0

زندگینامه شهدای کربلا

 
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:زندگینامه شهدای کربلا
پنج شنبه 2 آذر 1391  11:07 PM

بُرَیر بن خُضَیر هَمدانیّ کُوفی

"بُریر عبدالرحمن انصاری" از نیکان و تابعین امام همام، علی ابن ابی طالب علیه السلام است، او از بزرگان و قاریان مسجد جامع کوفه و تفسیر نگاری پرهیزگار و از بزرگان و شرافتمندان قبیله همدان و ساکن کوفه بود.(1) "بریر" دایی "ابو اسحاق عمرو همدانی سبعی" است. ابو اسحاق نیز از جمله تابعین (کسانی که پیامبر را با یک واسطه درک کرده‎اند) و از اهل کوفه بوده است. او چهل سال نماز صبح خود را به وضوی نماز عشاء به جای می‎آورد، و هر شب یک ختم قرآن می‎کرد. در زمان او کسی عابدتر از او نبوده، و مورد اعتماد امام سجاد علیه السلام و اهل حدیث نیز بوده است.(2)

وقتی خبر حرکت امام حسین علیه السلام از مدینه منوره به مکه معظمه در کوفه پیچید، بریر از کوفه به سوی مکه حرکت کرد تا به جمع یاران امام بپیوندد، و تا آخر امام را همراهی نمود.(3)

 

 

بریر و تجدید عهد با امام حسین علیهاالسلام

دومین روز محرم الحرام بود، امام و یاران وارد کربلا شدند. آن حضرت خطبه خواند. پس از آن، یاران یکی پس از دیگری با امام تجدید میثاق کردند. اما "بربر" پس از "زهیر" از جای برخاست و گفت: "یابن رسول الله! لقد منّ الله بک علینا ان نقاتل بین یدیک، تقطّع فیک اعضائنا، ثمّ یکون جدّک شفیعنا یوم القیامة(4)؛ ای پسر رسول خدا! خدای تعالی وجود مبارکت را بر ما منت نهاده، در رکاب شما نبرد می‎کنیم، در راه شما اعضای بدنمان تکه تکه می‎شود. سپس در روز قیامت جد شما شفیع ما می‎شود."

 

شب عاشورای بریر

سخت‎ترین شبی که بر اهل‎بیت علیهم السلام گذشت شب عاشورا بود؛ اما حالت "بریر" در آن شب دیدنی بود. او در آن شب با "عبدالرحمن" مزاح و شوخی می‎کرد. "عبدالرحمن" به او اشکال گرفت که این ساعت، زمان شوخی و بذله‎گویی نیست. "بریر" در پاسخ گفت: "ای برادر! قوم و تبار من می‎دانند که زمانی که جوان بوده‎ام اهل بذله‎گویی نبوده‎ام، چه رسد به زمان پیری و کهولت سن. اما من واقفم به آن چه به زودی ملاقاتش خواهیم کرد. به خدا سوگند، تنها فاصله ما و حورالعین حمله این قوم با آن شمشیرهایشان است، چقدر مایلم که آن زمان هم اکنون باشد."(5)

 

خطبه بریر در روز عاشورا

صبح عاشورا پس از خطبه زهیر، امام حسین علیه السلام به بریر اجازه خطابه دادند.(6) او در حالی که به سپاه "ابن سعد" نزدیک می‎شد، سخن را این گونه آغاز کرد: "ای مردم! خداوند محمد صلی الله علیه و آله را مژده‎دهنده و بیم دهنده و دعوت کننده به سوی خدای تعالی و چراغی روشنگر در میان ما قرار داد. این آب فرات که نوشیدن آن بر حیوانات مباح است، چرا بر فرزند دخت پیامبر منع شده؟ آیا مزد رسالت محمد، این است؟" این گفتار او اشاره به آیه‎ای از قرآن است که مودت به اهل‎البیت مزد رسالت دانسته شده است.

در پاسخ او گفتند: "ای بریر! زیاد حرف می‎زنی! به خدا سوگند که حسین باید تشنه باشد، همان گونه که کسانی قبل از او تشنه‎کام بودند."

بریر اضافه کرد: " این که بار گران محمد صلی الله علیه وآله بر دوش شما قرار گرفته،(7) در حالی که اینها فرزندان، خاندان، حرم و دختران او هستند، پس بگویید قصد دارید با آنها چه کنید؟ گفتند: "می‎خواهیم امیر، عبیدالله ابن زیاد، بر حسین و خاندانش تسلط یابد و هر چه او خواست انجام شود."

بریر گفت: "آیا نمی‎پذیرید که حسین و خاندانش به محلی که از آنجا آمده‎اند باز گردند؟ ای وای بر شما اهل کوفه! آیا نامه‎هایی را که روانه کردید و عهد و پیمان‎هایی که بستید و خدا را شاهد گرفتید، فراموش کرده‎اید؟ وای بر شما، آیا اهل‎بیت پیامبرتان را دعوت کرده‎اید، در حالی که می‎پنداشتید جانتان را بهر آنها خواهید داد، ولی هنگامی که آنها رو به شما آمدند آنها را تسلیم ابن زیاد ساختید و از آب فرات منعشان کردید؟ با فرزندان پیامبرتان پس از او چه بد برخورد کردید. شما را چه شده است؟ "خدا در قیامت شما را سیراب نگرداند، شما بد امتی هستید."

از میان لشکر دشمن کسانی گفتند: "ای فلان! ما نمی‎فهمیم تو چه می‎گویی."

بریر در پاسخ گفت: "سپاس خدای را که بینش مرا بیش از شما قرار داد. پروردگارا! من از رفتار این قوم بیزارم، تو خود تیرهایی در بین آنها بیفکن که تو را در حالی که تو از آنها غضبناک باشی ملاقات کنند."

سرانجام آن گروه بریر را تیرباران کردند و او مجبور به عقب‎نشینی شد.(8)

محرم

درسی که می‎توان گرفت: در سخنان بریر خطاب به دشمن به نکاتی می‎توان اشاره کرد:

1- امام و یاران آن حضرت، هرگز از خیرخواهی خطاب به دشمن به نکاتی می‎توان اشاره کرد:

2- بریر خداپرست است؛

3- او به رسول خدا ایمان دارد؛

4- مزد رسالت محمد صلی الله علیه و آله را که محبت و مودت به اهل‎بیت رسول الله است، ادا کرده است؛

5- وصیت پیامبر که فرمود: من در میان شما دو چیز گرانمایه و پر ارزش (قرآن و عترت) را می‎گذارم، مورد توجه قرار داده است؛ سخن پیامبر در باره اهل‎بیت علیهم السلام مورد اتفاق همه علمای شیعه و سنی است. گفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این است: "انی تارک فیکمُ الثَقلین کتابَ الله و عترتی ما ان تسمکتم بهما لن تضلوا ابدا لن یفترقا حتی یردا علی الحوض؛ من می‎روم و در میان شما دو چیز گرانمایه می گذارم، که قرآن و عترت من است. زمانی که به این دو چنگ زنید هرگز گمراه نمی‎شوید، این دو هرگز از هم جدا نمی‎شوند تا که در حوض کوثر به من ملحق شوند."

6- به مردم راه حل مناسب داده که اگر از عهد خود پشیمانید، بگذارید امام برگردد.

7- آنها را به عنوان انسان متوجه عهد و وفای پیشین خود کرده است.

و اما برخورد دشمن با بریر چگونه بود:

1. تو زیاد سخن می‎گویی!

2. حسین باید تشنه بماند، چون قبل از او کسانی تشنه بودند!

3. خواست ما خواست ابن زیاد است!

4. نمی‎فهمیم که تو چه می‎گویی!

5. دست آخر انسان‎های بی منطق او را تیرباران می‎کنند؛ یعنی از زور در برابر منطق بهره می‎گیرند.

 

مباهله و شهادت بُریر

در روز عاشورا «یزید بن معقل» فریاد زد: ای بریر! رفتار خداوند با خودت را چگونه دیدی؟ بریر در پاسخ گفت: جز خوبی از خداوند بر خودم و جز بدی بر تو چیزی ندیدم. یزید گفت: پیش از این دروغگو نبودی، امروز دروغ می‎گویی. آیا به یاد داری روزی را که در بین لوذان با هم قدم می‎زدیم و تو می‎گفتی معاویه گمراه است و امام هدایت، علی بن ابی طالب است. بریر گفت: آری، و به درستی این مطلب شهادت می‎دهم. یزید گفت: و من شهادت می‎دهم تو از گمراهان هستی.

محرم

بریر او را به مباهله فرا خواند. هر دو، دست به آسمان برداشتند و از خدای سبحان خواستند که خود، دروغگو را رسوا سازد و او را بکشد و سپس به نبرد پرداختند. بریر ضربتی به کلاهخود او زد که مغزش متلاشی شد و از شدت ضربه بریر، شمشیر در فرق او گیر کرده بود و بریر تلاش می‎کرد که آن را از فرق او بیرون کشد، در آن گیر و دار «رضی بن منقذ عبدی» به بریر حمله کرد. هر دو دست به گریبان یکدیگر داشتند که بریر او را بر زمین افکند و بر سینه او نشست. رضی یاران خود را فرا خواند و از آنان کمک طلبید. «کعب بن جابر عمرو اسدی» از پشت سر به بریر حمله کرد. در این هنگام «عفیف بن زهیر» (که خود از سپاهیان ابن سعد بود) فریاد زد: این بریر بن خضیر قاری بزرگی است که برای ما در مسجد کوفه قرآن تلاوت می‎کرد.

کعب به گفتار منادی اعتنایی نکرد و نیزه خود را به کمر بریر کوبید. در این حال بود که بریر بر روی سینه رضی افتاد و در حالی که صورت رضی را به دندان گرفته بود از روی او به زمین افتاد و کعب با شمشیر، ضربه‎ای به یار وفادار حسین علیه السلام زد و او را به شهادت رساند.

پس از آن که کعب به سوی اهل و عیال خود بازگشت، «نوار» - همسر او - برخورد تندی با شوهرش کرد و گفت: آیا تو بر فرزند فاطمه حمله‎ور شدی و سید قرّاء را کشتی؟ عجب کار بزرگی را به انجام رساندی! سوگند به خدا دیگر با تو کلامی سخن نخواهم گفت.(9) 

درسی که می‎توان گرفت: داستان مسیحیان «نجران» در قرآن شریف این گونه آمده: پیامبر اسلام به احتجاج برخاست و آخرالامر حاضر به مباهله شدند تا این که هر کدام از خدای تعالی بخواهند، حق روشن شود. هنگامی که پنج تن آل عبا برای مباهله حضور یافتند، علمای مسیح از مباهله با پنج تن آل عبا علیهم السلام سر باز زدند و خود را در مخاطره قرار ندادند. در هر حال، یکی از راه‎های مجادله با اهل باطل، مباهله است که مورد تایید قرآن است.(10)

 

پی‎نوشت‎ها:

1. مقتل الحسین مقرم، ص 285/ ابصارالعین، ص 121.

2. منتهی الآمال، ج1، ص661.

3. ابصارالعین، ص 121.

4. اللهوف، ص35.

5. مقتل الحسین مقرم، ص 262/ تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 425.

6. مقتل الحسین مقرم، ص284.

7. این نکته بریر اشاره به بیان نبی اکرم است که فرمود من از میان شما می‎روم اما دو چیز گرانمایه را به امانت می‎نهم، آن دو، قرآن و اهل‎بیت من است.

8. مقتل الحسین مقرم، ص 285و 286/ نفس المهموم، ص147.

9. تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص433/ قتل الحسین مقرم، ص309 و 310/ الکامل فی التاریخ، ج2، ص565.

10. پس از آن که بر تو علم آمد و کسی با شما احتجاج در آن باره کرد، پس بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان، زنانمان و زنانتان، و جان خودمان و جان خودتان را بخوانیم و سپس مباهله کنیم و هر کس، لعنت خداوند را بر دروغگو قرار دهد. آل عمران، آیه 61.

 

منبع:

ياران شيداي حسين بن علي عليهماالسلام، استاد مرتضي آقا تهراني

عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها