0

سقایی حضرت عبّاس علیه السلام

 
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

سقایی حضرت عبّاس علیه السلام
جمعه 3 آذر 1391  3:11 AM

اباالفضل علیه السلام دیگر حس کرده بود که منصب سقایی که از طرف امام، برای امام به او تعویض شد، چه مرتبه بلندی است و برای چه منظوری به او دادند و چگونه باید از عهده برآید، و اکثر مورّخین می نویسند: عبّاس علیه السلام در غزوات بسیار شرکت داشته است و ابراز شجاعت و شهامت نمود و چنان خود را معرّفی کرده بود، که اکثر شجاعان عرب، عبّاس علیه السلام را به این فضیلت می شناختند و تمامی اعراب مخصوصاً اهل کوفه که مرکز خلافت پدرش بود، عبّاس علیه السلام را به رشادت و شجاعت و سقائیت می شناختند و از

او می ترسیدند و در سپاهی که عبّاس علیه السلام بود، دشمن بیمناک بود، از برابری او در طرفی که عباس علیه السلام با آن طرف بود، فتح و پیروزی نصیب آنها می شد و از منصب سقایی عباس علیه السلام دوست و دشمن بهره مند می شدند و از همین جهت آن بزرگوار را دوست می داشتند، حضرت ابوالفضل در تمام شئون زندگانی این وظیفه را انجام می داد، خاصه در روزهای هولناک که برادرش برای یک منظور مقدس از مدینه به سوی مکه عزیمت نمود و از آنجا به سوی عراق آمد، اباالفضل علیه السلام فرمانده لشکر و سپهسالار قشون و سقّای تشنگان بود، با آنکه عبّاس علیه السلام حافظ خیام خواتین و بانوان بود و در موقع سوار شدن و پیاده شدن امام حسین علیه السلام می ایستاد و عبّاس علیه السلام یک یک را سوار می کرد و پیاده می کرد و مراقب حال همه بود، منصب سقّایی را بیشتر رعایت می کرد، هرگاه اطفال خردسال تشنه هستند، به آنها آب برساند و هرگاه بانوان محترم تشنه بودند، از عبّاس علیه السلام آب می خواستند، کم کم منصب سقّایی یک صفت ممتاز و ویژه برای آن حضرت شد و هرچه به کربلا نزدیک تر می شدند، عبّاس علیه السلام به همین مناسبت محبوبتر بود که همه تشنگان را در این سفر پرحادثه و نبرد نابرابر سیراب می کرد و با آن هوای گرم آخر تابستان و اوایل پاییز عربستان که بیشتر آب مورد احتیاج می شود، خاصّه در آن سرزمین، عبّاس علیه السلام یک حمیت و غیرت خاصی درباره سقّایی داشت که نمی توانست کسی را که آب می طلبد، مأیوس کند، بدین ترتیب می توان تصور نمود آن ساعتی که اطفال بر حسب تربیت و عادت، اطراف عباس علیه السلام در جستجوی آن بزرگوار برای آب گردآمده بودند، چقدر به عبّاس علیه السلام سخت می گذشت و خون

در بدنش می جوشید تا مگر آب را به آنها برساند، از روز هفتم تا دهم محرّم به عباس علیه السلام خیلی سخت گذشت که نمی توانست سقّا باشد و آب تهیه کند، این مصیبت گلوی عبّاس علیه السلام را می فشرد، غیرت و حمیت او را تهدید می کرد که وی سقّا باشد و اطفال خردسال حسین علیه السلام تشنه کام باشند و همه آب طلب کنند، از این رو عبّاس علیه السلام مانند شیر غضبناک خون در بدنش می جوشد تا به سوی شریعه فرات روان شد و هیچ گاه از اطفال تشنه غافل نبود که آنها مشکهای خشک را بدست گرفته و اطراف عباس جمع شده و از او آب می خواستند.

36. زندگانی قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام : ص45.


منبع:برگرفته از كتاب سقاي تشنگان كربلا

كتابخانه پايگاه اينترنتي حوزه

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها