0

آيين همرهى

 
iran313
iran313
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : مرداد 1390 
تعداد پست ها : 1561
محل سکونت : اصفهان

آيين همرهى
یک شنبه 5 آذر 1391  7:08 PM

آيين همرهى

آنجا كه رفتن و پيمودن يك «راه‏»، نيازمند «همراه‏» است، بايد اين‏همراه را شناخت، تا بهتر ما را به «مقصد» برساند.

زندگى، يك راه است، دوستانمان هم، همراهان.

اما، بايد ديد كه تا مقصد، همراد، يا رفيق نيمه راهند؟

آيا بازوى پرتوان مايند، در عمل و صحنه‏هاى زندگى؟

يا دست دشمنان‏اند، خنجر به دست و در انتظار فرصت؟

دور و برى‏هايتان را خوب نگاه كنيد، نه با ديد رفاقت و دوستى (كه‏چشم واقع بين را كور مى‏كند) بلكه به ديده ارزيابى و در ميزان و ترازوى‏دقت‏نظر.

نمى‏توان «اثرپذيرى‏» انسان را از معاشران و هم صحبتان انكار كرد.حشر و نشر با صالحان و نيكان، سازنده است، نشست و برخاست‏بافاسدان شرور و انسان‏هاى فرومايه و حقير، ويرانگر است و تباهى آفرين.

لوح دل صاف است و صفحه ضمير، روشن و تصويرپذير.

نشستن‏ها و حرف زدن‏هاى پوچ و بى‏محتوا و غيبت و شوخى‏هاى‏نامناسب، گرچه خواسته «دل‏» است، اما دشمن «عقل‏» است. كنترل زبان‏از بيهوده‏گويى و گوش از بيهوده‏شنوى، گرچه دشوار است، اما نوعى جهاد ومبارزه است. بى‏جهت نيست كه حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله، مبارزه با نفس را«جهاد اكبر» ناميد و پيروزى در اين ميدان را «پهلوانى‏» دانست!

«نفس‏»، بعد لجنى و هوس‏ها را تقويت مى‏كند و گوش سپردن به‏فرمان خرد، حركت در سربالايى و پيمودن قله‏هاست، سخت، اماافتخارآفرين!

انتخاب دوست‏شايسته و همدم پاك، گامى در جلوگيرى از هرزگى‏ها وبيهودگى‏هاست.

كسى كه به «سعادت‏» خويش دل بسته است، دل به دوستان هرجايى‏نمى‏بندد و مى‏كوشد تا همراه خيرخواه را از رفيق نيمه راه و بدخواه بازشناسد.

آيا «دوست‏» و «دوست نما» را مى‏شناسى؟

به «داود طائى‏» گفتند: چرا از مردم كناره گرفته، گوشه عزلت‏برگزيده‏اى؟

گفت: چه كنم با جماعتى كه گناهانم را از من پنهان و پوشيده مى‏دارند!

شگفتا!... كسى اگر عيوب خويش را از ديگران بشنود خرسند مى‏شود،ديگرى رنجيده. يكى به استقبال نقادان مى‏رود و انتقاد را به عنوان يك‏هديه مى‏پذيرد، ديگرى از آن گريزان است و ناراحت مى‏شود.

اگر كسى ما را متوجه عقربى گزنده يا سگى هار كند، يا آلودگى لباس وچهره مان را به ما بگويد، از او سپاسگزار مى‏شويم و ممنون. ولى چرا اگرضعف‏هاى اخلاقى يا خطاهاى اجتماعى‏مان را بگويند، مى‏رنجيم؟

مگر اين نيز، مايه بى‏آبرويى نيست؟ كه هست!

مگر برطرف ساختن آن، ما را به كمال و جمال نمى‏رساند؟ كه‏مى‏رساند! پس اين رنجيدگى از چيست؟

بگذاريم ديگران ميدان و مجالى يابند تا ما را به خودمان بهتربشناسانند. ما نيازمند اين‏گونه معرفت و «خودشناسى‏» هستيم.

عاقلانه آن است كه انسان عيب خويش را از ديگرى بشنود و آن رابرطرف سازد. آن ديگرى چه دوست‏باشد، چه دشمن! دشمن، چون به‏چشم عداوت مى‏نگرد، عيب‏ها را هم بهتر مى‏بيند. ولى دوست، گاهى‏دوستانه مى‏گذرد و ناديده مى‏گيرد، يا به پاس حرمت دوستى، از گفتن‏عيوب ما پرهيز مى‏كند.

شما از كدام دوست‏بيشتر خوشتان مى‏آيد؟ آنكه عيبتان را از شمامى‏پوشاند؟ يا آنكه صادقانه و از روى حسن نيت‏به شما مى‏گويد؟

كدام يك به «آينه‏» شبيه‏تر است و ما تا چه حد به آينه عشق‏مى‏ورزيم؟ و تا چه حد، آينه عيب نما را مى‏شكنيم؟

هر چه كه در ديگران «بد» است، اگر در ما هم باشد، بد است.

درس بزرگى لقمان به ما داده كه گفته است: ادب را از بى‏ادبان آموخته،هر چه كه از كارشان ناپسند يافته، خود از آن پرهيز كرده است!...

آينه باشيم و آينه‏ها را دوست‏بداريم و با آينه‏ها دوست‏شويم.

گاهى «خود»، تبديل به يك «بت‏» مى‏شود. نتيجه آن، بروزخصلت‏هايى همچون: خودخواهى، خودپرستى، خودبينى، خودپسندى،خودرايى، خودمحورى و خودستايى است.

اگر «نفس‏» ، كنترل و مراقبت نشود، سر از اين طغيان و عصيان درمى‏آورد. آنگاه نمى‏توان حريفش شد و مهارش كرد و به راهش آورد.

اين كه انسان فقط و فقط خودش را قبول داشته باشد و به فكر و نظر وتشخيص ديگران هيچ ارزشى قائل نباشد (خود رايى و خود محورى)، يااينكه خود را از هر عيب و خطا مصون بداند و هر انتقادى را هر چنددلسوزانه و دوستانه، حمل بر غرض ورزى ديگران كند (خودپسندى وخودبينى)، اينها نشانه‏هايى از همان «بت‏» شدن نفس است، كه آدمى را ازپذيرش هر پند و موعظه و نقد و ارشاد، محروم مى‏سازد و چنين كسى خودرا بى‏نياز از هر راهنمايى و تذكر مى‏شناسد.

«مشورت‏»، يكى از راه‏هاى شكستن اين بت است.

«پندپذيرى‏» و «قبول نقد»، گام ديگرى در اين بت‏شكنى است.

احترام به ديگران و دورى از تكبر، همدردى با مردم در گرفتارى‏ها، تن‏دادن به كارهاى جمعى و همكارى، احتمال اشتباه در فكر و عمل خوددادن، پرهيز از جزم‏انديشى و مطلق‏سازى نسبت‏به خود، گفتن‏«نمى‏دانم‏» آنجا كه چيزى را نمى‏دانيم، خود را داناى همه چيز و كارشناس‏همه مسائل ندانستن و... اينها هم راهها يا نشانه‏هاى نجات از«خودپرستى‏» است.

شنيدن انتقاد از ديگران، اگر چه تلخ و سنگين است، ولى اگر بجا باشدو شنونده به كارگيرد و خويش را اصلاح كند، هم شيرين است، هم عملى‏است‏شجاعانه. (1) .

«آينه‏» چون عيب تو بنمود راست «خود» شكن، آيينه شكستن خطاست

و... اين «خودشكنى‏»، كمتر از «بت‏شكنى‏» نيست!

گامى در مسير

جواد محدثى

امیدوارم لبخند امام زمان روزی شما باشد. باتشکر/

 

تشکرات از این پست
abdo_61
دسترسی سریع به انجمن ها