گل عفاف 1
دوشنبه 6 آذر 1391 8:21 AM
هيچ باغباني را سرزنش نميكنند كه چرا دور باغ خود حصار و پرچين كشيده است، چون باغ بيديوار ازآسيب مصون نيست وميوه ومحصولي براي باغبان نميماند.
هيـچ كس هم با نـام «آزادي» ديـوار خانه خود را برنميدارد و شب ها در حياطش را باز نميگذارد، چون خطر رخنه دزد جدي است.
هيچ صاحب گنج وگوهري هم جواهرات خود را بدون حفاظ در معرض ديـد رهـگذران نميگذارد تـا بدرخشد، جلوه كند و چشم و دل بـربايد، چـون خـود جـواهـر ربوده ميشود.
هرچيز كه قيمتيتر باشد، درصد مراقبت از آن بالاتر ميرود. هرچه كه نفيسترباشد، بيم ربودن وغارت بيشتراست ومواظبت، لازمتر.
اگـر، درشيشه عطررا بازبگذاري عطرش ميپرد.
اگررشته مرواريدي را در كمد وصندوق نگذاري ودر آن را نبندي، گم ميشود.
اگـر در مقابل پنجره خانهات تـوري نزني، از نيش پشـه ها و مزاحمت مگس ها در امان نخواهي بود.
وقتي راه ورود پشهها را ميبندي، خود را «مصون» ساختـهاي، نه «محدود» و زنداني. وقتي در خانه را ميبندي ، يا پشت پنجـره اتـاقت پـرده ميآويزي، خانه خود را از ورود بيگانه و نـگاه هاي مـزاحم در پنـاه قـرار دادهاي، نـه كه خود را در قيد و بند وحصار افكنده باشي. اگـر بـراي ايمني از خطرها و آسودگي از مزاحمان، خود را بپوشاني، نـه كسي ايـراد ميگيـرد و نـه اگـر هـم ايـراد بگيـرد اعتـنـا ميكـني. چـرا كه سخنش را بيمنطق وناآگاهانه ميداني و ميبيني.
اينـكه «فقط دل بـايـد پـاك باشد» بهانـهاي براي گريز جاهلانه از همين مصونيت است و آويختـن به شاخـه «لاقيـدي»، و گرنه از دل پاك هم نبايد جز نگاه و رفتار پاك برخيزد. ظاهر،آينه باطن است و «ازكوزه همان برون تراود كه دراوست».
زن بـه خاطر ارزش و كـرامتي كـه دارد، نبـايد دردسـت هاي خشن
كامجويان ديو سيرت، كه نقاب مهرباني وعشق به چهره دارند، پژمرده
شود و پس از اينكه گل عصمتش را چيدند، او را دور اندازند، يا
زيرپايشان له كنند. زن به خاطرعصمتي كه دارد و ميراثدار پاكي مريم
است نبايد بازيچه هـوس وآلودة به ويروس گناه گردد. گوهرعفاف و پاكي ، كمارزشتر از طلا و پول و محصول باغ و وسايل
خانه نيست. دزدان ايمان و غارتگران شرف نيز فراوانند. سادگي وخامي
است كه كسي خود را درمعرض ديد و تماشاي نگاه هاي مسمـوم و
چشم هاي ناپاك قـرار دهد و به دلبري و جلوهگري بپردازد و خيال كند بيماردلان و رهزنان عفاف را به وسوسه نمياندازد و از زهرنگاه ها و نيش پشه هاي شهوت در امان ميماند. بعضي از« نـگاه ها» ويـروس«گناه» منتشرميكند و بعضي از چهرهها حشره مزاحمت جمع ميكند.
خراب كردن همه ديوارها و برداشتن همه پردههـا و بـازگذاشتـن همـه پنجـره ها، نشانـه تيـره انـديشي اسـت، نـه روشنفـكـري ! علامـت جاهليت است نـه تمدن! ميگـويي نه؟ به طومار كسـاني نـگاه كـن كه پس از رسوايي و بيآبرويي، با دو دست پشيماني بر سر غفلت خويش ميزنند و بـر جهالت خود لعنت ميفرستنـد.
كسي كه از «جماعت رسوا» نگريزد «رسواي جماعت» ميشود!
آنكه ايمان را بـه لقمـهاي نـان ميفروشد، آنـكـه يـوسف زيبـايي را بـا چند سكـه قلب عوض ميكند، آنـكه «كودك عفاف» را جـلوي صـدها گـرگ گرسنه ميبرد و به تماشا ميگذارد، روزي هم «پشت ديوار ندامت» اشك حسرت بر دامن پشيماني خواهد ريخت و درآخرت هم به آتش بيپروايي خود خواهد سوخت.
از اول كه جامـه عفاف سفيـد و شفاف است، نبايـد گذاشت چركابه گناه بر آن بپاشد. ازاول بايد مواظب بود كه اين كاسه چيني نشكند واين جام بلورين تـرك برنـدارد. از اول نبايد به پاي بيگانه، اجازه ورود به مزرعـه نجابت داد، كه بوته هاي نورس عصمت را لگد مال كند.
ولـي … گريـه بي حاصل است و بيثمر، وقتي كه شاخه شكست و گل چيده شد.
نويسنده: جواد محدثي
امیدوارم لبخند امام زمان روزی شما باشد. باتشکر/