0

زندگینامه شهدای کربلا

 
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:زندگینامه شهدای کربلا
پنج شنبه 2 آذر 1391  11:07 PM

عابس بن ابی شبیب شاکری

«عابس» فرزند «ابی شبیب» است.(1) او از اصحاب حدیث و از روسای قبیله «بنی شاکر» بود از تیره همدان بود.(2) قبیله «بنو شاکر» در روزگار صفین شدیداً مورد مدح امیر مومنان علی علیه السلام قرار گرفتند. آن حضرت درباره آنها فرمود: اگر تعداد آنها به هزار می‎رسید، خداوند آن گونه که سزاوار بود پرستش می‎شد.(3) او از شیعیان ائمه اطهار علیهم السلام، مردی اهل کمال، زهد و ورع بود. بسیار زنده‎دل و شب زنده‎دار بود. پاره‎ای از ویژگی‎های او را «ابومخنف» در باب کوفه و مسلم، مورد توجه قرار داده و نگاشته است.(4)

 

حمایت عابس از امام

مسلم بن عقیل بعد از ورود به کوفه، وارد منزل مختار بن ابی عبید گردیدند، و برای مردم نامه امام حسین علیه السلام را خواندند. در این هنگام عابس بن ابی شبیب شاکری از جای برخاست و بعد از حمد و ثنای الهی گفت: من از دیگران سخن نمی‎گویم و نمی‎دانم در دل‎های آنها چه می‎گذرد و از جانب آنها وعده فریبنده نمی‎دهم، به خدا سوگند از چیزی که تصمیم گرفته‎ام سخن می‎گویم، به خدا سوگند اگر دعوتم کنید اجابت می‎کنم و با دشمنانتان خواهم جنگید، و در راه خدا با شمشیرم می‎جنگم تا به شهادت برسم.(5)

او پس از شهادت شوذب وارد میدان رزم شد و در برابر امام ایستاد. به آن حضرت سلام کرد و این گونه گفت: ای اباعبدالله! آگاه باش، به خدا سوگند، بر روی زمین خواه نزدیک یا دور، کسی نزد من عزیزتر از شما نیست، و کسی را چون شما دوست ندارم. اگر قدرت داشته باشم که ظلم را از شما به چیزی که عزیزتر از جان و خونم باشد دور کنم، چنین خواهم کرد. سلام بر شما ای اباعبدالله! شهادت می‎دهم که بر هدایت شما و هدایت پدرتان استوار هستم.(6)

درسی که می‎توان گرفت: او با زبان و عمل در خدمت امام خود بود و تلاش می‎کرد تا ادعای خود را به زینت عمل بیاراید. نحوه شهادتش شاهد این بیان است.

محرم

شهادت عابس

«عابس بن شبیب شاکری» پس از بیان ارادتش به مقام ولایت در حالی که شمشیرش آخته بود و زخمی بزرگ بر پیشانی داشت وارد میدان رزم شد و با فریادی بلند مبارز طلبید. (7)

«ربیع بن تمیم همدانی» می‎گوید: همین که دیدم کسی به میدان رو می‎آورد، او را شناختم. من عابس را در غزوات و جنگ‎ها دیده بودم. او شجاع‎ترین مردم بود. فریاد زدم: ای مردم، او شیر شیران رزم، پسر شبیب است. سپس گفتم: مبادا کسی به تنهایی با او در آویزد. پس عابس فریاد می‎زد: آیا مرد رزم نیست، مرد رزم نیست؟ هیچ کس به سوی او پای پیش نمی‎نهاد. در این میان فریاد عمر بن سعد بلند شد که او را سنگباران کنند. از هر طرف سنگ به سوی او پرتاب می‎شد. عابس وقتی هجوم ناجوانمردانه دشمن را دید، زره از تن به در کرد و پشت بند را گشود و به دور انداخت. گوشت و پوست آن مرد دلاور با برخورد سنگ‎ها آسیب دید، ولی او از مرگ هراسی نداشت. این بود که حمله سختی را آغاز کرد و با نبرد قهرمانانه‎اش بیش از دویست نفر از آن ذلیلان را به خاک انداخت. سرانجام، طاقتی برای او نمانده بود که به محاصره دشمن درآمد.(8) پس او را به شهادت رسانیدند و سر مبارکش را از بدن جدا ساختند. پس از شهادتش دیدم که بزرگ هر گروه می‎گفت: من او را کشته‎ام و دیگری می‎گفت: من او را به قتل رسانیده‎ام. هر یک از آن سپاه سنگدل برای فخر و شرف خویش تلاش می‎کرد تا کشتن او را به خود منسوب کند و سر بریده‎اش را به خود اختصاص دهد. ابن سعد به این نزاع پایان داد و گفت: او را یک نفر نکشته است.(9)

این سر پس از «عبدالله بن عمیر کلبی» و «عمر بن جناده» سومین سری بود که به سوی امام حسین علیه السلام پرتاب می‎شد. (10)

عابس در زیارت رجبیه و ناحیه مقدسه این گونه مورد خطاب امام قرار گرفته است: السلام علی شوذب مولی شاکر؛ سلام بر عابس پسر شاکری.(11)

درسی که می‎توان گرفت: برهنه شدن عابس در برابر سنگ‎اندازان سزاوار تامل است. برخورد او گویای اوج ایمان، معرفت، و یقینش به ساحت قدس امام و راه مستقیم آن ولی الله الاعظم است. آری هرگاه عشق به اوج کمال رسد، چنان انسان از خود بی خود می‎شود که همه چیزش را خالصانه و بی‎پیرایه بر در دوست می‎نهد.

 

پی‎نوشت‎ها:

1. تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص443.

2. ابصارالعین، ص126.

3. ابصارالعین، ص127.

4. مقتل الحسین(ع) مقرم، ص 312.

5. تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص355.

6. مقتل الحسین مقرم، ص 312؛ ابصارالعین، ص138؛ تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص444.

7. تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص444.

8. تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص444؛ ابصارالعین، ص138؛ موسوسعه کلمات الامام الحسین(ع)، ص451؛ بحارالانوار، ج45، ص28.

9. مقتل الحسین مقرم، ص 312؛ تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص 444؛ ابصار العین، ص129.

10. ابصارالعین، ص227، فائده 15.

11. اقبال الاعمال، ج3، ص79 و 345؛ بحارالانوار، ج45، ص73.

 

منبع:

ياران شيداي حسين بن علي عليهماالسلام، استاد مرتضي آقا تهراني .

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها