0

عنایات حضرت ابولفضل العباس به شیعیان

 
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:عنایات حضرت ابولفضل العباس به شیعیان
جمعه 3 آذر 1391  9:51 PM

فریاد رس نیازمندان

حجة الاسلام والمسلمين ، حاج شيخ عبد الكريم شرعى ، خطيب تواناى حوزه علميه قم ، طى يادداشتى دو مورد از كرامات حضرت ابوالفضل عليه السلام را ذكر كرده اند:
1. اين كرامت حضرت ابوالفضل باب الحوائج عليه السلام را از مرحوم حجة الاسلام والمسلمين حاج شيخ على اكبر تربتى ، واعظ پر سوز و با اخلاص ، شنيدم و زمانى كه خود اين جانب آن را در كاشان بر سر منبر نقل كردم ، بعضى از پيرمردان كه مستمع بودند تاءييد كردند و گفتند ما هم حضور داشتيم . مرحوم تربتى نقل مى فرمود:
در كاشان خيابانى را جديدا احداث كرده بودند و هنوز كف خيابان آماده نشده بود. دبستانى در آن منطقه تعطيل شد و بچه ها از آن خيابان عبور مى كردند. ناگهان نقطه اى فرو رفت و يكى از بچه ها زير خاك مدفون شد.
بچه هاى ديگر رفتند منزل آن مفقود را يافتند و خبر دادند. مادر بچه تا شنيد كه فرزندش به زير زمين فرو رفته ، نگاهى به پرچم هيئت اباالفضل ، كه درب منزل نصب شده بود انداخت و با دل سوخته اى گفت : يا اباالفضل ، من بچه ام را از تو مى خواهم (در شهر كاشان هيئت اباالفضلى عليه السلام زياد است و قرار بوده آن شب هيئت به منزل آنها بيايد)
تا بزرگترها و سايل لازم را آماده كرده و به كند و كاو و جستجو پرداختند مدت زيادى طول كشيد. احتمال آنكه بچه در چاهى افتاده باشد يا زير آوار جان داده باشد زياد بود. اما پس ‍ از مدتى كند و كاو و خاكبردارى ، ديدند بچه زير زمين در حفره اى مانند زير پله اى سالم نشسته است ! بيرونش آوردند و از او پرسيدند چه شد؟ گفت :
وقتى در زمين فرو رفتم ، نفس كشيدن برايم مشكل بود، چون خاك و غبار در حلقم رفته بود. فضا تاريك بود و وحشت مرا گرفته بود؛ داشتم مى مردم . ناگهان آقا و خانمى در نظرم ظاهر شدند؛ آقايى نورانى با لباسى كه روى دوش انداخته بود به من گفتند: پسرم نترس ، ما نزد تو هستيم تا پدر و مادرت ترا بيرون بياورند. همچنين پرسيدند: چيزى نمى خواهى ؟ گفتم : بسيار تشنه ام . آقا از آن خانم خواستند به : آب داد به لبم چيزى كشيد و تشنگيم برطرف شد (ترديد از نويسنده است ) تشنگيم رفع شد، قلبم آرام گرفت ، ترسم برطرف شد، نفسم آزاد شد. با خود فكر كردم چرا آقا خودش به من آب نداد؟
جناب شرعى در خاتمه افزوده اند:
من مى گويم اگر اين آقا پسر از آقا همين مطلب را مى پرسيد، آقا چه جوابش مى دادند؟ لابد مى گفتند: پسرجان ! من دستهايم را در راه امام حسين عليه السلام داده ام .

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها