0

عاشورا در آینه آمار و ارقام

 
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

عاشورا در آینه آمار و ارقام
یک شنبه 5 آذر 1391  7:03 AM

 

وجه جمع بین عزادارى سه روز زنان خاندان معاویه و سوگوارى 7 روز اهل بیت(علیهم السلام) این است که چون زنان خاندان معاویه عزادارى اهل بیت را مشاهده کرده و به حقانیت آنان پى بردند، از روز پنجم با آنان هم سو شدند و آنان نیز مشغول عزادارى شدند.

خبرگزاری فارس: عاشورا در آینه آمار و ارقام

 

چکیده

پژوهش حاضر، گزارشى است از مهم ترین اعداد و ارقام حادثه عاشورا، از جمله آمار سپاه امام حسین(علیه السلام) و لشکر یزید، آمار شهدا و کشته هاى دشمن، آمار سرهاى شهدا، روز شمار واقعه عاشورا و... . ضمن مقایسه و تحلیل اخبار گوناگون و در برخى موارد، ناهمگون درباره اعداد و ارقام این حادثه، تلاش شده است که گزارش صحیح و قابل پذیرش، گزینش و ارائه شود.

واژگان کلیدى: عاشورا، آمار، سپاه امام حسین(علیه السلام)، سپاه یزید و شهداى کربلا.

مقدمه

یکى از مباحث تاریخ عاشورا که باید بحث و بررسى درباره آن صورت گیرد، حادثه کربلا در قالب آمار و ارقام است. اهمیت این بحث از آن روست که با توجه به بستر تاریخى این واقعه و تغییر شرایط و اوضاعى که بر این حادثه از آغاز تا فرجام آن حاکم بوده است، اعداد و ارقام گزارش شده درباره آن، متفاوت و گاه متناقض است. با توجه به همین نکته، پژوهش حاضر انجام شده، با مقایسه بین منابع کهن تاریخى در این باره، گزارش شفافى از اعداد و ارقام به کار رفته در این رخداد تاریخى ارائه مى شود. گفتنى است در این نوشتار در خصوص آمار و ارقامى که از آغاز تا فرجام حادثه، قابل توجه و تأمّل است2 به ویژه آمار سپاه طرفین، شهدا، کشته هاى دشمن و... به ترتیب حوادث، تحقیق و بررسى شده است.

1 ـ آمار نامه هاى کوفیان به امام حسین(علیه السلام)

مورّخان، آمار نامه هاى رسیده به امام حسین(علیه السلام) را در مکه گوناگون نوشته اند. گروهى 150 نامه نوشته اند که هر نامه متعلق به یک یا دو و یا چهار نفر بوده است.3طبرى، تعداد نامه ها را حدود پنجاه و سه4 و بلاذرى 50 نامه نوشته است.5 اما ابن سعد تعداد نویسندگان نامه را 18هزار نفر نگاشته است،6 چنان که سیّد بن طاووس گزارش کرده است که در یک روز 600 نامه براى امام(علیه السلام) آمد تا آن که 12هزار نامه جمع شد.7

گزارش ابن سعد و ابن طاووس را نمى توان پذیرفت، زیرا ـ چنان که خواهیم نوشت ـ آن چه در برخى منابع کهن آمده، آن است که بیعت کنندگان (نه نویسندگان نامه ها) 12 یا 18 هزار نفر بوده اند، از این رو به نظر مى رسد این دو مورخ بین تعداد نویسندگان نامه ها و آمار بیعت کنندگان خلط کرده اند.در جمع بندى دیدگاه مورخان در این باره، به نظر مى رسد گزارش 150 نامه با توجّه به کثرت قائلان و قدمت برخى منابع آن، به واقعیت نزدیک تر باشد.

2. تعداد بیعت کنندگان با حضرت مسلم در کوفه

تعداد کوفیان بیعت کننده با مسلم بن عقیل نیز در منابع تاریخى متفاوت نقل شده است. بسیارى از منابع، آمار بیعت کنندگان را 18هزار نفر8 و برخى 12هزار نفر9نوشته اند. در خبرى به نقل از امام باقر(علیه السلام) آمار بیعت کنندگان 20 هزار نفر بیان شده است.10 اما ابن اعثم و خوارزمى بیش از 20 هزار نفر،11 ابن شهرآشوب 25 هزار نفر،12ابن قتیبه و ابن عبدربه بیش از 30 هزار نفر،13 و ابن عساکر و ابن نما حلى (در جاى دیگر به نقل از شعبى)، 40 هزار نفر14 گزارش کرده اند.

در گزارشى، زید بن على در پاسخ سلمة بن کهیل بیعت کنندگان با جدش امام حسین(علیه السلام) را هشتاد هزار نفر ذکر کرده است15 که به نظر مى رسد این رقم نزدیک به تعداد افرادى است که آمادگى خود را براى جنگ با سپاه یزید اعلام کردند.گزارش طبرى از ابومخنف که 18هزار نفر را گزارش کرده است، از اعتبار بیشترى برخوردار است، بهویژه آن که منابع کهن دیگر نیز این آمار را تأیید کرده اند.

3ـ کوفیان آماده براى نبرد

در برخى گزارش ها آمده است که آمار کوفیان آماده براى جنگ با لشکر یزید 100هزار نفر بودند.16

4ـ قیام کنندگان همراه مسلم

برخى منابع، تنها به همراه شدن کوفیان با مسلم در آغاز قیامش اشاره کرده و سخنى از تعداد آنان به میان نیاورده اند. ابوالفرج اصفهانى مى نویسد: هنگام خروج مسلم، کوفیان نزد وى اجتماع کردند تا آن جا که مسجد و بازار کوفه از جمعیت پر شد.17 اما ابن سعد و ذهبى، همراهان مسلم را در قیام کوفه، 400 نفر،18 طبرى و شیخ مفید 4هزار نفر19 و ابن اعثم، مسعودى و خوارزمى، 18هزار یا بیشتر،20 ابن شهرآشوب، 8هزار نفر21 و ابن حجر عسقلانى 40 هزار نفر22 نوشته اند.

با توجه به آن که فراخوانى نیروها از سوى مسلم بر اثر شرایط اضطرارى که عبیدالله به وجود آورده بود، ناگهانى و بدون اعلام قبلى صورت گرفت و طبیعتاً نمى شد همه بیعت کنندگان به سرعت به مسلم بپیوندند، گزارش طبرى از ابومخنف و شیخ مفید، یعنى 4 هزار نفر از اعتبار بیشترى برخوردار است.

5 ـ محاصره کنندگان مسلم

در جریان دست گیرى مسلم توسط نیروهاى رئیس پلیس کوفه، برخى منابع، تعداد افرادى را که مأمور انجام این کار شده بودند، 60 یا 70 نفر23 و برخى دیگر 100 24 یا 300 نفر25 نوشته اند.اگر بپذیریم که حتى کم ترین عدد، یعنى 60 نفر، مأمور دست گیرى حضرت مسلم شده بودند، این امر حاکى از شجاعت و دلاورى بالاى وى دارد که حاکم کوفه مجبور مى شود این تعداد افراد را براى دست گیرى او گسیل دارد.

6 ـ آمار اصحاب امام(علیه السلام)

پیش از پرداختن به گزارش هاى مورخان در این باره، یادآورى چند نکته ضرورى است:

1 ـ هیچ شیوه اى براى دست یافتن به آمار دقیق و حقیقى یاران امام حسین(علیه السلام)، اعمّ از شهدا و غیرشهدا وجود ندارد و این مسئله به دو سبب است:

اول: آن که مستندات و مدارک دست اول در این باره، گزارش هاى شاهدان عینى حادثه است که تعداد یاران امام(علیه السلام)را گوناگون نقل کرده اند. این گونه گزارش ها، طبیعتاً بر مبناى شمارش و آمارگیرى دقیق و تک تک نبوده است، بلکه به اقتضاى ویژگى هاى طبیعى این قبیل حوادث و بر مبناى مشاهده عینى و حدس و تخمین بوده است.26

دوم: آن که در ثبت و ضبط نام افراد در منابع تاریخ و حدیث، از نظم و قاعده مشخصى پیروى نشده است; به این معنا که در ضبط نام افراد، دقت لازم صورت نگرفته است، گاه یک نفر به اعتبار اسم، کنیه، نام پدر یا مادر و یا حتى با مشخصات تیره و تبار، به چند شکل ثبت شده و در نتیجه، این امر موجب تکرار نام و نشان یک نفر شده است. از این رو مشاهده مى شود که در برخى منابع و مقاتل، یک نفر، چند نفر به حساب آمده است.27 این امر هر محققى را در ارائه گزارش شفاف و دقیق از آمار اصحاب امام(علیه السلام) با مشکل روبه رو ساخته است.

2 ـ تعداد یاران امام حسین(علیه السلام) در همه مراحل قیام، ثابت نبوده است، چنان که یاران امام(علیه السلام) هنگام خروج از مکه با زمان ورود حضرت به کربلا و با روز عاشورا متفاوت بوده است. براى نمونه ـ چنان که خواهیم نوشت ـ ابن اعثم و خوارزمى آمار اصحاب امام(علیه السلام) را هنگام خروج حضرت از مکه 82 نفر گزارش کرده اند، اما تعداد سپاه حضرت را در روز عاشورا 72 نفر نوشته اند.

3 ـ گذشته از اختلاف گزارش ها درباره آمار بنى هاشم، این نکته حائز اهمیت است که برخى از افراد بنى هاشم نه تنها در کربلا حضور نداشته اند، بلکه در اصل وجود آنان نیز شک و تردید است، مثلا ابراهیم بن حسین(علیه السلام) را برخى منابعِ متأخر، از فرزندان امام حسین(علیه السلام) دانسته اند،28 اما در منابع متقدم تاریخى، حدیثى، رجالى و انساب، چنین فرزندى براى امام(علیه السلام) گزارش نشده است.با توجه به آن چه گفته شد براى آن که تا حد امکان، گزارش روشنى در این باره ارائه شود، آمار اصحاب امام(علیه السلام) در چهار مقطع زمانى و مکانى از مراحل قیام، بررسى و ارائه مى شود:

الف) هنگام خروج از مدینه

تا آن جا که بررسى کرده ایم بسیارى از منابع، تنها به خروج امام حسین(علیه السلام) از مدینه همراه اهل بیت خود اشاره کرده و هیچ سخنى از تعداد همراهان امام(علیه السلام) به میان نیاورده اند.29 تنها رقمى که در این باره وجود دارد، در روایت شیخ صدوق(رحمه الله)از امام صادق(علیه السلام) است که در آن تعداد یاران و اهل بیت همراه امام حسین(علیه السلام) هنگام خروج، 21 نفر گزارش شده است.30

ب) هنگام خروج از مکه

1 ـ ابن سعد تعداد همراهان امام(علیه السلام) را 60 نفر از اصحاب و 19 نفر از بنى هاشم (زن، مرد و کودک) نوشته است.31 ابن عساکر و ابن کثیر در گزارش خود، تعداد اهل بیت امام(علیه السلام) را مشخص نکرده اند، اما تعداد یاران امام(علیه السلام) را 60 نفر از کوفیان نوشته اند.32

2 ـ ابن قتیبه دینورى و ابن عبد ربه از زبان مسلم بن عقیل هنگام شهادتش (که مصادف با زمان خروج امام(علیه السلام) از مکه بوده) همراهان امام حسین(علیه السلام) را از زن و مرد، 90 نفر نوشته اند.33

3ـ ابن اعثم، خوارزمى، محمد بن طلحه شافعى، اربلى و ابن صباغ مالکى همراهان امام(علیه السلام) را هنگام خروج حضرت از مکه 82 نفر نوشته اند.34

4ـ ابن کثیر در جاى دیگر، همراهان امام(علیه السلام) را نزدیک به 300 نفر نوشته است.35

چنان که ملاحظه مى شود، صرف نظر از گزارش اخیر ابن کثیر که متفرد است، تفاوت آمارهاى دیگر با هم، کمتر از ده نفر است36 که این تفاوت ـ چنان که گفته شد ـ ناشى از گزارش تخمینى راویان (نه آمارگیرى دقیق) است.

ج) در کربلا (پیش از عاشورا)

گزارش آمار یاران امام(علیه السلام) هنگام ورود و حضور در کربلا متفاوت نقل شده است: 1 ـ عمّار دهنى به نقل از امام باقر(علیه السلام) یاران امام حسین(علیه السلام) را هنگام ورود به کربلا 145 نفر (45 نفر سواره و 100 نفر پیاده) ذکر کرده است.37

2 ـ برخى مورخان 89 نفر نوشته اند، با این توضیح که 50 نفر اصحاب امام(علیه السلام)، 20 نفر از از سپاه دشمن (که به امام(علیه السلام)پیوستند) و 19 نفر از اهل بیت(علیهم السلام).38 وى پیش از این، تعداد سواران امام(علیه السلام) را 32 نفر در مسیر کربلا نوشته است.39

3 ـ یعقوبى اصحاب و اهل بیت امام(علیه السلام) را 62 یا 72 نفر گزارش کرده است.40

4 ـ مسعودى تنها مورخى است که آمار اصحاب امام(علیه السلام) را هنگام روانه شدن به کربلا به همراه سپاه حرّ، 500 سوار و حدود 100 پیاده نوشته است.41

5 ـ ابن شهرآشوب تعداد یاران امام(علیه السلام) را در کربلا (پیش از عاشورا) 82 نفر نوشته است.42

6 ـ ابن أبار بَلَنْسى43 (م 658 ق) بیش از 70 نفر پیاده و سواره نوشته است.44

روایت عمار دُهْنى و گزارش مسعودى را نمى توان پذیرفت. اما روایت عمّار دُهنى ـ صرف نظر از بحث هایى که در مورد عمار در کتاب هاى رجالى مطرح است 45 از نظر محتوا متفرّد است و نه تنها هیچ شاهدى آن را تأیید نمى کند، بلکه گزارش جدا شدن گروهى از همراهان امام(علیه السلام) در منزل زباله که به انگیزه پیروزى امام(علیه السلام)ایشان را همراهى کرده بودند،46 حاکى از کاهش چشم گیر یاران امام(علیه السلام) است .

گزارش هاى آمار یاران امام(علیه السلام)پس از خروج وى از مکه و در بین راه و پیش از ورود به کربلا، حداکثر 90 نفر را تأیید مى کند، از این رو نمى توان این گزارش را قابل اعتماد دانست. اما مسعودى در نقل گزارش خود متفرّد است و هیچ شاهد و قرینه اى نقل او را تأیید نمى کند. بنابراین، از مجموع گزارش هاى دیگر، این نتیجه را مى توان گرفت که یاران امام(علیه السلام) 70 تا نزدیک به 90 نفر بوده اند.

د) روز عاشورا

گزارش هاى تاریخى در مورد تعداد یاران امام(علیه السلام) در روز عاشورا نیز یک گونه نیست که ذیلاً ملاحظه مى شود:

1 ـ مشهورترین و پرگوینده ترین قول، 72 نفر است. ابومخنف به نقل از ضحّاک بن عبدالله مشرقى، یاران امام حسین(علیه السلام) را 72 نفر (32 نفر سواره و 40 پیاده) نوشته است.47

2 ـ گزارش حصین بن عبدالرحمن از سعد بن عبیده که سپاه امام(علیه السلام) را نزدیک به 100 نفر دانسته است.48

3 ـ طبرى از ابومخنف از قول زید بن على، یاران امام(علیه السلام) را 300 نفر نوشته است.49

4 ـ قاضى نعمان مغربى، کم تر از 70 نفر را نیز گفته است.50

5 ـ مسعودى نویسنده کتاب اثبات الوصیه 61 نفر نوشته است.51

6 ـ خوارزمى (بنابر روایتى) 114 نفر نوشته است.52

7 ـ سبط ابن جوزى، 145 نفر (45 نفر سواره و 100 نفر پیاده) نوشته است.53

8 ـ ابن حجر هیتمى (م 974 ق)، بیش از 80 نفر (هشتاد و چند نفر) نوشته است.54

گزارش 72 نفر به اعتبار قدمت و اعتبار منابع و نیز کثرت ناقلان آن، قابل اعتماد و پذیرش است.

7 ـ آمار لشکر عمر سعد

الف) تعداد سپاه

در منابع تاریخى، آمار سپاهیان یزید نیز همانند آمار سپاه امام(علیه السلام) بسیار گوناگون نوشته شده است:

1 ـ برخى منابع، نام فرماندهان سپاه دشمن را با تعداد افراد تحت فرمان شان، به تفصیل گزارش کرده و مجموع آن را 22 هزار نفر نوشته اند.55

2 ـ شیخ صدوق(رحمه الله) بنا بر دو روایت از امام صادق و امام سجاد(علیهما السلام) آمار لشکر عبیدالله را 30 هزار نفر نوشته است.56

3 ـ مسعودى، صاحب کتاب اثبات الوصیه 28 هزار نفر گزارش کرده است.57

4 ـ طبرى شیعى 14 هزار نفر نگاشته است.58

5 ـ ابن شهرآشوب 35 هزار آمار داده، اما هنگام گزارش نام فرماندهان هر بخش، تعداد افراد تحت فرمان آنان را در مجموع، 25 هزار نفر نوشته است.59

6 ـ سبط ابن جوزى 6 هزار نفر نگاشته است.60

7 ـ گزارش دیگرى آمار سپاه دشمن را تا روز ششم محرم، 20 هزار نفر نوشته است.61

8 ـ ابن عنبه 31 هزار نفر گزارش کرده است.62

9 ـ ملاحسین کاشفى 32 هزار و 17 هزار را نیز گزارش کرده است.63

به نظر مى رسد گزارش قابل اعتماد در این باره، روایت شیخ صدوق از امام صادق و امام سجاد(علیهما السلام)، یعنى 30 هزار نفر باشد، زیرا اگرچه برخى از راویان این دو روایت توثیق نشده اند، اما با توجّه به عنایت شیخ صدوق به این دو روایت و به لحاظ این که انگیزه جعل و تحریف در این مورد، به نظر نمى رسد، رقم 30 هزار نفر قابل پذیرش است.

ب) آمار کشته ها

بسیارى از منابع، تعداد کشته هاى سپاه دشمن را 88 نفر (به جز مجروحان) نوشته اند.64 اما این آمار نادرست به نظر مى رسد، زیرا:

اولا: طبق برخى گزارش ها، تعداد کشته هاى دشمن حتى به دست برخى از یاران امام(علیه السلام) بسیار بیش از این تعداد بوده است. شیخ صدوق (م 381 ق) و به پیروى از او، محمد بن فتّال نیشابورى (م 508 ق) تعداد کشته هاى دشمن را توسط برخى از اصحاب امام(علیه السلام)، چنین نوشته اند: حرّ بن یزید: 18 نفر، زهیر بن قین: 19 نفر، حبیب بن مظاهر: 31 نفر، عبدالله بن ابى عروه غِفارى: 20 نفر، بُریر بن خُضَیر: 30 نفر، مالک بن انس کاهلى: 18 نفر، (یزید بن) زیاد بن مهاصر کندى (ابوالشعثاء): 9 نفر،65وَهْب بن وَهْب (یا عبدالله بن عمیر کلبى) : 7 (یا 8) نفر، (نافع بن) هلال بن حجاج: 13 نفر،66 عبدالله بن مسلم بن عقیل: 3 نفر، على اصغر67 (اکبر)(علیه السلام): 54 نفر، قاسم بن الحسن(علیهما السلام): 3 نفر.68چنان که ملاحظه مى شود طبق این گزارش، تعداد کشته هاى دشمن توسط برخى از سپاهیان امام(علیه السلام)، 225 (یا 226)69 نفر است; یعنى بیش از دو برابر و نیم عدد 88 نفر.

ابن شهرآشوب، آمار کشته هاى دشمن را بیش از آمار شیخ صدوق نوشته است. براى نمونه، او تعداد کشته شدگان توسط افراد نام برده را چنین گزارش کرده است: حُرّ بیش از 40 نفر، حبیب بن مظاهر 62 نفر، زهیر بن قین 120 نفر، حجاج بن مسروق 25 نفر، عون بن عبدالله بن جعفر 21 نفر، على اکبر 70 نفر و عبدالله بن مسلم بن عقیل 98 نفر.70

اگرچه ممکن است پذیرش برخى از این آمار با توجه به مدت زمان نبرد در روز عاشورا به نظر مشکل برسد، اما ارقام یاد شده در مجموع، حاکى از آن است که تعداد کشته هاى دشمن، بسیار بیش از 88 نفر بوده است. به نظر مى رسد شرایط حاکم بر عصر نگارش این گزارش ها، بیش از این به مورخان اجازه نمى داده که آمار فزون ترى از کشته هاى لشکر عمر سعد ارائه کنند.

ثانیاً: با توجه به شجاعت و استقبال یاران امام(علیه السلام) و بهویژه بنى هاشم از شهادت و پیشى گرفتن آنان از یکدیگر در جان نثارى در راه هدف مقدس پیشواى شان، آن چنان نمود و بروز داشته است که حتى برخى از افراد سپاه دشمن را به اعتراف واداشته است.

ابن ابى الحدید از قول یکى از افراد دشمن که در کربلا حضور داشته است، در پاسخ یکى از معترضان که چرا با حسین(علیه السلام) جنگید؟ در توصیف شجاعت یاران امام(علیه السلام) مى گوید: گروهى بر ما قیام کردند که دست هاى شان بر قبضه هاى شمشیرشان بود و همچون شیران شرزه از چپ و راست، سواران شجاع را از پا درمى آوردند و خویشتن را به کام مرگ افکنده بودند، نه امان مى پذیرفتند و نه رغبتى به مال داشتند و هیچ چیز نمى توانست میان آنان و وارد شدن در دام مرگ یا چیرگى بر ملک، مانع و حایل شود و اگر اندکى دست برمى داشتیم، با تمام جان، لشکر را نابود مى کردند. [با این حال ]اى بى مادر! ما چه کار مى توانستیم انجام دهیم.71

افزون بر این، در خصوص شجاعت على اکبر نقل شده است که آن قدر از سپاه دشمن را کشت که فریاد اعتراض آمیز دشمن بلند شد.72 از این رو گزارش 88 نفر و نیز سخن زَحْر بن قیس به یزید که حاکى از کشتن امام(علیه السلام) و یارانش در مدت کوتاهى (به اندازه کشتن یک شتر یا خواب قیلوله) بود، نادرست و بلوف براى خوشامد یزید بوده است.

8 ـ آمار شهدا

در بررسى آمار شهدا با دو دسته منابع سر و کار داریم : دسته نخست، همان منابع تاریخى کهن است که در مواردى، آمار شهدا و نیز نام افراد و چگونگى مبارزه و شهادت شان را نگاشته اند، اما این گزارش ها در برخى موارد، بسیار متفاوت و با هم ناهمخوان است، حتى ـ چنان که خواهیم نوشتـ گزارش یک نفر مانند زحر بن قیس که دربردارنده آمار شهداست، بسیار گوناگون نوشته شده است.

اما گروه دوم، آثار معاصران است که کوشیده اند با بررسى و تفحص در منابع قدیم و جدید و در مواردى، منابع غیرمعتبر، نام شهداى کربلا را جمع آورى کرده و با تهیه و تنظیم ترجمه و شرح حالى درباره آنان، آمارى را ارائه کنند. هرچند برخى از نویسندگان گروه دوم، تلاش بسیارى براى ارائه فهرستى کامل و دقیق از شهداى کربلا کرده اند، اما به دلایلى که در بحث آمار اصحاب امام(علیه السلام) بیان شد، موفق به ارائه آمار کاملا دقیق و حقیقى نشده، گرچه در این باره، توفیقات زیادى داشته اند.در این جا مناسب است که آمار شهدا در دو بخش، مطالعه و بررسى شود:

الف ـ مجموع شهدا (اعم از بنى هاشم و غیر آنان)

ب ـ بنى هاشم.

الف) مجموع شهدا (اعم از بنى هاشم و غیر آنان)

گزارش هاى تاریخى منابع کهن در این باره نیز متفاوت است:

1ـ مشهورترین گزارش در این باره، 72 نفر73 است.

2ـ فضیل بن زبیر (از اصحاب امام صادق و امام باقر(علیهما السلام)) آمار شهدا را از آغاز تا پایان نهضت (حتى با احتساب مجروحانى که بعداً شهید شدند)، 106 نفر (20نفر بنى هاشم و 86 نفر اصحاب) نوشته است.74

3ـ گزارش ابومخنف از زحر بن قیس که تعداد شهدا (به جز امام حسین(علیه السلام)) را 78نفر گفته است.75 اما مورّخان دیگر، طبق گزارش زحر، آمار شهدا را 32،76 70 77(سواره)، 77،78 8279 و 8880 نوشته اند.

4ـ بلخى (م 322 ق) و مسعودى تعداد شهدا را 87 نفر نگاشته اند.81

5ـ گزارش محققان معاصر:

الف) علامه سیّد محسن امین، اسامى شهداى نهضت عاشورا (از آغاز تا پایان) را تا 139 نفر نگاشته است.82

ب) شیخ محمد مهدى شمس الدین با بحث تحلیلى که در این باره ارائه کرده است، تعداد آنان را کمى بیش از 100 نفر دانسته است.83

ج) شیخ ذبیح الله محلاتى این آمار را تا 228 نفر (از آغاز تا پایان نهضت و حتى با احتساب شهادت عبدالله بن عفیف کندى در زمان حضور اسرا در کوفه) رسانده است.84 نویسنده دیگرى گزارش شهادت 182 نفر از شهدا را از آغاز تا پایان نهضت عاشورا نگاشته است.85

به هر تقدیر، قول 72 نفر، با توجه به کهن بودن منابع آن و نیز شهرت آن، قابل پذیرش تر از اقوال دیگر است.

ب) بنى هاشم

گزارش منابع درباره آمار شهداى بنى هاشم، بسیار متفاوت است تا آن جا که از 9 تا 30 نفر نوشته اند. مشهورترین گزارش که در بسیارى از منابع منعکس شده، 17 نفر است.86 برخى از این نقل ها در قالب روایت از ائمه(علیهم السلام)است.87در کهن ترین نص تاریخى، آمار شهداى بنى هاشم (با احتساب مسلم بن عقیل و امام(علیه السلام)) 20 نفر آمده است.88 آمارهاى متعدّد دیگر در این باره چنین است: 9 نفر،89بیش از 10 نفر،90 14،91 15،92 16،93 18،94 19،95 21،96 22،97 23،98 26،99 27 100 (با احتساب امام(علیه السلام) و مسلم بن عقیل) و 30 نفر.101در مجموع، با توجه به شهرت گزارش 17 نفر و قدمت و کثرت منابع آن، این قول قابل پذیرش تر است، به ویژه آن که ـ چنان که گذشت ـ این رقم در روایات ائمه(علیهم السلام)نیز آمده است.

9ـ ترکیب قبیله اى سپاه امام حسین(علیه السلام)

از موضوعاتى که در حادثه کربلا قابل توجه و شایسته بحث و بررسى است، ترکیب قبیله اى یاران امام حسین(علیه السلام)است که حاکى از تنوع پیروان و علاقه مندان امام(علیه السلام) از قبایل مختلف مى باشد و نیز نشان مى دهد که بیشترین آنان به طور نسبى از کدام قبیله بوده اند. برخى مورخان متقدّم و محققان معاصر، گزارش هایى درباره ترکیب قبیله اى اصحاب امام(علیه السلام)نگاشته اند. فضیل بن زبیر، آمار ذیل را درباره ترکیب قبیله اى شهدا آورده است:

بنى هاشم : 20 نفر (با احتساب امام(علیه السلام) و مسلم بن عقیل)، بنى اسد بن خزیمه: 5 نفر، بنى غِفار بن ملیل بن ضَمْره: 3 نفر، بنى تمیم: 2 نفر، بنى سعد بن بکر: 1 نفر، بنى تَغْلِب: 4 نفر، قیس بن ثعلبه: 2 نفر، عبدالقیس از بصره: 7 نفر، انصار: 6 نفر، بنى حارث بن کعب: 1 نفر، بنى خثعم: 8 نفر، طىّ : 2 نفر، مراد: 3 نفر، بنى شیبان بن ثعلبه: 1 نفر، بنى حنیفه: 1 نفر، جواب (جوان) : 2 نفر، صیدا: 2 نفر، کلب: 2 نفر، کِنْده: 3 نفر، بَجیله: 4 نفر،102 جُهَینه: 3 نفر، اَزْد: 4 نفر، هَمْدان: 10 نفر، حَضْرَمُوت: 1 نفر.103

یکى از محققان معاصر، فهرستى 112 نفره104 از ترکیب قبیله اى شهداى بنى هاشم و غیر آنان از آغاز نهضت به شرح ذیل آورده است:هاشمیان و موالى آنان (با احتساب مسلم بن عقیل) : 26 نفر، اسدیان : 7 نفر، هَمْدانیان: 14 نفر، مَذْحِجیان: 8 نفر، انصار: 7 نفر، بَجَلیان و خثعمیان: 4 نفر، کنده: 5 نفر، غِفاریان: 3 نفر، کلبیان: 3 نفر، اَزْدیان: 7 نفر، عبدیان: 7 نفر، تیمیان: 7 نفر، طائى ها: 2 نفر، تغلبیان : 5 نفر، جُهَنیان: 3 نفر، تمیمیان: 2 نفر، افراد متفرقه: 3 نفر.105

10 ـ شهیدان در حمله اول

بسیارى از منابع، به آمار کشته هاى لشکر امام(علیه السلام) در حمله نخستین سپاه دشمن نپرداخته اند، اما برخى مآخذ، تعداد شهداى یورش نخست سپاه دشمن را بر یاران امام(علیه السلام) بیش از 50 نفر نوشته اند.106

11 ـ آمار اسب تازندگان بر بدن امام(علیه السلام)

برخى منابع، تنها به جریان اسب تازاندن بر بدن مطهر امام(علیه السلام) اشاره داشته و تعداد افراد آن را بیان نکرده اند،107 اما بسیارى از آن ها تعداد 10 نفر را نوشته اند.108

12 ـ زخم هاى بدن امام(علیه السلام)

مورخان تعداد زخم ها و جراحاتى را که بر پیکر پاک امام(علیه السلام) وارد شده است، گوناگون نوشته اند.

1 ـ از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که حضرت فرمود: تعداد زخم هاى امام(علیه السلام) 33 زخم نیزه و 34 ضربه شمشیر بوده است109 و در روایت دیگرى از ایشان، 33 زخم نیزه و 44 زخم شمشیر و تیر110 و باز در روایت دیگرى از آن حضرت بیش از هفتاد ضربه شمشیر111 نقل شده است.

2 ـ در روایتى از امام باقر(علیه السلام) تعداد جراحات وارده بیش از 320112 و در خبر دیگرى، 63 ضربه شمشیر یا نیزه و یا تیر نقل شده است.113

3 ـ در روایتى از امام سجاد(علیه السلام) تعداد جراحات 40 ضربه شمشیر و زخم نیزه نقل شده است.114

4 ـ برخى منابع بیش از 110 پارگى در اثر اصابت تیر، نیزه و ضربه شمشیر در بدن یا لباس حضرت نوشته اند.115

5 ـ منابعى، 120 ضربه شمشیر، تیر و سنگ را نیز نوشته اند.116

6 ـ ابن سعد 33 زخم نوشته است.117

7 ـ على بن محمد عمرى و ابن عنبه (م 828 ق) 70 زخم118 و سید ابن طاووس، 72زخم119 نوشته اند.

چنان که ملاحظه مى شود گزارش ها در این مورد، آن قدر متعدد و متفاوت است که به سهولت نمى توان یکى را ترجیح داد، حتى بین برخى از آن ها نمى توان جمع کرد، با وجود این، به نظر مى رسد که تعداد جراحات، بیش از 100 زخم بوده است. گزارش هایى که مى گوید آن قدر تیر بر بدن امام(علیه السلام) اصابت کرده بود که بدنش پوشیده از تیر شده بود، مؤید همین قول است.120

13 ـ خانواده ها

برخى نویسندگان معاصر از حضور 3 خانواده در کربلا خبر داده اند:121

1 ـ جنادة بن کعب بن حرث (حارث) سلمانى انصارى،122 2 ـ عبدالله بن عمیر کلبى،123 3 ـ مسلم بن عوسجه.

بررسى این موضوع نشان مى دهد که سند معتبرى مبنى بر حضور خانواده مسلم بن عوسجه وجود ندارد. البته برخى منابع تنها حضور کنیز او را گزارش کرده اند124 که محتمل است «امّولد» بوده باشد، نه زن آزاد.

14 ـ اصحاب شهید

در میان یاران امام حسین(علیه السلام) چند نفر از اصحاب پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) بوده اند. این امر، شاهد دیگرى بر حقانیت و قداست بالاى آن حضرت در جامعه آن روز است. اما گزارش مورخان درباره تعداد آن ها متفاوت است. فضیل بن زبیر 6 نفر125 و مسعودى، 4 نفر126 از شهدا را از انصار و اصحاب دانسته اند.اما برخى نویسندگان معاصر،127 از 5 نفر دیگر، یعنى: 1 ـ انس بن حارث کاهلى،1282 ـ حبیب بن مظاهر،129 3 ـ مسلم بن عوسجه اسدى،130 4 ـ هانى بن عروه مرادى131 و 5 ـ عبدالله بن بقطر132 نام برده اند.

15 ـ سرهاى بریده شهدا

درباره تعداد سرهاى مطهر شهداى کربلا که توسط سپاه عمر سعد از پیکرهاى شان جدا شد، منابع تاریخى یک سان سخن نگفته اند:

1 ـ بلاذرى، دینورى، طبرى، شیخ مفید(رحمه الله)، خوارزمى و ابن نما، آمار سرها را 72 سر (به جز سر امام(علیه السلام)) نوشته اند.133

2 ـ دینورى در گزارش مربوط به توزیع سرها بین قبایل، 75 سر و بلاذرى به نقل از ابومخنف 82 سر نگاشته است.134

3 ـ سبط ابن جوزى به نقل از هشام کلبى، 92 سر نوشته است.135

4 ـ سید ابن طاووس و محمد بن ابى طالب موسوى 78 سر گزارش کرده اند.136

5 ـ طبرى و ابن شهرآشوب به نقل از ابومخنف و ابن صباغ مالکى تعداد سرهایى را که نزد عبیدالله برده شده است، 70 سر گزارش کرده اند.137

به نظر مى رسد قول نخست به لحاظ قدمت قائلان آن، از اعتبار بیشترى برخوردار باشد.

16 ـ موالى شهید

فضیل بن زبیر، شهداى موالى امام حسین(علیه السلام) را 3 نفر138 و ابن سعد و طبرى 2 نفر نوشته اند.139 فضیل 1 نفر را نیز به عنوان غلام حمزة بن عبدالمطلب از شهدا نوشته است.140 ابن شهرآشوب در این باره مى نویسد: 10 نفر از موالى حسین(علیه السلام) و 2 نفر از موالى امیرالمؤمنین(علیه السلام) در کربلا شهید شدند.141 یکى از محققان، تعداد موالى شهید را 15 نفر نوشته است.142

17 ـ مجروحان سپاه امام(علیه السلام)

الف ـ تنها مجروحى که جان سالم بدر برد. به گفته مورخان، تنها مجروحى که از معرکه کربلا جان سالم بدر برد، حسن بن حسن بن على(علیهما السلام) (حسن مُثنّى) بود.143

ب ـ مجروحانى که بعدها شهید شدند. افرادى که در حادثه عاشورا مجروح شدند و سپس شهید شدند، سه نفر بودند: 1 ـ سوار بن حمیر جابرى،144 2 ـ عمرو بن عبدالله هَمْدانى جنُدُعى145 و 3 ـ مُرَقَّع بن ثمامه اسدى.146

18 ـ اسرا و بازماندگان

ابن سعد آمار بازماندگان اعم از کوچک و بزرگ را 5 نفر147 و دینورى 4 نفر نوشته است که 2 نفر آنان از بنى هاشم بودند.148 ابن قتیبه و ابن عبد ربه از قول محمد بن حسین(علیه السلام)نقل مى کنند که ما اسرا 12 نفر بودیم.149 اما قاضى نعمان مغربى، 14 نفر نوشته است که 4 نفر از آنان زن بوده اند.150در این جا مناسب است آمار مردان و زنان جداگانه آورده شود.

الف) مردان

جستوجو و بررسى منابع کهن حاکى از آن است که بازماندگان مرد از حادثه کربلا افراد ذیل بوده اند:

1ـ امام سجاد(علیه السلام)، 2ـ حضرت باقر(علیه السلام)، 3ـ عمر بن حسین(علیه السلام)،151 4ـ محمد بن حسین بن على(علیهما السلام)،152 5ـ زید بن حسن،153 6ـ عمرو بن حسن،154 7ـ محمد بن عمرو بن حسن،155 8 و 9ـ دو فرزند جعفر،156 10ـ عبدالله بن عباس بن على(علیهما السلام)،157 11ـ قاسم بن عبدالله بن جعفر،158 12ـ قاسم بن محمد بن جعفر،159 13ـ محمد بن عقیل اصغر،160 14ـ عقبة بن سمعان، غلام رَباب،161 15ـ غلام عبدالرحمن بن عبد ربّه انصارى،16216ـ مسلم بن رباح غلام امیرالمؤمنین(علیه السلام)163 و 17ـ على بن عثمان مغربى.164

ب) زنان

ابن سعد تعداد زنان اهل بیت را که اسیر شدند 6 نفر،165 قاضى نعمان مغربى 4 نفر166 و ابوالفرج اصفهانى 3 نفر دانسته است.167 نام این زنان عبارت است از:

1 ـ زینب،168 2 ـ فاطمه،169 3 ـ ام کلثوم،170 4 ـ امّ حسن171 (دختران امیرالمؤمنین(علیه السلام)); 5 ـ فاطمه،172 6 ـ سکینه،173 7 ـ فاطمه صغرى174 (دختران حسین بن على(علیهما السلام)); 8ـ رَباب175 (همسر امام(علیه السلام) و مادر سکینه و عبدالله رضیع) و 9ـ امّ محمد176 (دختر امام حسن بن على(علیهما السلام) و همسر امام سجاد(علیه السلام)).

19ـ زنانى که به گونه اى با نهضت امام(علیه السلام) همکارى داشتند

اینان 4 زن بودند: 1ـ ماریه177 (دختر سعد یا منقذ عبدیه که منزلش محل تجمع گروهى از شیعیان بصره بود)، 2ـ طوعه178 (کنیز اشعث بن قیس که مسلم را زمانى که در کوچه هاى کوفه تنها مانده بود، به خانه اش پناه داد)، 3ـ دیلم179 یا دلهم180 (همسر زهیر بن قین که همسر خود را تشویق به پیوستن به سپاه امام حسین(علیه السلام) کرد) و 4ـ زنى از کوفیان که لباس و مقنعه براى اسراى اهل بیت فراهم کرد.181

20ـ زنان معترض

با بررسى هایى که صورت گرفت، در مجموع 5 زن در جریان نهضت عاشورا به عملکرد سپاه یزید اعتراض کردند:

1ـ ام عبدالله182 (دختر حرّ بدىّ کندى، همسر مالک بن نُسَیر)، 2ـ دختر عبدالله بن عفیف کندى،183 3ـ زنى از قبیله بنى بکر بن وائل،184 4ـ نوار185 (همسر یا دختر کعب بن جابر بن عمرو ازدى) و 5 ـ نوار186 (دختر مالک بن عقرب حضرمى، همسر خولى).

21ـ مدت اقامت و عزادارى اهل بیت(علیهم السلام) در شام

چنان که نگاشتیم، گزارش هاى تاریخى درباره مدت اقامت اهل بیت(علیهم السلام) و نیز مدت عزادارى آنان در شام، متفاوت است. برخى همانند ابن اعثم، شیخ مفید و به پیروى از او شیخ طبرسى با تعبیر سر بسته از مدت زمان اقامت اسراى کربلا سخن گفته اند: «و اقاموا ایّاماً»187 یا «فَاَقامُوا اَیّاماً»،188 اما برخى نیز به مدت اقامت یا عزادارى اهل بیت(علیهم السلام) در شام تصریح کرده اند: ابن سعد، طبرى، خوارزمى (به نقل از ابومخنف)، ابن عساکر، سبط ابن جوزى، ابن کثیر و مجلسى مدت برپایى عزادارى در شام توسط اهل بیت(علیهم السلام) و زنان خاندان معاویه را 3 روز مى دانند.189

قاضى نعمان مغربى (م 363 ق) مدت اقامت اهل بیت(علیهم السلام) را در شام 45 روز نوشته است.190 سید ابن طاووس (م 664 ق) مدت اقامت اهل بیت(علیهم السلام) را در زندان دمشق به مدت یک ماه پذیرفته است.191عمادالدین طبرى (زنده تا 701 ق) و مجلسى (در جاى دیگر) مى نویسند: اهل بیت(علیهم السلام) 7 روز عزادارى کردند. مجلسى مى افزاید که روز هشتم، یزید آنان را خواست و بعد از استمالت و دل جویى از آنان، ترتیب بازگشت شان را به مدینه فراهم کرد.192

در جمع بندى این چند گزارش باید گفت که گزارش هاى اقامت یک ماه و نیز 45روز از قوت چندانى برخوردار نیست، چون قائلان به آن متفرد هستند، اما وجه جمع بین عزادارى سه روز زنان خاندان معاویه و سوگوارى 7 روز اهل بیت(علیهم السلام) این است که چون زنان خاندان معاویه عزادارى اهل بیت را مشاهده کرده و به حقانیت آنان پى بردند، از روز پنجم با آنان هم سو شدند و آنان نیز مشغول عزادارى شدند. بنابراین، در مجموع مى توان نتیجه گرفت که اهل بیت(علیهم السلام) از آغاز ورود به شام در نهایت بیش از 10 روز در شام اقامت نداشتند.

22ـ روز شمار حوادث نهضت عاشورا

15 رجب: مرگ معاویه193

28 رجب سال 60 (شب یکشنبه): خروج امام حسین(علیه السلام) از مدینه.194

3 شعبان (شب جمعه): ورود امام(علیه السلام) به مکه.195

10 رمضان: رسیدن نخستین نامه هاى کوفیان توسط عبدالله بن مِسْمَع همدانى و عبدالله بن وال به امام(علیه السلام).196

12 رمضان: رسیدن 150 نامه از کوفیان به امام(علیه السلام) توسط قیس بن مُسْهِر صیداوى، عبدالرحمن بن عبدالله ارحبى و عمارة بن عبد سلولى.197

14 رمضان: وصول نامه سران و مردم کوفه به امام(علیه السلام) توسط هانى بن هانى سبیعى و سعید بن عبدالله حنفى.198

15 رمضان: خروج مسلم از مکه به سوى کوفه براى انجام مأموریت.199

5 شوال: ورود مسلم به کوفه.200

8 ذیحجه (سه شنبه): خروج امام حسین(علیه السلام) از مکه.201

8 ذیحجه: قیام مسلم بن عقیل در کوفه.202

9 ذیحجه: شهادت حضرت مسلم.203

2 محرم: ورود امام(علیه السلام) به کربلا.204

3 محرم: ورود عمر سعد به کربلا با سپاه چهار هزار نفرى.205

6 محرم: یارى خواستن حبیب بن مظاهر از قبیله بنى اسد براى یارى امام حسین(علیه السلام) و ناکامى او در این مأموریت.206

7 محرم: بستن آب بر روى امام حسین(علیه السلام) و یارانش.207

9 محرم: تاسوعا و ورود شمر به کربلا.208

9 محرم: اعلام جنگ لشکر عمر سعد به امام(علیه السلام) و مهلت خواستن حضرت از عمر سعد.209

10 محرم: واقعه عاشورا و شهادت امام حسین(علیه السلام)، اهل بیت(علیهم السلام) و یارانش.

11 محرم: حرکت اسرا به سوى کوفه.210

11 محرم: دفن شهدا توسط بنى اسد (از اهل غاضریّه).211

1 صفر: روز ورود اهل بیت(علیهم السلام) و سر مطهّر امام حسین(علیه السلام) به شام.212

20 صفر: اربعین حسینى و ورود اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا.213

20 صفر: بازگشت اهل بیت(علیهم السلام) از شام به مدینه بنا بر برخى اقوال.214

پی نوشت :

2. بنابراین به برخى از اعداد و ارقام که چندان اهمیت ندارد، پرداخته نمى شود.

3. ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 29; شیخ مفید، الارشاد فى معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص 38; ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج4، 98; ابن جوزى، المنتظم فى تاریخ الملوک و الامم، ج5 ص 327; خوارزمى، مقتل الحسین(علیه السلام)، ج1، ص 283; اربلى، کشف الغمه، ج2، ص 253; محمد بن طلحه شافعى، مطالب السؤول فى مناقب الرسول(صلى الله علیه وآله)، ج2، ص 71; سبط ابن جوزى، تذکرة الخواص من الامة بذکر خصائص الائمة(علیهم السلام)، ج2، ص 146; سید ابن طاووس، اللهوف على قتلى الطفوف، ص 24; ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج 8، ص 162; ابن حجر عسقلانى، تهذیب التهذیب، ج2، ص 302.

4. طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص 262. عبارت وى در این باره چنین است: «... فحملوا معهم نحواً من ثلاثة و خمسین صحیفة ...» البته برخى محققان معاصر، تعبیر «ثلاثه» را تصحیف «مائه» دانسته و گزارش طبرى را نیز همان 150 نامه تلقى کرده اند و شاهد بر این امر را نقل شیخ مفید، ابن اعثم، خوارزمى و سبط ابن جوزى گرفته اند که آنان نیز150 نامه نوشته اند و احتمالا همه آنان از ابومخنف نقل کرده اند (محمد هادى یوسفى غروى، وقعة الطف، ص 93). اما چنان که در متن ملاحظه مى شود، بلاذرى با این که احتمالا از ابومخنف نقل کرده است، 50 نفر گزارش کرده است، هم چنان که سبط ابن جوزى که 150 نامه گزارش کرده است، از ابن اسحاق نقل کرده است، نه از ابومخنف (همان، ص 244).

5. بلاذرى، انساب الاشراف، ج3، ص 370.

6. محمد بن سعد، «ترجمة الحسین(علیه السلام) و مقتله»، تحقیق سید عبدالعزیز طباطبایى، فصلنامه تراثنا، سال سوم، شماره 10، 1408ق، ص 174.

7. همان، ص 24. ابن نما نیز به رقم دوازده هزار اشاره کرده است (مثیرالاحزان، ص 16).

8. طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص 275; ابوحنیفه دینورى، الاخبار الطوال، ص 235; شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 41; ابن جوزى، همان، ج 5، ص 325; سبط ابن جوزى، تذکرة الخواص، ج2، ص 141; ابن نما حلى، مثیرالاحزان، ص 21; سید ابن طاووس، اللهوف على قتلى الطفوف، ص 25; ذهبى، سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 299; ابن عنبه، عمدة الطالب فى أنساب آل ابى طالب، ص 191ـ 192.

9. طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص259 به نقل از عمار دهنى، ابن عساکر، ترجمة الامام الحسین(علیه السلام)، ص 302; ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج4، ص 99; ذهبى، سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 306; احمد بن حجر هیتمى، الصواعق المحرقة فى ردّ اهل البدع و الزندقه، ص 196. مسعودى، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج3، ص 65 و سبط ابن جوزى، تذکرة الخواص، ج2، ص 141. 18هزار نفر را به عنوان قول دیگر، بیان کرده اند.

10. ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 11، ص 43; مجلسى، بحار الانوار، ج44، ص 68. اما در برخى مآخذ، به جاى 20 هزار نفر، 18 هزار نفر گزارش شده است (سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالى، ص 188; مجلسى، بحارالانوار، ج 27، ص 212). خواند میر نیز به این قول اشاره کرده است (غیاث الدین بن همام الدین حسینى (خواند میر)، تاریخ حبیب السیر فى اخبار افراد بشر، ج 2، ص 42).

11. ابن اعثم، همان، ج5، ص 40; خوارزمى، مقتل الحسین(علیه السلام)، ج 1، ص 290.

12. ابن شهرآشوب، همان، ج4، ص 99. او پس از اقامت مسلم در منزل عروه، این آمار را گزارش کرده است.

13. ابن قتیبه دینورى، الامامة و السیاسه، ج2، ص8; احمدبن محمد بن عبد ربه اندلسى، العقد الفرید، ج4، ص354.

14. ابن عساکر، ترجمة الامام الحسین(علیه السلام)، ص 284 و ابن نما حلى، مثیرالاحزان، ص 16.

15. طبرى، همان، ج5، ص 489 (حوادث سال 121).

16. ابن سعد، ترجمة الحسین و مقتله، ص 174; بلاذرى، انساب الاشراف، ج3، ص 422; طبرى، تاریخ الامم والملوک، ج4، ص 294; شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 71; ابن نما حلى، مثیرالاحزان، ص 16; سبط ابن جوزى، تذکرة الخواص، ج2، ص 133; ذهبى، سیر اعلام النبلاء، ج3، ص 299.

17. ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، ص70ـ71.

18. همان، ص 175 و ذهبى، سیراعلام النبلاء، ج3، ص 299.

19. طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص 260 به نقل از عمار دهنى و ص 275 به نقل از ابومخنف، و شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 52.

20. ابن اعثم، الفتوح، ج5، ص 49; خوارزمى، مقتل الحسین(علیه السلام)، ج1، ص 297. مسعودى، تنها 18 هزار نفر را گفته است (مروج الذهب و معادن الجوهر، ج3، ص 68).

21. مناقب آل ابى طالب، ج4، ص 101.

22. تهذیب التهذیب، ج2، ص 303.

23. طبرى، همان، ج4، ص 279; ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، ص 69. مسعودى، مروج الذهب، ج3، ص 69; شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 57، طبرسى، اعلام الورى باعلام الهدى، ج1، ص 443 و ابن نما حلى، مثیرالاحزان، ص 24. تنها 70 نفر را گفته اند.

24. دینورى، الاخبار الطوال، ص 240.

25. ابن اعثم، همان، ج5، ص 53.

26. محمد مهدى شمس الدین، انصار الحسین(علیه السلام)، ص 43.

27. به عنوان نمونه، «یزید بن زیاد بن مهاصر (ابوالشعثاء کندى)» به نام هاى یزید بن مهاجر جعفى، یزید بن زیاد بن مظاهر کندى، زائدة بن مهاجر و... نیز ضبط شده است. ر.ک: محمد مهدى شمس الدین، همان، ص 111، 117 و 121.

28. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج4، ص 122.

29. دینورى، الاخبار الطوال، ص 228; طبرى، تاریخ الامم والملوک، ج4، ص 253; شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 34; ابن اعثم، همان، ج 5، ص 22; فتال نیشابورى، روضة الواعظین، ص 171; طبرسى، اعلام الورى باعلام الهدى، ج1، ص 435; خوارزمى، همان، ج1، ص 273; سبط ابن جوزى، همان، ص 236.

30. شیخ صدوق، الامالى، مجلس 30، ح1، ص 217 و مجلسى، بحارالانوار، ج 44، ص 313.

31. ابن سعد، همان، ص 170.

32. ابن عساکر، ترجمة الامام الحسین(علیه السلام)، ص 299; ابن کثیر، همان، ج8، ص 178.

33. ابن قتیبه دینورى، الامامة و السیاسه، ج2، ص 10 و ابن عبدربه، العقد الفرید، ج4، ص 355.

34. ابن اعثم، همان، ج5، ص 69; خوارزمى، مقتل الحسین(علیه السلام)، ج1، ص 317; محمد بن طلحه شافعى، مطالب السؤول فى مناقب آل الرسول، ج2، ص 73; اربلى، کشف الغمه، ج2، ص 253; ابن صباغ مالکى، الفصول المهمه، ج2، ص 6. البته این منابع، تمام همراهان امام(علیه السلام)(اعم از زن و مرد و اهل بیت و یاران) را این رقم نوشته اند.

35. ابن کثیر، همان، ج6، ص 259.

36. اما گزارش ابن عساکر که ابن کثیر نیز آن را نقل کرده است، بدون لحاظ بنى هاشم است که اگر تعداد آنان نیز در گزارش آمده بود، آمار او به ارقام گزارش هاى دیگر، نزدیک مى شد.

37. طبرى، تاریخ الامم والملوک، ج4، ص 292; یحیى بن حسین بن اسماعیل جرجانى شجرى، الامالى الخمیسیه، ج1، ص 191ـ 192; سید ابن طاووس، اللهوف فى قتلى الطفوف، ص 60; ذهبى، سیر أعلام النبلاء، ج3، ص 308; ابن کثیر، همان، ج 8، ص 214; ابن حجر عسقلانى، الاصابة فى تمییز الصحابه، ج2، ص 71; همو، تهذیب التهذیب، ج2، ص 304. ابن نما، خبر عمار دهنى از امام باقر(علیه السلام) را مربوط به روز عاشورا دانسته است. (مثیر الاحزان، ص 39).

38. همان، ص 178; ابن عساکر، همان، ص 329; ذهبى، سیر اعلام النبلاء، ج3، ص 298 و 300.

39. همان، ص 177.

40. یعقوبى، تاریخ یعقوبى، ج2، ص 243.

41. مسعودى، مروج الذهب، ج3، ص 71. هم چنین سبط ابن جوزى، همان، ج2، ص 161 و مجلسى، بحارالانوار، ج45، ص 74. گزارش مسعودى را نقل کرده اند، اما به جاى 500 سوار، 1000 سوار نوشته اند.

42. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج4، ص 107.

43. بَلَنسیّه، ناحیه و شهرى است در شرق کشور اسپانیا که امروزه آن را «والنسیا» خوانند (لویس معلوف، المنجد فى الاعلام، ماده «بلنسیه»).

44. ابن ابار، محمد بن عبدالله بن ابى بکر قضاعى، دُرَرَ السمط فى خبر السبط، ص 104.

45. ر.ک: تسترى، قاموس الرجال، ج8، ص 8ـ9 و خویى، معجم رجال الحدیث، ج 13، ص 268ـ 269.

46. طبرى، تاریخ الامم والملوک، ص 300ـ301 و شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 75.

47. طبرى، همان، ج 4، ص320; شیخ مفید، همان، ج2، ص 95. بسیارى از مورخان، این قول را قائل شده اند: بلاذرى، انساب الاشراف، ج3، 395; دینورى، الاخبار الطوال، ص 256; ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 101; قاضى نعمان مغربى، شرح الاخبار، ج3، ص 155; طبرى، دلائل الامامه، ص 178; فتال نیشابورى، روضة الواعظین، ص 184; طبرسى، اعلام الورى باعلام الهدى، ج1، ص 457; خوارزمى، مقتل الحسین(علیه السلام)، ج 2، ص 6; ابن جوزى، المنتظم، ج5، ص 339; عماد الدین طبرى، کامل بهائى (الکامل البهائى فى السقیفه)، ج2، ص 281; ابن کثیر، همان، ج 8، ص 192.

48. طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص 295; بلاذرى، انساب الاشراف، ج3، ص 424; شمس الدین ذهبى، تاریخ الاسلام، ج5، ص 15.

49. همان، ج 5، ص 489. (ذیل حوادث سال 121).

50. همان، ج3، ص 154; ابوزید احمد بن سهل بلخى، البدء والتاریخ، ج2، ص 241.

51. على بن حسین مسعودى، اثبات الوصیه، ص 166.

52. همان، ج2، ص 6; محمد بن ابى طالب حسینى موسوى، تسلیة المُجالس و زینة المَجالس، ج2، ص 275; مجلسى، بحار الانوار، ج 45، ص 4. عبارت خوارزمى در این باره چنین است: «... و کان معه اثنان و ثلاثون فارساً و اربعون راجلاً و فى روایة : اثنان و ثمانون راجلاً ...». البته این در صورتى است که «اثنان و ثمانون راجلا» عطف به «اربعون راجلا» باشد که با احتساب سوارگان سپاه امام(علیه السلام)، مجموعا تعداد آنان 114 نفر (سواره و پیاده) مى شود.

53. تذکرة الخواص، ج2، ص 160. هم چنین او قول به 170 نفر (70 نفر سواره و 100 نفر پیاده) و نیز قول به 30 سواره را نیز بیان کرده است (همان).

54. الصواعق المحرقه، ص 197.

55. ابن اعثم، همان، ج5، ص 84 ـ 90 و ص101; خوارزمى، همان، ج1، ص 341ـ 345. البته خوارزمى، نام برخى از فرماندهان را متفاوت از ابن اعثم نوشته است; ابن عماد حنبلى، شذرات الذهب، ج1، ص 67; مجلسى، همان، ج 44، ص 386. ملاحسین کاشفى، این عدد را صحیح ترین رقم آمار سپاه دانسته است (روضة الشهداء، ص 346).

56. شیخ صدوق، الامالى، مجلس 24، ص 177، ح 3 و مجلس 70، ص 547، ح 10. سید ابن طاووس نیز به این رقم اشاره کرده است (اللهوف، ص 70).

57. اثبات الوصیه، ص 166.

58. دلائل الامامه، ص 178.

59. مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 106.

60. تذکرة الخواص، ج2، ص 161.

61. ابن صباغ مالکى، الفصول المهمه، ص 191; سید ابن طاووس همین آمار را با قید روز ششم آورده است (اللهوف، ص 52).

62. عمدة الطالب فى أنساب آل ابى طالب، ص 192.

63. همان، ص 346.

64. ابن سعد، ترجمة الحسین و مقتله، ص 184; بلاذرى، انساب الاشراف، ج3، ص 411; طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص 348; ابوحنیفه نعمان بن محمد تمیمى مغربى، شرح الاخبار، ج3، ص 155; مسعودى، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج3، ص 73; نویرى، نهایة الارب فى فنون الادب، ج 20، ص 463; ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج8، ص 205ـ206.

65. بلاذرى، همان، ج3، ص 405 و طبرى، همان، ج4، ص 340، تعداد کشته ها را 5 نفر نوشته اند.

66. بلاذرى، همان، ج3، ص 404 و طبرى، همان، ج4، ص 336، تعداد کشته ها را توسط نافع، 12 نفر نوشته اند.

67. چنان که در جاى خود باید بررسى شود، شیخ صدوق از افرادى است که على اکبر فرزند جوان امام(علیه السلام)را على اصغر مى نامد.

68. الامالى، مجلس 30، ح1، ص 223ـ226; فتال نیشابورى، روضة الواعظین، ص 186ـ 188.

69. در صورتى که وهب، 8 نفر کشته باشد.

70. ابن شهرآشوب، همان، ج 4، ص 109ـ114.

71. ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج3، ص 263.

72. ابن اعثم، همان، ج5، ص 115; خوارزمى، همان، ج2، ص 35. خوارزمى در ادامه مى نویسد: على اکبر (در مجموع) 200 نفر را کشت (همان).

73. ابن سعد، ترجمة الحسین و مقتله، ص 184; بلاذرى، انساب الاشراف، ج3، ص 411; طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص 348; ابوعلى مسکویه رازى، تجارب الامم و تعاقب الهمم، ج2، ص 73; طبرسى، تاج الموالید، ص 31; خوارزمى، همان، ج2، ص 44; ابن کثیر، همان، ج 8، ص 205.

74. فضیل بن زبیر بن عمر بن درهم کوفى اسدى، «تسمیة من قتل مع الحسین(علیه السلام)»، تحقیق سید محمد رضا حسینى جلالى، فصلنامه تراثنا، شماره 2، 1406ق، ص 149ـ 156. البته طبق شماره گذارى محقق رساله فضیل، نام شهدا، 107 نفر شده است، اما باید توجه داشت که وى (در شماره هاى 81 و 82 ) نام دو نفر به نام هاى کثیر بن عبدالله شعبى و مهاجر بن أوس را از یاران امام(علیه السلام) شمرده است، در حالى که آنان از سپاهیان دشمن بوده اند. احتمالا در نسخه خطى، نام یکى از شهدا (به احتمال زیاد، زهیر بن قین) حذف شده است و در ادامه گزارش، نام قاتلان او، یعنى مهاجر و کثیر به عنوان یاران امام(علیه السلام) به حساب آمده اند. این مطلب را قراینى تأیید مى کند: اوّل، آن که طبرى در جریان شهادت زهیر بن قین نوشته است : «فشد علیه کثیر بن عبدالله الشعبى و مهاجر بن اوس فقتلاه» (ج4، ص 336)، دوم، آن که در گزارش فضیل بن زبیر، نام زهیر بن قین به چشم نمى خورد و تنها از شخصى به نام زهیر بن سلیم یاد شده است که غیر از زهیر بن قین است، چرا که زهیر بن سلیم، أزدى و زهیر بن قین، بَجَلى است. سوم، آن که فضیل پیش از ذکر نام کثیر مى نویسد: «و قتل من بجیلة...» که طبعاً چون زهیر، بجلى است، یکى از کشته ها او بوده است، اما نام او در فهرست اسامى وجود ندارد، لذا مناسب است نام او در فهرست آورده شود. افزون بر این، نام سلمان بن مضارب، به عنوان پسر عموى مهاجر بن اوس پس از نام او آورده شده است که این تنها با بودن نام زهیر پیش از وى، صحیح است، چون سلمان پسر عموى زهیر است (سید ابوالقاسم خویى، معجم رجال الحدیث، ج9، ص 193) نه مهاجر، چرا که قین و مضارب، پدران زهیر و سلمان، فرزندان قیس بودند و سلمان در سال 60ق با پسر عموى خود به مکه آمده بود و چون زهیر به کاروان امام(علیه السلام)پیوست، او نیز جزء یاران امام(علیه السلام) قرار گرفت (سماوى، إبصار العین فى انصار الحسین(علیه السلام)، ص 169).

75. طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص 351; دینورى، پیشین، ص 260; شیخ مفید، پیشین، ج2، ص 118; ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق على شیرى، بیروت، دارالفکر، 1415 ق، ج 18، ص 445; ابن کثیر، همان، ج8، ص 208; صفدى، الوافى بالوفیات، ج 14، ص 189; ابن صباغ مالکى، الفصول المهمه، ص 193; میرخواند، تاریخ روضة الصفا، ج5، ص 2270.

76. ابن اعثم، همان، ج5، ص 127. با توجه به آن که گزارش خوارزمى، همان گزارش ابن اعثم است و در گزارش وى به جاى «ثلاثین»، «ثمانین» آمده است، به نظر مى رسد، واژه «ثلاثین» در گزارش ابن اعثم، تصحیف «ثمانین» باشد، چرا که آمار 32 نفرى اصحاب امام حسین(علیه السلام) (که در گزارش ابن اعثم آمده است) به هیچ رو با آمارهاى دیگر، سازگارى ندارد.

77. سبط ابن جوزى، همان، ج2، ص 193.

78. ابن عبد ربه، العقد الفرید، مطبعة اللجنة التألیف و الترجمة و النشر، 1365 ق، ج4، ص 328.

79. خوارزمى، همان، ج2، ص 62.

80. ابن سعد، همان، ص 190.

81. ابوزید احمد بن سهل بلخى، البدء والتاریخ، ج2، ص241 و مسعودى، مروج الذهب ومعادن الجوهر، ج3، ص72.

82. سید محسن امین عاملى، اعیان الشیعه، ج1، ص 610ـ612.

83. شیخ مهدى شمس الدین، انصار الحسین(علیه السلام)، ص 49 و 52. اما او در صفحه 54 مى نویسد: تعداد یاران 100 نفر بودند، کمى بیشتر یا کمتر از صد نفر.

84. ذبیح الله محلاتى، فرسان الهیجاء، ج2، ص 154.

85. غلامحسین زرگرى نژاد، نهضت امام حسین(علیه السلام) و قیام کربلا، ص 291ـ386.

86. ابن سعد، همان، ص 196، ح 305; خلیفة بن خیاط عصفرى، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص 179; سلیمان بن احمد طبرانى، المعجم الکبیر، ج3، ص 104 و 119; شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص 533; همو، الامالى، مجلس 87، ص 694; شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 125ـ126; محمد بن حسن طوسى، الامالى، ص 162، ح 268; عماد الدین طبرى، بشارة المصطفى، ص 426; خوارزمى، همان، ج2، ص 53; اربلى، همان، ج2، ص 267; ابن کثیر، همان، ج 8، ص 205. البته در بیشتر این منابع، بدون احتساب امام حسین(علیه السلام)، 17 نفر مى شود.

87. همانند آن چه در کمال الدین شیخ صدوق و امالى شیخ طوسى نقل شده است.

88. تسمیة من قتل مع الحسین(علیه السلام)، ص 149ـ151. هم چنین شیخ صدوق، الخصال، ص 519، ابن شهرآشوب، همان، ج 4، ص 179 و ابن ابى الحدید، همان، ج 15، ص 251 این آمار را (بدون احتساب مسلم بن عقیل) ذکر کرده اند.

89. ابن ابى حاتم رازى، السیرة النبویه، ص 588.

90. طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص 293 (روایت عمّار دهنى از امام باقر(علیه السلام)); ابن جوزى، المنتظم، ج 5، ص340; ابن حجر عسقلانى، تهذیب التهذیب، ج2، ص 304.

91. ابونعیم اصفهانى، حلیة الاولیاء، ج3، ص 138; ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج41، ص 386; اربلى، کشف الغمه، ج 2، ص 314، مسعودى نیز زمان نام بردن از شهداى بنى هاشم، نام 14 نفر را آورده است (مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 3 ص 72).

92. نویرى، همان، ج 20، ص 461ـ 462.

93. خلیفة بن خیاط، همان، ص 179; طبرانى، همان، ج 3، ص 118; ابن عبد ربه اندلسى، العقد الفرید، ج4، ص 358; على بن محمد عمرى، المجدى فى انساب الطالبیین، ص 15; ابن عساکر، همان، ص 350; خوارزمى، همان، ج2، ص 52; ذهبى، تاریخ الاسلام، ج5، ص 5 و 14; ابن کثیر، همان، ج8، ص 184 و 205.

94. ابن سعد، همان، ص 190; شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج2، ص 268 و الامالى، مجلس 27، ص 192; طبرسى، تاج الموالید، ص 32; ابن عساکر، همان، ص 337; طبرى، کامل بهائى (الکامل البهائى فى السقیفه)، ج2، ص 303.

95. قاضى نعمان مغربى، دعائم الاسلام، ج3، ص 168; ابن عساکر، همان، ص 329; سبط ابن جوزى، همان، ص 255ـ 256; ابن حجر هیتمى، الصواعق المحرقه، ص 198.

96. سبط ابن جوزى، همان، ج2، ص 181; ابن طلحه شافعى، کفایة الطالب، ص 446ـ 447، رقم 11630; ابن حجر هیتمى، همان، ص 198.

97. ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، ص 62.

98. محمد بن احمد دولابى، الذریة الطاهره، ص 97; ابن عبدالبر قرطبى، الاستیعاب، ج 1، ص 381.

99. هادى بن ابراهیم الوزیر، نهایة التنویه فى ازهاق التمویه، ص 128 و 212. به نظر مى رسد او قول حسن بصرى را که 16 نفر (ستة عشر) باشد، 26 نفر (ستة و عشرون) به حساب آورده است.

100. خوارزمى، همان، ج2، ص 53; ابن شهرآشوب، همان، ج4، ص 122، اما او در شمارش تفصیلى نام افراد، از 30 نفر نام برده است. مجلسى، بحارالانوار، ج 45، ص 62ـ 63.

101. محمد بن حسن طوسى، مصباح المتهجد، ص 782; محمد بن مشهدى، المزار الکبیر، ص 474; مجلسى، همان، ج 45، ص63 و ج 98، ص 304; محمد تقى سپهر، ناسخ التواریخ (در احوالات سید الشهداء(علیه السلام))، ج3، ص 17; سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج 1، ص 610; رسول جعفریان، تأملى در نهضت عاشورا، ص 142.

102. در این جا فضیل، نام پنج نفر را از بجیله گفته است، اما چنان که گفته شد، دو نفر از آنان، یعنى کثیر بن عبدالله و مهاجر بن اوس، از فرماندهان و سپاهیان دشمن هستند، و وى اشتباهاً به جاى نام زهیر، نام دو نفر یاد شده را نوشته است که مجموعاً پنج نفر شده است. بنابراین اگر به جاى این دو نفر، زهیر لحاظ شود، با پسر عمویش سلمان، چهار نفر از بجیله، خواهد بود.

103. همان، ص 152ـ 156. حمید بن احمد مُحَلّى (م 652 ق) همین گزارش را با اندکى تفاوت، نقل کرده است (الحدائق الوردیة فى مناقب ائمة الزیدیّه، ج1، ص 210ـ212).

104. محمد سماوى، اِبصار العین فى انصار الحسین(علیه السلام)، ص 229. اما چنان که آمار ارائه شده نشان مى دهد، سماوى 113 نفر را گزارش کرده است که یک نفر اضافى با احتساب خود امام(علیه السلام) است.

105. همان، ص 49 به بعد.

106. خوارزمى، همان، ج2، ص 11.

107. مسعودى، مروج الذهب، ج3، ص 73.

108. بلاذرى، همان، ج3، ص 410; طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص 347; شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 113; طبرسى، إعلام الورى بأعلام الهدى، ج1، 470; خوارزمى، همان، ج2، ص 44; ابن شهرآشوب، همان، ج4، ص 121; سید ابن طاووس، همان، ص 79; ابن نما، همان، ص 59; مجلسى، بحارالانوار، ج45، ص 59.

109. طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص 346; خوارزمى، همان، ج2، ص 42; ابن شهرآشوب، همان، ج4، ص 120; ابن نما، همان، ص 58; سید ابن طاووس، همان، ص 76; حمید بن احمد مُحَلّى، همان، ج1، ص 212. بلاذرى و مسعودى نیز (بدون ذکر قائل آن) همین تعداد را نوشته اند (بلاذرى، انساب الاشراف، ج3، ص 409 و مسعودى، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج3، ص 73).

110. قاضى نعمان مغربى، همان، ج3، ص 164; طبرى، دلائل الامامه، ص 178. در نقل طبرى، 33 زخم نیزه و 44 زخم شمشیر آمده است.

111. شیخ طوسى، الامالى، ص 677، ح 10.

112. شیخ صدوق، الامالى، مجلس 31، ح 1، ص 228; فتال نیشابورى، همان، ص 189; طبرسى، تاج الموالید، ص 31; ابن شهرآشوب، همان، ج4، ص 120; مجلسى، بحارالانوار، ج45، ص 82. ابن شهرآشوب اقوال دیگرى نیز آورده است: 1ـ360 زخم; 2ـ1900 زخم; 3ـ33 ضربه شمشیر به جز تیرها. (همان، ص 120).

113. شیخ کلینى، الکافى، ج 6، ص 452، ح 9 و مجلسى، بحارالانوار، ج 45، ص 92، ح 36.

114. قاضى نعمان مغربى، دعائم الاسلام، ج2، ص 154.

115. قاضى نعمان، شرح الاخبار، ج3، ص 164; طبرى، دلائل الامامه، ص 178; خوارزمى، همان، ج2، ص 42; ابوالفرج عبدالرحمن بن جوزى، الرد على المتعصّب العنید، ص 39; ابن نما، همان، ص 57 ـ 58; حمید بن احمد مُحَلّى، همان، ج1، ص 213. مشابه این خبر را ابن سعد نیز آورده است (همان، ص 184).

116. مُحَلّى، همان، ج1، ص 213.

117. همان، ص 184; ابن نما، همان، ص 57 ـ 58. قاضى نعمان، مشابه این خبر را آورده است (همان، ج3، ص 164).

118. محمد بن على عمرى، المجدى فى انساب الطالبیین، ص 13; جمال الدین احمد بن على حسینى، عمدة الطالب فى أنساب آل ابى طالب، ص 192.

119. سید بن طاووس، همان، ص 71.

120. طبرسى، اعلام الورى بأعلام الهدى، ج1، ص 469 و ابن شهرآشوب، همان، ج4، ص 120.

121. محمد بن طاهر سماوى، إبصار العین فى أنصار الحسین(علیه السلام)، ص 220ـ221.

122. خوارزمى، همان، ج2، ص 25.

123. طبرى، همان، ج4، ص 334.

124. همان، ص 332; خوارزمى، همان، ج1، ص 19 و مجلسى، بحار الانوار، ج45، ص20.

125. فضیل بن زبیر، «تسمیة من قتل مع الحسین» تحقیق سید محمدرضا حسینى جلالى، فصلنامه تراثنا، شماره 2، ص 153ـ154.

126. مسعودى، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج3، ص 72.

127. سماوى، همان، ص 221.

128. فضیل بن زبیر، همان، ص 152; شیخ طوسى، رجال الطوسى، ص 21; ابن شهر آشوب، همان، ج1، ص 184; محب الدین احمد بن عبدالله الطبرى، ذخائر العقبى فى مناقب ذوى القربى، ص 146.

129. ابن حجر، تبصیر المنتبه، ج4، ص 1296.

130. عبدالله مامقانى، تنقیح المقال، ج 3، ص 214.

131. ابن حجر عسقلانى، الاصابة فى تمییز الصحابه، ج6، ص 445، ش 9051; غیاث الدین بن همام الدین حسینى (خواند میر)، تاریخ حبیب السیر فى اخبار افراد بشر، ج 2، ص 43 و مامقانى، همان، ج3، ص 288.

132. ابن حجر، همان، ج 5، ص 8 . البته ابن حجر تصریح به صحابى بودن وى نکرده است، بلکه2 گفته است که عبدالله همزاد حسین بن على بوده است که طبیعتاً او باید پیامبر(صلى الله علیه وآله) را در کودکى درک کرده باشد.

133. طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص 349; بلاذرى، همان، ج3، ص412; دینورى، همان، ص 259; شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 113; خوارزمى، همان، ج2، ص 45; ابن نما، همان، ص 65. البته طبرى در صفحه 348 و خوارزمى در صفحه 44 به جدا کردن سر امام(علیه السلام) اشاره کرده اند و سپس هر دو در صفحه بعد مى نویسند که سرهاى بقیه شهدا قطع شد که طبعاً مراد از بقیه، غیر از سر امام(علیه السلام) است و بنابراین با احتساب سر امام(علیه السلام)مجموع سرها، 73 سر مى شود. هم چنان که عبارات دینورى، شیخ مفید و ابن نما نیز مؤید آمار 73 سر هست.

134. بلاذرى، همان، ج3، ص 412; دینورى، همان، ص 259. به نظر مى رسد گزارش بلاذرى همان گزارش طبرى از ابومخنف باشد، اما چون او به جاى شش سر که مذحج حامل آن ها بودند، شانزده سر و به جاى هفت سر که سایر سپاه حمل کرده اند، نُه سر، گزارش کرده است، آمار گزارش وى، 12 سر بیشتر از گزارش طبرى شده است.

135. سبط ابن جوزى، تذکرة الخواص، ص 256. البته در تحقیق جدید این کتاب، به جاى واژه «تسعون»، «سبعون» آمده است که در این صورت، همان قول مشهور 72 سر مى شود (همان، ج2، ص 182). وى در جاى دیگر، بیش از 70 سر نوشته است (همان، ج2، ص 189).

136. سید ابن طاووس، همان، ص 85; تسلیة المجالس و زینة المجالس، ج 2، ص 331 و مجلسى، بحار الانوار، ج 45، ص 62.

137. طبرى، تاریخ الامم والملوک، ج4، ص 358; ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج4، ص 121 و ابن صباغ مالکى، الفصول المهمه، ص 198.

138. فضیل بن زبیر، همان، ص 152.

139. ابن سعد، همان، ص 186 و طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص 359.

140. فضیل بن زبیر، همان.

141. ابن شهرآشوب، همان، ج4، 122.

142. سماوى، همان، ص 221ـ222.

143. فضیل بن زبیر، همان، ص150; ابن سعد، همان، ص 186; طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص 359; ابن حبان، الثقات، ج2، ص 310; ابوالفرج اصفهانى، همان، ص 79; ابن شهرآشوب، همان، ج4، ص 122. وى مى گوید که دست او قطع شده بود.

144. فضیل بن زبیر، همان، ص 156 و محلّى، الحدائق الوردیه، ج1، ص 212.

145. فضیل بن زبیر، همان و محلى، همان.

146. بلاذرى، انساب الاشراف، ج11، ص 183 (وى نام او را مرقع بن قمامة بن خویلد نوشته است). ابن کثیر، همان، ج 8، ص 205 (ابن کثیر مرقع بن یمانه ضبط کرده است) اما طبرى (همان، ج4، ص 347) و بلاذرى در جاى دیگر (همان، ج3، ص 411) و دینورى (الاخبار الطوال، ص 259) مى نویسند که مرقع با امان گرفتن یکى از افراد قبیله اش به آنان پیوست و ابن زیاد او را به زاره تبعید کرد، اما به شهادت او اشاره نکرده اند.

147. ابن سعد، همان، ص 186ـ187.

148. دینورى، الأخبار الطوال، ص 259.

149. ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج2، ص 12 و نزدیک به این گزارش ر.ک: ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج4، ص 385 و محمد بن احمد باعونى، جواهر المطالب فى مناقب الامام على بن ابى طالب، ج2، ص 287.

150. قاضى نعمان، شرح الاخبار، ج3، ص 196ـ199.

151. دینورى، الاخبار الطوال، ص 259 و ابن کثیر، همان، ج8، ص 212.

152. بلاذرى، همان، ج3، ص 411 و ابن عبد ربه اندلسى، العقد الفرید، ج4، ص 360.

153. ابوالفرج اصفهانى، همان، ص 79 و سید ابن طاووس، همان، ص 86.

154. ابن سعد، همان، ص 186; طبرى، تاریخ الامم والملوک، ج4، ص 353 و 359; ابن حبان، همان، ج2، ص 310; ابوالفرج اصفهانى، همان، ص 79 (وى به جاى عمرو، عمر نوشته است); خوارزمى، همان، ج2، ص 41; ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج 45، ص 484 (ذیل ترجمه عمرو بن حسن); سبط ابن جوزى، تذکرة الخواص، ج2، ص 178 (وى نیز عمر بن حسن نوشته است); سید ابن طاووس، همان، ص 86 . اما شیخ مفید(رحمه الله)، او را جزء شهدا دانسته است (الارشاد، ج2، ص 26).

155. فضیل بن زبیر، همان، ص150 و 157; ابوالصلاح حلبى، تقریب المعارف، ص 252 (وى به جاى عمرو، عمر نوشته است); ابن کثیر، همان، ج8، ص 205. اما ابن عساکر، تنها عمرو بن حسن(علیه السلام) پدر محمد را جزء اسرا دانسته است و معتقد است که محمد آن زمان به دنیا نیامده بود (تاریخ مدینة دمشق، ج 55، ص 15).

156. ابن قتیبه دینورى، الامامة و السیاسه، ج2، ص 8.

157. قاضى نعمان مغربى، همان، ج3، ص 198.

158. ابن سعد، همان، ص 187 و ذهبى، همان، ج 3، ص 303.

159. قاضى نعمان مغربى، همان، ج3، ص 197.

160. ابن سعد، همان; ابن عساکر، همان، ج 54، ص 226 و ذهبى، همان، ج 3، ص 303.

161. بلاذرى، همان، ج3، ص 411; دینورى، همان، ص 259 و طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص 347.

162. طبرى، همان، ج4، ص 321.

163. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج 14، ص 223.

164. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص 546.

165. ابن سعد، همان، ص 187 و ذهبى، همان، ج3، ص 303.

166. قاضى نعمان، شرح الاخبار، ج3، ص 198ـ 199.

167. ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، ص 79.

168. ابن سعد، همان، ص 187; ابوالفرج اصفهانى، همان، ص 79 و شیخ صدوق، الامالى، مجلس 31، ص 229.

169. ابن سعد، همان و شیخ صدوق، الامالى، ص 231.

170. ابوالفرج اصفهانى، همان، ص 79 و قاضى نعمان مغربى، شرح الاخبار، ج3، ص 198.

171. قاضى نعمان مغربى، همان، ج3، ص 198.

172. ابن سعد، همان، ص 187; طبرانى، المعجم الکبیر، ج3، 104; قاضى نعمان مغربى، همان، ص 198 و شیخ صدوق، الامالى، ص 228.

173. ابن سعد، همان; ابوالفرج اصفهانى، همان، ص 79; طبرانى، همان، ص 104; قاضى نعمان مغربى، همان، ص 199 و شیخ صدوق، همان، ص 230.

174. طبرسى، الاحتجاج، ج2، ص 27; خوارزمى، همان، ج2، ص 105; ابن نما، همان، ص 67 و سید ابن طاووس، همان، ص 88.

175. ابن سعد، همان، ص 187.

176. همان.

177. طبرى، تاریخ الامم والملوک، ج4، ص 263.

178. همان، ص 277ـ278.

179. بلاذرى، همان، ج3، ص 378ـ379.

180. طبرى، همان، ج4، ص 298.

181. ابن نما، همان، ص 66; سید ابن طاووس، همان، ص 190 و مجلسى، بحارالانوار، ج45، ص 108.

182. طبرى، همان، ج4، ص 342; ابن نما، همان، ص 57. اعتراض او به این سبب بود که شوهرش جبه کلاه دار (=بُرْنُس) متعلق به امام(علیه السلام) را غارت کرده بود.

183. ابن نما، همان، ص 73; سید ابن طاووس، همان، ص 205 و مجلسى، بحارالانوار، ج45، ص 120. او زمانى که پدرش در محاصرة عوامل ابن زیاد بود، به دفاع از او پرداخت.

184. ابن نما، همان، ص 58 و سید ابن طاووس، ص 180. هنگامى که لشکر عمر سعد مشغول غارت خیمه ها شدند، او به این کار اعتراض کرد.

185. طبرى، همان، ج4، ص 329. او به همراهى شوهرش با لشکر عمر سعد در مقابله با امام حسین(علیه السلام) و کشتن بریر بن خضیر اعتراض کرد.

186. بلاذرى، انساب الاشراف، ج3، ص 411; طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص 348; خوارزمى، همان، ج2، ص 114; ابن نما، همان، ص 65ـ66 و ابن کثیر، همان، ج8، ص 206. او به آوردن شوهرش سر امام حسین(علیه السلام) را به خانه اش و اظهار شادى شوهرش از این که چیزى به خانه آورده است که در آن بى نیازى از روزگار است، اعتراض کرد.

187. ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص133.

188. شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 122 و طبرسى، إعلام الورى بأعلام الهدى، ج1، ص 475.

189. محمد بن سعد، همان، ص 192; طبرى، همان، ج 4، ص 353; خوارزمى، همان، ج2، ص 81 ; ابن عساکر، ترجمة الامام الحسین(علیه السلام)، ص 338; سبط ابن جوزى، همان، ج2، ص 199; ابوالفداء اسماعیل بن کثیر دمشقى، البدایة و النهایه، ج8، ص 212 و محمد باقر مجلسى، جلاء العیون، ص 405.

190. ابوحنیفه نعمان بن محمد تمیمى مغربى، شرح الاخبار فى فضائل الائمة الاطهار، ج3، ص 269.

191. سید بن طاووس، الاقبال بالأعمال، ج3، ص 101.

192. طبرى، کامل بهائى (الکامل البهائى فى السقیفه)، ج2، ص 302; مجلسى، بحار الانوار، ج 45، ص 196 و همو، جلاء العیون، ص 409.

193. ابن سعد، همان، ص 164; بلاذرى، همان، ج3، ص 368 و طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص 239ـ240 و 250 (او تاریخ هاى دیگرى را نیز ذکر کرده است) و شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 32.

194. طبرى، همان، ج4، ص 252 و 286; بلاذرى، همان، ج3، ص 371; شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 34; محمد بن فتال نیشابورى، روضة الواعظین، ص 172 و ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج8، ص 171.

195. طبرى، همان، ج4، ص 286; بلاذرى، همان، ج3، ص 371; شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 35; خوارزمى، همان، ج1، ص 273; ابن کثیر، همان، ج 8، ص 171. اما ابن اعثم، خوارزمى، ابن نما و سید ابن طاووس، به اشتباه این تاریخ را زمان خروج امام حسین(علیه السلام) از مدینه دانسته اند (کتاب الفتوح، ج 5، ص 22; مقتل الحسین(علیه السلام)، ج1، ص 273; مثیرالاحزان، ص 15 و اللهوف، ص 21).

196. طبرى، همان، ج4، ص 262; بلاذرى، همان، ج 3، ص 370 و شیخ مفید، همان، ج2، ص 37.

197. طبرى، همان، ج4، ص 262; بلاذرى، همان، ج3، ص 370 و شیخ مفید، همان، ج2، ص 37ـ 38.

198. طبرى، همان، ج4، ص 262 و شیخ مفید، همان، ج2، ص 38.

199. مسعودى، همان، ج3، ص 65.

200. همان.

201. طبرى، همان، ج4، ص 286; بلاذرى، همان، ج3، ص 371; شیخ مفید، همان، ج2، ص 66; سبط ابن جوزى، همان، ج2، ص 148; محمد بن طلحه شافعى، همان، ج2، ص 73. اما ابن سعد (همان ، ص 170) و ابن عساکر (ترجمة الامام الحسین(علیه السلام)، ص 299) روز دهم و سبط ابن جوزى در جاى دیگر (همان ، ج2، ص 140 و 144) روز هفتم و ملاحسین واعظ کاشفى (روضة الشهداء، ص 314) روز سوم ذى الحجة را روز خروج امام(علیه السلام) از مکه دانسته اند که درست به نظر نمى رسد.

202. طبرى، همان، ج4، ص 286 و شیخ مفید، همان، ج2، ص 66.

203. ابن کثیر، همان، ج8، ص 171.

204. بلاذرى، همان، ج3، ص 385; طبرى، همان، ج4، ص 309; مفید، همان، ج2، ص 84; ابن اعثم، همان، ج5، ص 83; فتال نیشابورى، همان، ص 181; ابن شهرآشوب، همان، ج4، ص 105; سید ابن طاووس، همان، ص 49; ابن نما، همان، ص 35; محمد بن طلحه شافعى، همان، ج2، ص 77 و ابن کثیر، همان، ج8، ص 189. اما برخى منابع، روز اول محرم را نوشته اند (دینورى، الاخبار الطوال، ص 253).

205. طبرى، همان، ج4، ص 310; بلاذرى، همان، ج3، ص 385; شیخ مفید، همان، ج2، ص 84 و ابن جوزى، المنتظم، ج5، ص 336.

206. ابن اعثم، همان، ج5، ص 90ـ91 و خوارزمى، همان، ج1، ص 345ـ 346.

207. طبرى، همان، ج4، ص 312; بلاذرى، همان، ج3، ص 389; دینورى، الأخبار الطوال، ص 255 و شیخ مفید، همان، ج2، ص 86.

208. ابن سعد، همان، ص 179.

209. طبرى، همان، ج4، ص 315 و شیخ مفید، همان، ج2، ص 89.

210. بلاذرى، همان، ج3، ص 411; دینورى، الأخبار الطوال، ص 259; شیخ مفید، همان، ج2، ص 114 و خوارزمى، همان، ج2، ص 44. البته دینورى مى نویسد که عمر سعد پس از کشتن حسین(علیه السلام)، دو روز در کربلا ماند و سپس آن جا را ترک کرد. حال اگر روز عاشورا به حساب نیاید، روز خروج عمر سعد از کربلا روز دوازدهم بوده است، لذا حرکت را روز دوازدهم نوشته است. اما برخى، زمان آن را تعیین نکرده اند (یعقوبى، همان، ج2، 245 و ابن اعثم، همان، ج5، ص 120).

211. طبرى، همان، ج4، ص 348; خوارزمى، همان، ج2، ص 44 و ابن کثیر، همان، ج 8، ص 205.

212. ابوریحان محمد بن احمد بیرونى خوارزمى، آلاثار الباقیة عن القرون الخالیه، ص 331; زکریا محمد بن محمود قزوینى، عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، ص 45 و کفعمى، مصباح الکفعمى، ص 510. البته برخى روز ورود اهل بیت(علیهم السلام) را به شام شانزدهم ربیع الاول دانسته اند (عمادالدین حسن بن على طبرى، کامل بهائى (الکامل البهائى فى السقیفه)، ج2، ص 293).

213. بیرونى، همان، ص 331; ملاحسین واعظ کاشفى، روضة الشهداء، ص 485 و بهاء الدین عاملى، توضیح المقاصد، ص 6ـ 7.

214. شیخ مفید، مسارّ الشیعه، ص 46; شیخ طوسى، مصباح المتهجد، ص 787; رضى الدین على بن یوسف مطهر حلى، العدد القویه، ص 219.

محسن رنجبر/دانشجوى دکترى تاریخ اسلام.

منبع: فصلنامه تاریخ در آئینه پژوهش شماره10

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها