به ابومخنف 
 
ابومخنف، لوط بن یحیی بن سعید، در گذشته به سال ۱۵۸ هجری قمری، از مورخان مورد اعتماد و از اصحاب امام صادق (ع) است، او به احتمال فراوان شیعه و مقبول مورخان فریقین است و از این رو تاریخ‌نگاران و سیره‌نویسان متعدد از کتاب او درباره قیام امام حسین (ع) نقل کرده‌اند. از این میان می‌توان به محمد بن عمر واقدی (م ۲۰۷) و محمد بن جریر طبری (م ۳۱۰) در تاریخش، ابن قتیبه (م ۳۲۲) در الامامة و السیاسة، ابن عبدربه (م ۳۲۸) در العقد الفرید،‌ علی بن حسین مسعودی (م ۳۴۵) ‌شیخ مفید (م ۴۱۳) در الارشاد و نیز النصرة فی حرب البصرة، شهرستانی (م ۵۴۸) در الملل والنحل، خوارزمی (م ۵۶۸) در مقتل الحسین و در آخرین حلقه‌ها به ابن عساکر (م ۵۷۱) [۱]، در تاریخ دمشق، ابن اثیر (۶۳۰) در الکامل، سبط ابن جوزی (م ۶۵۴) در تذکرة الخواص و ابوالفداء (م ۷۳۲) اشاره کرد.[۲] سوگمندانه اصل کتاب ابومخنف ناپیدا شده و ما تنها می‌توانیم از جمع‌آوری گزارش‌های این مورخان، به بخشی از کتاب او دست بیابیم. 
 
در دوره معاصر آقای حسن غفاری و محمدهادی یوسفی غروی به این کار همت گماشته و آن بخش از کتاب ابومخنف را که طبری در تاریخ خود گزارش کرده، گردآورده و با نام‌های «مقتل الحسین» و «وقعة الطّف» منتشر ساخته‌اند. 
 
پیش‌تر از این دو، کتابی به نام مقتل ابی‌مخنف منتشر شده است که نه تنها دلیلی بر صحت انتساب آن به مؤلف در دست نیست، بلکه تفاوت فراوان و آشکار مطالب آن با نقل طبری از ابومخنف، قرینه نادرستی این انتساب است. دلیل دیگر،‌ وجود برخی مطالب موهن به شخصیت بزرگوارانه امام حسین (ع) است که تألیف آنها از نویسنده‌ای مشهور و موثق همچون ابومخنف، بسی بعید است. جالب توجه آن که میان این کتاب چاپ شده ناشناخته، با متن برخی نسخه‌های خطی آن تفاوت بیش از حد متعارفی به چشم می‌آید و اعتماد به آن را از میان می‌برد. [۳] 
 
متأسفانه، نیاز به مقتل أبی مخنف، موجب شده، بسیاری به همین نسخه متداول و رایج روی آورده و بیشتر مطالب آن را نادانسته به أبو مخنف نسبت دهند. 
 
گفتنی است که در دو سده اخیر، بسیاری از محدثان، مورخان و کتابشناسان، پس از تأیید ابومخنف و کتاب اصلی او، کتاب کنونی، متداول و در دسترس «مقتل ابو مخنف» را بی‌اعتبار و غیر قابل استناد دانسته‌اند. از این میان می‌توان به محدث نوری [۴]، میراز محمد ارباب [۵]، حاج شیخ عباس قمی [۶]، سید عبدالحسین شرف‌الدین [۷]، سید حسن امین [۸] و شهید قاضی طباطبایی [۹] اشاره کرد. [۱۰] 
 
۲ـ نور العین فی مشهد الحسین(ع) 
 
نور العین، مقتلی منسوب به ابواسحاق اسفرائنی است و این عنوان منصرف به ابراهیم بن محمد بن ابراهیم اسفرائنی، فقیه شافعی و در گذشته به سال ۴۱۷ یا ۴۱۸ هجری است، اما هیچ یک از منابع کهن، تألیف چنین کتابی را در شرح حال او گزارش نکرده‌اند. [۱۱] در میان کتابشناسان متأخر، ابتدا اسماعیل پاشا [۱۲] و پس از او شیخ آقا بزرگ تهرانی [۱۳] و یوسف الیان سرکیس [۱۴] این کتاب را به او منسوب داشته‌اند. 
 
آنچه نظر اسماعیل پاشا را کم اعتبار می‌کند، اشاره وی به مأخذ خود، وفیات الاعیان است، حال آن که ما چنینی مطلبی را در وفیات الاعیان نیافتیم و اسماعیل پاشا خود در کتاب دیگرش، ایضاح المکنون، کتاب را بدون ذکر مؤلف آن معرفی کرده است. [۱۵] 
 
کتابشناسان معاصر مانند سید عبدالعزیز طباطبایی (ع) نیز بر اعتقادند که این کتاب را بر اسفرائنی بربسته‌اند؛ زیرا اسلبوب و سبک آن با کتاب‌های تألیف شده در قرن چهارم، یعنی سال‌های تدریس و تألیف اسفرائنی، همسان نیست. [۱۶]‌ و نکته آخر آن که مطالب کتاب، بدون سند و مأخذ است و گاه چنان غیر معتبر و دور از عقل است [۱۷] که تألیف آن را از سوی یک فقیه دانشمند، بعید می‌سازد و از این رو محققان خبره در سیره و تاریخ امام حسین (ع) را به انکار آن سوق داده است. [۱۸] 
 
۳ـ روضة‌الشهداء 
 
کما‌ل‌الدین حسین بن علی واعظ کاشفی (م ۹۱۰) مبتکر سبک قصه‌پردازی و پردازش پندگونه از وقایع تاریخی است. او ـ که سنی بودن و یا شیعه بودنش معلوم نیست ـ شیفته اهل بیت (ع) بود و برای جذب عوام، حوادث تاریخی به ویژه، حادثه عاشورا را با نثری دلپسند به داستان درآورد و در این میان مطالب معتبر و غیر معتبر و مستند و بدون سند را با هم درآمیخت. 
 
سبک جدید، فارسی بودن و انگیزه مؤلف برای خواندن کتاب در مجالس عزا، موجب شد تألیف کاشفی نه یک اثر تاریخی که یک اثر تبلیغی و حتی تخیلی، شمرده شود. متأسفانه عدم توجه به این مطلب و قرائت و استنساخ متکرر آن ـ تا آنجا که سخنرانان مجالس سوگواری امام حسین (ع) را، «روضه» خوان نامیدند ـ، زمینه ورود بسیاری از اطلاعات نادرست این کتاب را به فرهنگ عاشورا فراهم ساخت و در موارد متعددی «زبان حال» و جانشین «زبان قال» حماسه‌سرایان کربلا گشت. 
 
مصحح و حاشیه‌نگار کتاب، علامه ابوالحسن شعرانی نیز در مقدمه‌اش بر کتاب به این موضوع اشاره کرده است: «از نقل ضعیف در روضة‌الشهداء عجب نباید داشت، چون در ادای مقصود واعظ، قوی است، اگر چه برای مقصود مورخ کافی نیست» [۱۹] پیش از شعرانی، نیز، میرزا عبدالله افندی، همکار عالم و کتابشناس علامه مجلسی (ع)، اکثر روایات این کتاب و بلکه همه آن را مأخوذه از کتب غیر مشهوره و غیر قابل اعتماد دانسته [۲۰]، سید محسن امین نیز این سخن را تأیید نموده است.[۲۱] محدث نوری برخی گزارش‌های کتاب را بدون پشتوانه تاریخی خوانده [۲۲]‌ و شهید مطهری آن را پر از دروغ، و تألیف و نشر این کتاب را مانع مراجعه به منابع اصلی و مطالعه تاریخ واقعی امام حسین (ع) دانسته است. [۲۳] شهید قاضی طباطبایی نیز مطالب آن را در مقام تعارض با مقاتل معتبر، ساقط و بی‌ارزش می‌داند.[۲۴] ‌نمونه‌های متعددی از این گونه اخبار غیر قابل باور را می‌توان درجای جای کتاب دید. [۲۵]‌ 
 
۴ـ المنتخب فی جمع المراثی و الخطب 
 
فخرالدین بن محمد علی بن احمد طریحی (م ۱۰۸۵) مؤلف مجمع البحرین، مجموعه‌ای از احادیث و مراثی درباره امام حسین (ع) و برخی دیگر از امامان را گرد آورد و به قصد گریاندن مؤمنان و تشویق به سوگواری، آنها را به صورت جنگ سامان داد. المنتخب تاریخ نگاری علمی زندگی یا قیام امام حسین (ع) نیست، اکثر مطالب کتاب بدون ذکر مأخذ و احادیث آن به صورت مرسل آمده و غث و سمین در آن به هم درآمیخته است و از این رو آن را متناسب با هدف و شیوه مؤلف، المجالس الطریحیه و یا المجالس الفخریه نیز نامیده‌اند. 
 
ضعف دیگر کتاب، اختلافات موجود در نسخه‌های متفاوت است که می‌تواند نشانگر تصرفات بعدی در آن باشد. [۲۶] 
 
محدث نوری منتخب طریحی را مشتمل بر مطالب موهون و غیر موهون می‌داند[۲۷] و میرزا محمد ارباب قمی، مسامحات فراوان در آن را گوشزد کرده و روایات مختص آن را معتبر ندانسته است.[۲۸] برخی مطالب ضعیف کتاب قابل تردید و رد هستند که خوانندگان را به صفحات ذیل ارجاع می‌دهیم. [۲۹] 
 
۵ـ محرق القلوب 
 
محرق القلوب، نوشته ملا مهدی نراقی (م ۱۲۰۹ ق) است. او با اقتباس از روضة الشهداء، به عرضه مطالبی دست یازید که به گونه‌ای شورانگیز، عواطف و احساسات مردم را به سوی واقعه کربلا سوق دهد، اما چون مأخذ نراقی، روضة الشهداء، کتابی ضعیف و مخلوط از مطالب درست و نادرس بود، نوشته او نیز بر اخبار ضعیف و غیر معتبر مشتمل گشت. نراقی خود به ضعیف بودن برخی گزارش‌های کتابش تصریح کرده [۳۰] و از این رو مورد انتقاد برخی از عالمان پس از خود قرار گرفته است. میرزا محمد تنکابنی برخی از اخبار آن را مظنون یا مقطوع الکذب دانسته [۳۱] و محدث نوری با ابراز شگفتی از تألیف چنین کتابی از چنان عالم بزرگی، برخی مطالب آن را منکر نامیده است.[۳۲] 
 
شهید مطهری نیز نراقی را فقیه بزرگی خوانده ولی او را در تاریخ عاشورا، صاحب اطلاع نمی‌داند و برخی مطالب او را نقد کرده است.[۳۳] گفتنی است انتساب کتاب به نراقی، مشهور و تردیدی در آن نرفته[۳۴]، اما محتمل است که آن را در اوایل سن تحصیل و پیش از رسیدن به مراتب کمال علمی، نوشته باشد. 
 
۶ـ اکسیر العبادات فی‌اسرار الشهادات «اسرار الشهادة» 
 
آغا بن عابد دربندی شیروانی مشهور به فاضل دربندی (م ۱۲۸۵ یا ۱۲۸۶) از نویسندگانی است که افزون بر رشته تخصصی خود، فقه، در دیگر رشته‌ها، مانند تاریخ عاشورا نیز کتاب نوشت. او با جمع اخبار قوی و ضعیف و به قصد حل اختلاف و تحلیل آنها یکی از بزرگ‌ترین نگاشته‌ها را درباره واقعه عاشورا سامان داد. او شیفته امام حسین (ع) بود و انگیزه زیبایی در نگارش این کتاب داشت، اما به دلیل استفاده از منابع ضعیف در کنار منابع اصلی و نقل برخی گزارش‌های بدون سند نتوانست مقتل معتبری ارائه دهد. او همچنین مبنای نادرستی برگزید و براساس آن از کتاب‌هایی که مشتمل بر اخبار مظنون الکذب بودند نیز نقل کرد. مبنای او این بود که نشانه‌های کذب هر چند به درجه ظن برسد، مانع نقل نیست و نقل چنین اخباری در بیان سیره و تاریخ، بی اشکال است. محدث نوری یکی از منابع ضعیف دربندی را نسخه بدون سر و ته، مجهول و پر از دروغی می‌داند که سید عرب روضه‌خوانی برای کسب تأیید نزد عالمان نجف آورده و سپس به دست دربندی می‌رسد. نسخه‌ای که به گفته محدث نوری، از کثرت اشتمال بر اکاذیب واضحه و اخبار واهیه احتمال نمی‌رود که از مؤلفات عالمی باشد. [۳۵] 
 
سخن محدث نوری را بسیاری از عالمان دیگر تأیید کرده‌اند و بسیاری از نقل‌های نادرس و غیر قابل باور کتاب را به عنوان گواه ارائه کرده‌اند. از این میان می‌توان به میرزا محمد تنکابنی [۳۶]، شاگرد فاضل دربندی ، محدث نوری [۳۷]، شیخ ذبیح‌الله محلاتی [۳۸]، سید‌محسن امین [۳۹]، میرزا محمد‌علی مدرس تبریزی [۴۰]، شیخ آقا بزرگ تهرانی [۴۱] و استاد علامه شهید مرتضی مطهری [۴۲]، اشاره کرد. 
 
گفتنی است بسیاری از تحلیل‌های نویسنده کتاب برای قابل پذیرش کردن گزارش‌هایی است که به سادگی قابل قبول نیستند. [۴۳] 
 
۷ـ ناسخ التواریخ 
 
میرزا محمد تقی سپهر، مشهور به لسان الملک (م ۱۲۹۷ ق) از شاعران و منشیان دربار قاجار است. او در کنار کار دیوانی، مأمور شد تاکتابی را درباره تاریخ جهان از آدم(ع) تا آن زمان، بنگارد. [۴۴] کتابی که همه آنچه را گفته‌اند و امکان وقوع دارد و محال نیست، در خود جای دهد هر چند دور از ذهن باشد. او این تفصیل را در بخش مربوط به امام حسین(ع) حفظ کرده و از این رو «هر قصه را که در کتب معارف مروخین و محدثین» [۴۵] دیده، آورده است. او هر چند، گاه به گاه به نقد پاره‌ای منقولات دست می‌یازد، اما خود نیز اشتباهات تاریخی دارد و مطالب ضعیف به کتابش راه یافته است و از این رو با وجود استفاده اهل منبر و مرثیه از آن، نمی‌توان متفردات آن را معتبر دانست. شهید قاضی طباطبایی اشتباهات آن را فراوان دانسته و محتویات بدون مدرک آن را قابل اعتماد ندانسته است. [۴۶] شهید مطهری نیز هر چند مؤلف را متدین خوانده، اما تاریخش را چندان معتبر نداشته و برخی از اشتباهات تاریخی او را گوشزد کرده است. [۴۷] 
 
۸ـ عنوان الکلام 
 
ملامحمد باقر فشارکی (م ۱۳۱۴) از فقیهان قرن سیزدهم و چهاردهم اصفهان است. رشته اصلی او فقه اما صاحب منبر وعظ و خطابه نیز بوده است. او بدون آن که قصد بیان تاریخ عاشورا را داشته باشد در پایان سخنرانی‌هایش چند جمله‌ای ذکر مصیبت می‌کرد. او سپس بخشی از این سخنرانی‌ها را که در شرح دعاهای هر روز ماه مبارک رمضان بود به نگارش در آورد و سپس دو عشریه که نوشته‌های ویژه مصائب امام حسین(ع) و در قالب مجالس دهگانه بود به آن افزود. 
 
فشارکی در مقام تاریخ‌نویسی نیست و قصدش ذکر مصیب و گریاندن مردم است، از این رو در بسیاری از موارد سندی برای گفته‌های خود ارائه نمی‌دهد و حتی گاه با وجود تصریح به نبودن برخی مطالب در کتب معتبر و مشهور [۴۸]، تنها به گمان و احتمال، آن را نقل می‌کند. 
 
کتاب عنوان الکلام مرجع و مستند کتاب‌های پژوهشی و تاریخی واقع نشده، اما به دلیل ذکر برخی مواعظ حدیثی و داستانی گاه مورد استناد اهل منبر قرار می‌گیرد. تأخر زمانی مؤلف، نقص ارجاع علمی به کتب منابع و گزارش‌های منفرد و بدون شاهد [۴۹] کتاب را می‌توان دلیل عدم استفاده علمی از آن دانست. [۵۰] 
 
۹ـ تذکرة الشهداء 
 
ملا حبیب شریف کاشانی (م ۱۳۴۰ ق) از عالمان و فقیهان پرنویس قرن چهاردهم است. او نزدیک به ۲۰۰ نوشته دارد که از جمله آنها، تذکرة الشهداء است. کار اصلی شریف کاشانی فقه و علوم وابسته به آن بوده، اما به دلیل شیفتگی به امام حسین(ع) تاریخ مفصلی در شرح حال شهیدان عاشورا نگاشت. شریف کاشی در این کتاب از همه گونه منابع قوی و ضعیف، نقل کرد و از این رو با وجود رد برخی اخبار از سوی مؤلف، تعدادی از روایت‌های ضعیف در کتاب باقی مانده است. این اخبار پشتوانه تاریخی ندارند و قرائن دیگری در کنار آنها وجود ندارد و از این رو همه گزارش‌های کتاب قابل اعتماد نیست. نمونه‌های گزارش متفرد و تأیید نا شده این کتاب را می‌توان در صفحات متعددی مشاهده کرد. گفتنی است برخی از این اخبار محال و یا خارق‌العاده نیستند. اما سند و منبع قابل اتکایی ندارند. [۵۱] 
 
۱۰ـ معالی السبطین 
 
محمدمهدی حائری مازندرانی از نویسندگان قرن چهاردهم (م ۱۳۸۵) دو کتاب دیگر نیز درباره اهل بیت (ع) دارد که یکی با نام «شجره طوبی» و دیگری «الکوکب الدرّی فی احوال النبی والبتول و الوصیّ» است. مرحوم حائری مازندرانی در کتاب «معالی السبطین» اندکی به شرح حال امام حسن و بقیه کتاب را به امام حسین(ع) پرداخته است. او مطالب کتاب را با داستان و شعر در هم آمیخته و آنها را به شکل مطالب مناسب مجالس سوگواری عرضه کرده است. 
 
او مطالب تاریخی، حدیثی و گوناگون را نقل می‌کند تا زمینه مناسبی برای گزارش مقتل و وقایع عاشورا، فراهم آورد و در این میان از نقل مطالب ضعیف و استفاده از کتب و منابع غیر قابل اعتماد ـ مانند روضةالشهداء، اسرار الشهادات، منتخب طریحی و ... خودداری نمی‌کند. 
 
شهید قاضی طباطبایی که با مؤلف آشنایی و مکاتبه داشته نیز نقلیات کتاب را چندان قابل اعتماد نمی‌داند و آن را آمیخته از صحیح و ضعیف خوانده و از این رو ناظر کتاب را به دقت در آن فرا می‌خواند. [۵۲] 
 
نمونه‌هایی از اخبار ضعیف و حتی متفرد کتاب را می‌توان در این صفحات دید. [۵۳] 
 
* منابع معاصر 
 
منابع پس از قرن ۹ و ۱۰ آن اندازه متعددند که نمی‌توان به همه آنها پرداخت. اما به گونه‌ای کلی می‌توان گفت اعتبار این کتب، تابع اعتبار منابع مورد استفاده آنها است. به سخن دیگر، هر اندازه گزارش کتب متأخر و معاصر متکی به کتاب‌های کهن‌تر و معتبر‌تر باشد و در نقل خود دقت کرده و رعایت امانت بیشتر کرده باشد، قابل اعتماد‌تر خواهد بود. نمی‌توان کتابی مانند «الکبریت الاحمر» را با وجودعالم بودن نویسنده آن، محمد باقر بیرجندی (۱۲۷۶ ـ ۱۳۵۲ ق) که کتاب خود را با تتبع فراوان گردآورده معتبر و یا غیر معتبر دانست؛ زیرا برخی منابع آن، قابل اعتماد و برخی ضعیف هستند و هر چند مؤلف گاه به نقد برخی گزارش‌ها پرداخته، اما نقل بدون داوری مطالب از کتاب‌های ضعیف نیز در آن کم نیست. گفتنی است بر همین اساس اعتبار بحارالأنوار، نفس المهموم و منتهی الآمال بیشتر است؛ زیرا اکثر گزارش‌های آنها قابل قبول و مستند به کتب کهن و معتبر هستند، به ویژه آن که محدث قمی با عنایت به منابع غیر قابل استناد در پاره‌ای از موارد به ارزیابی روایات نیز پرداخته و لذا استفاده از آنها بلامانع است، مشروط به این که مطالبی که در این کتاب ها از اهل بیت (ع) نقل شده به منبع گزارش نسبت داده شود، نه به اهل بیت(ع). 
 
نتیجه این سخن آن است که تنها به دلیل وجود یک گزارش تاریخی در کتاب‌های معاصر، هر چند مشهور و مورد توجه، نمی‌توان آن را یک سند قابل اتکای تاریخی دانست و به استناد آن، مطلبی را به اهل‌بیت(ع) نسبت داد، بلکه باید منبع آن نیز معلوم و سنجیده گردد. 
 
 
 
*پی‌نوشت‌ها: 
 
۱- ابن‌عساکر بسیار کم از ابومخنف نقل می‌کند. ولی در بخش معرفی زینب دختر امام حسین(ع)، تصریح می‌کند که کتاب ابو مخنف را خوانده است. (تاریخ دمشق: ج ۶۹ ص۱۶۸) 
 
۲- ر.ک: مقدمه وقعة الطّف: ص ۹. 
 
۳- نسخه‌ای از این کتاب در آخر بحار‌الانوار به چاپ رسیده و یک نسخه خطی به تاریخ ۱۱۳۰ نیز در کتابخانه دار‌الحدیث نگاهداری می‌شود. این نسخه خطی برخی از اشتباهات فاحش نسخه چاپی متداول را ندارد. مانند سند کتاب در آغاز متن چاپی، ص ۲۴ و روایت از کلینی در همان، ص ۲۵. 
 
۴- لولو و مرجان: ص ۲۳۶. 
 
۵- أربعین حسینیه: ص ۹ 
 
۶- نفس المهموم: ص۹، الکنی و الالقاب: ج ۱ ص ۱۵۵، هدیة الاحباب: ص ۴۵ 
 
۷- مؤلفوا الشیعه فی صدر الاسلام: ص ۴۱ 
 
۸- مستدرکات أعیان الشیعه: ج ۶ ص ۲۵۵ 
 
۹- تحقیق درباره اول اربعین حضرت سید‌الشهدا (ع): ص ۶۰،۷۶،۲۱۹،۲۲۲ 
 
۱۰- برای آگاهی بیشتر درباره این کتاب و دیگر منابع مرتبط ر.ک: محمد اسفندیاری، کتابشناسی تاریخی امام حسین (ع): ص ۷۰ 
 
۱۱- ر.ک: طبقات الشافعیة: ج ۴ ص ۲۵۶، وفیات الاعیان: ج ۱ ص ۲۸، تبیین کذب المفتری: ص ۲۴۳ ، سیر أعلام النبلاء: ج ۱۷ ص ۳۵۲،‌البدایة و النهایة: ج ۱۲ ص ۳۰ 
 
۱۲- هدیة العارفین: ج۱ ص ۸ 
 
۱۳- الذریعه: ج ۱۷ ص ۷۲- ۷۳ 
 
۱۴- معجم المطبوعات العربیة: ج ۱ ص ۴۳۶ 
 
۱۵- ایضاح المکنون: ج ۲ ص ۶۸۵ 
 
۱۶- ر.ک: أهل البیت فی المکتبة العربیة : ص ۶۵۵ 
 
۱۷- مانند آن که اسب امام حسین (ع) به تنهایی ۲۶ سواره و ۹ اسب را کشت (ص ۵۱) و یا جنگ از روز سوم محرم شروع شد و امام در همان روز سوم هزار نفر را کشت (ص ۳۶) و اموری دیگر،ر.ک: ص ۷،۳۷،۴۱،۴۴،۴۸و ... 
 
۱۸- مانند شهید طباطبایی که آن را در ضعف و جعل مانند مقتل منسوب به ابومخنف و سراسر قصه می‌خواند (تحقیق درباره اول اربعین حضرت سید الشهدا (ع)) و نیز محمد ارباب در (أربعین حسینیه: ص ۲۷۲) و فضل علی قزوینی در (الامام حسین وأصحابه: ج ۱ ص ۱۵۰) 
 
۱۹- مقدمه روضة الشهداء: ص ۶ 
 
۲۰- ریاض العلماء: ج ۲ ص ۱۹۰ 
 
۲۱- أعیان الشیعة: ج ۶ ص ۱۲۲ 
 
۲۲- لؤ‌لؤ و مرجان:ص ۲۸۷ 
 
۲۳- حماسه حسینی: ج ۱ ص ۵۴ 
 
۲۴- تحقیق درباره اول اربعین حضرت سید‌الشهدا (ع): ص ۳۶ 
 
۲۵- مانند بیست و دو هزار زخم در پیکر امام حسین (ع) (ص ۶۰)‌و چسبیدن سر به تن فرزندان مسلم بن عقیل (ص ۲۴۱) و حضور هاشم مرقال در کربلا (ص ۳۰۱)‌و قصه زعفر جنی (ص ۳۲۱) و عروسی قاسم (ص ۳۴۶) 
 
۲۶ـ ر.ک: سخن شیخ آقا بزرگ تهرانی در الذریعة: ج۲۲ ص ۴۲۰. 
 
۲۷ـ لؤلؤ و مرجان: ص ۲۸۷. 
 
۲۸ـ اربعین حسینیه: ص ۶۴. 
 
۲۹ـ مانند کشته شدن بیش از ۱۰ هزار سوار کار در عاشورا (ص‌ ۴۵۰) و مخلوط کردن سه جریان شهادت حضرت عباس و اب آوردن برای طفل ابا عبدالله و شهادت حضرت علی اکبر (ص۴۳) و ... 
 
۳۰ـ مقدمه محرق القلوب، به نقل از عاشورا پژوهی: ص ۴۰۶. 
 
۳۱ـ‌ قصص العلماء: ص ۱۳۳ 
 
۳۲ـ لولو و مرجان: ص ۲۴۵. 
 
۳۳ـ ر. ک: حماسه حسینی: ج ۱ ص ۲۸. 
 
۳۴- ر. ک: الذریعة: ج ۴ ص ۴۶۱ و ج ۲۰ ص و ج ۲۱ ص ۳۵۹ و ایضاح المکنون: ج ۲ ص ۴۴۳ و هدیة العارفین: ج ۲ ص ۳۵۲. 
 
۳۵ـ لولو و مرجان: ص ۲۵۱. 
 
۳۶ ـ اخبار غیر معتبره در این کتاب (اسرار الشهادت) بسیار و ضعاف بلکه اخباری که مظنون، کذب آنها است بلکه گویا بعضی از آنها قطعی الکذب باشند و این مایه کسر قدر آن کتاب گردید (قصص العلماء: ص ۱۰۸). 
 
۳۷ـ کار به آنجا رسید که مخالفان در کتب خود نوشته‌اند که: شیعه بیت کذب است . و اگر کسی منکر شود، کافی است ایشان را برای اثبات این دعوی، آوردن کتاب اسرار الشهادة را به میدان (لؤلؤ و مرجان: ص ۲۸۹). 
 
۳۸ـ فاضل دربندی در اسرار الشهادة خبر طولانی راجع به عطش سکینه و آب آوردن بریر و پاره شدن مشک و ریختن آب نقل کرده است. حقیر چون به کلی اعتماد بر آن کتاب ندارمف فلذا عنان قلم از نقل آن باز کشیدم. (ریاحین الشریعة: ج ۳ ص ۲۷۲) 
 
۳۹ـ و بالجملة قد قد اکثر فی مؤلفاته النقلیة من الاخبار الواهیه، بل أورد ما لاتقبله العقول و لم تصدقه النقول (اعیان الشیعة: ج ۲ ص ۸۸). 
 
۴۰- به حکم انصاف، این کتاب او بلکه دیگر تألیفاتی که در موضوع مقتل نگارش داده همانا در اثر آن همه محبت مفرط که داشته است حاوی غث و سمین بوده است. (ریحانة الأدب: ج ۲ ص ۲۱۷). 
 
۴۱ـ من شدة خلوصه و صفاء نفسه نقل فی هذا الکتاب امورأ لا توجد فی الکتب المعتبرة، و انما اخذها عن بعض المجامیع المجهولة اتکالا علی قاعدة التسامح فی ادلة السنن) (الذریعة: ج ۲ ص ۲۷۹). 
 
۴۲ـ در شصت، هفتاد سال پیش مرحوم ملا آقای دربندی پیدا شد؛ تمام حرفهای روضة الشهداء را به اضافه چیزهای دیگری پیدا کرد و همه را یک جا جمع کرد و کتابی نوشت به نام أسرار الشهادة. واقعاً مطالب این کتاب انسان را وادار می‌کند که به اسلام بگرید. (حماسه حسینی: ج ۱ ص ۵۵ و ص ۱۰۶). 
 
۴۳ـ گزارش‌های غیر قابل باور مانند کشته شدن ۲۵هزار نفر به دست حضرت عباس و ۳۳۰ هزار نفر به دست امام حسین (ع) و یا قصه‌پردازی درباره چگونگی بیرون آمدن امام حسین (ع) از مدینه که به زی پادشاهان شبیه کرده است و یا ارائه رقم ۱.۶۰۰.۰۰۰ نفری برای سپاه عمر سعد، (ص ۳۴۵).
 
۴۴ـ لغت‌نامه دهخدا: مدخل سپهر کاشانی. 
 
۴۵ـ ناسخ التواریخ: ج ۱ ص ۳۷۸. 
 
۴۶ـ تحقیق درباره اول اربعین حضرت سید‌الشهدا (ع): ص ۹۷ و ص ۱۲. 
 
۴۷ـ فلسفه تاریخ: ص ۱۴، حماسه حسینی: ج۲ ص ۱۰۷. استاد مطهری این نکته را بر مؤلف ناسخ التواریخ خرده می‌گیرد که نوشته: اسب امام حسین(ع) چهل تن را با لگد و دندان کشت و سپس به خیمه امام حسین (ع) بازگشت و چندان سر خود را به زمین کوبید که جان از تنش بیرون شد. 
 
۴۸ـ ر.ک: عنوان الکلام: ص ۲۹۴. 
 
۴۹ـ برای اگاهی از متفردات بدون پشتوانه تاریخی کتاب، ر.ک: ص ۸۱ و ۲۶۸: مرثیه مادر علی اصغر برای طفل شیرخوارش، ص ۲۶۵ و ۳۲۶: بیرون کشیدن پیکر علی اصغر از قبر و جدا کردن سر او از بدن و مطالب دیگر در صفحان: ۱۹۴، ۲۸۰، ۲۸۲، ۳۲۰ و ... 
 
۵۰- ر.ک: اذریعة: ج ۱۵، ص ۲۶۸، شماره ۱۷۴۰ و ص ۳۵۳، شماره ۲۲۶۷، معجم المؤلفین: ج ۹ ص ۹۱، اعیان الشیعة: ج ۹ ۳۳۲. 
 
۵۱- ر.ک: ص ۲۱۸ و ۲۲۲: مسموم بودن و سه شعبه داشتن تیر اصابت کرده به گلوی حضرت علی اصغر، ص ۲۷۰: حرکت نکردن اسب برای رسیدن به قتلگاه عباس، ص ۲۹۶ تا ۲۹۹: شروع جنگ از روز سوم محرم، ص ۳۲۵ و ۴۴۳: سوغات و یادگاری آوردن برای دختر امام حسین (ع) و ام‌البنین، ص ۳۶۵: آمدن صدا از حلقوم بریده و نیز ص ۲۴، ۱۵۶، ۴۱۱ و ... 
 
۵۱ـ تحقیق درباره اول اربعین حضرت سید الشهدا (ع) ص ۲۰۶. 
 
۵۲ـ مانند این که امام حسین (ع) وقتی دید علی اکبر به میدان می‌رود سه بار مشرف به مرگ شد (ج ۱ ص ۲۵۴) یا عمه‌ها و خوهران علی اکبر از رفتن وی به میدان ممانعت کردند! 
 
(ج ۱ ص ۲۵۴) یا حضرت زینب قبل از آمدن آمدن امام خودش را روی جنازه علی اکبر انداخت چون می‌دانست اگر او فرزندش را کشته ببیند روح از بدنش مفارقت می‌کند (ج ۱ ص ۲۵۴) یا خروج لیلی از خیمه با سر برهنه پس از شهادت علی اکبر (ج۱ ص ۲۵۵). 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها