0

عنایات حضرت ابولفضل العباس به شیعیان

 
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:عنایات حضرت ابولفضل العباس به شیعیان
جمعه 3 آذر 1391  9:58 PM

لطف بی کران ارباب

جة الاسلام والمسلمين آقاى سيد محمدعلى جزايرى آل غفور، امام جماعت مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام معروف به مسجد امام عليه السلام واقع در قم ، از علماى متقى و مدرسين حوزه علميه قم مى باشند كه لطف كرده و كرامت زير را در اختيار ما قرار داده اند:
در سالهايى كه نجف اشرف مشرف بودم ، معمولا در ايام زيارتى مخصوص امام حسين عليه السلام - مثل ماه رجب و نيمه شعبان و اربعين و عرفه و عاشورا- همراه طلبه ها از نجف پياده به كربلا مشرف مى شديم . فاصله نجف تا كربلا حدود 16 فرسخ مى شود.
براى زيارت عرفه در 9 ذيحجه 1384 ه ق بنا بود با چند نفر از فاميل و دوستان ، پياده به كربلا مشرف شويم ، ولى چند روز قبل از آن مريض شدم و نتوانستم بروم . رفقا هم از پياده رفتن منصرف شدند و با ماشين رفتند. عصر روز عرفه بود و من تب شديدى داشتم .
گويا بين خواب و بيدارى ، كسى گفت : حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به عيادت شما مى آيد. خيلى خوشحال شدم و خودم را آماده نمودم ، ولى گفت كه حضرت امير نيابتا حضرت عباس عليه السلام را فرستادند.
طولى نكشيد كه ديدم يك نفر اسب سوار نورانى ، داراى صورتى بسيار زيبا و خوش منظر، كه صباحت وجه و نورانيت او اصلا قابل توصيف نيست و واقعا قمر و ماه بنى هاشم بود، در كنارم ايستاده است . از سر لطف و مرحمت به من نگاه نموده و جوياى حال من شدند. توقع داشتم دستم را بگيرد و مرا كه نمى توانم از جا بلند شوم بلند نمايد، ولى خبرى نشد. تنها قدرى نگاه نمودند و رفتند. از عالم خواب و بيدارى بيرون آمده ديدم كه در اطاق خوابيده ام و كسى در كنارم نيست . اول فكر كردم شايد خوب نشوم ، چون دستم را نگرفت . بعد متوجه شدم كه در عالم واقع نيز بر طبق ظاهر عمل مى كنند و حضرت ابوالفضل عليه السلام دست ندارد. لذا شروع به گريستن كردم . مادر بچه ها پرسيد چرا گريه مى كنى ؟!
گفتم : خوابى ديده ام و ظاهرا خوب مى شوم . اگر تا فردا خوب شدم و تب قطع شد نقل مى كنم . هر چه اصرار كرد، نگفتم . بعد بحمدالله همان وقت عرق صحت عارض شد و كاملا تب برطرف گشت و من سر حال شدم و از جا برخاستم و خودم راه افتادم ؛ با اينكه قبلا دستم را از شدت ضعف به ديوار مى گرفتم و راه مى رفتم . بعدا معلوم شد در همان وقت يكى از رفقا كه با ماشين به كربلا رفته بود، و نخست بنا بود با هم پياده به كربلا برويم ، در حرم حضرت ابى الفضل عليه السلام شفاى مرا از ايشان خواسته بوده است .

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها