پاسخ به:تأثير آموزههاي عاشورا بر انقلاب اسلامي
سه شنبه 30 آبان 1391 8:45 AM
اشاره
واقعه عظيم عاشورا با همه ابعاد و گستردگياش تأثير مستقيمي در نهضت بزرگ امام خميني(قدس ره)دارد. در شماره گذشته به تبيين نهضت بزرگ عاشورا و بسترها و زمينههاي به وجود آورندة اين واقعه سترگ پرداختيم و نيز اهداف آن را بيان نموديم. اينك در ادامه بحث به تأثير آموزههاي عاشورا بر انقلاب اسلامي در دو بخش آموزههاي اعتقادي و اخلاقي ميپردازيم.
قسمت دوم
بررسيها نشان ميدهد كه مهمترين علل انحطاط و سقوط جامعه اسلامي پس از رحلت پيامبر اكرم(ص)، برداشت نادرست از دين و فهم غلط معارف اسلامي بوده است. اين برداشت نادرست از دين، سبب شد كه افرادي دين را به نفع خود تفسير كنند و دين را ابزاري براي رسيدن به حكومت و اهداف خود قرار دهند.
در راستاي تحقق اين اهداف، دينشناسان واقعي همچون حضرت امام علي(ع)، سلمان فارسي و ابوذر غفاري كنار گذاشته شدند و افرادي همانند كعبالاحبار يهودي و ابوهريره ادعاي مسلماني كردند، مفتي اعظم مسلمانان گشتند و افرادي چون صحابه و ياران پيامبر(ص) را كافر و فاسق خواندند، آنگاه با جعل احاديث و تفسيرهاي انحرافي از دين، مردم را از حقيقت دين و ارزشهاي اصيل اسلامي دور نگه داشتند.
علاوه بر علماي درباري، فرصت طلبان و زراندوزاني چون طلحه و زبير براي حفظ منافع مادي و اقتصادي خويش امام علي(ع) را به كفر متهم نمودند و مقدس مآباني چون خوارج نهروان با تأويل آيات خدا بر حضرت علي(ع) شمشير كشيدند. در چنين شرايطي بود كه بنياميه حاكميت در جامعه اسلامي را در دست گرفتند و براي توجيه حكومت ظالمانهشان به ترويج انديشه جبرگرايانه پرداختند؛ انديشهاي كه احساس هرگونه مسئوليت اجتماعي را از انسان سلب ميكرد و چون با نام خدا و ارادة الهي صورت فريبندهاي داشت، در ظاهر صحيح به نظر ميآمد.
در آستانة قيام امام حسين(ع) مردم كه با القائات علماي درباري و احاديث جعلي پرورش يافته بودند، به راحتي پذيرفتند كه اگر امام علي(ع) شكست خورد، خدا نميخواست تا او بر مسند حكومت باقي بماند و اگر حزب اموي زمام امور مسلمين را در دست دارد، خدا چنين موهبتي را به آنان عطا كرده است و اگر امام حسين(ع) كشته ميشود و خاندانش اسير ميگردند، خدا چنين خواسته است. بنابراين امام حسين(ع) با قيام خود ميخواست دين را احيا كند تا ارزشهاي اسلامي دوباره بر جامعه حاكم گردد.
همانگونه كه در زمان امام حسين(ع) جامعه در زمينه عقايد ديني دچار آسيب جدي شده بود، در زمان حضرت امام خميني(قدس ره)نيز دين دچار آسيبهاي زيادي شده بود؛ از جمله آنكه در آن زمان دين به گونهاي رايج شده بود كه مردم آن را امري فردي و عبادي ـ ميدانستند و معتقد بودند كه دين به هيچ يك از امور سياسي، اجتماعي و فرهنگي جامعه كاري ندارد.
چنين برداشتي از دين همواره مطلوب و خاستة طبقات حاكم بر جامعه بوده است؛ زيرا با ترويج اين نوع تفكر و معرفي دين به عنوان آئين عبادي ـ فردي، از شورشها و تظاهرات مردم عليه نظام حاكم جلوگيري ميشد.
حضرت امام خميني(قدس ره)بارها در كلام خود به احياي دين توسط سيد الشهداء(ع) اشاره كرده و فرموده است:
<حضرت سيدالشهداء(ع) ديدند كه معاويه و پسرش ـ خداوند لعنتشان كند ـ اينها دارند مكتب را از بين ميبرند، دارند اسلام را وارونه جلوه ميدهند، اسلامي كه آمده است براي اينكه انسان درست كند، نيامده است قدرت براي خودش درست كند، آمده انسان درست كند. اينها، اين پدر و پسر ـ مثل اين پدر و پسر ﴿رضاخان و پسرش﴾ ـ اسلام را وارونه داشتند نشان ميدادند>.
امام خميني(قدس ره)همواره براي دلگرمي مردم به اسلام و بيدار شدن وجدان مذهبي ملت و شعور و استقلال و اعتماد به نفس در مسلمانان، بارها مردم را از قدرت اسلام آگاه ميساخت و فرهنگ غني اسلام، اعتماد به نفس، اتحاد و همبستگي ملت مسلمان، بينيازي مسلمين از ديگران و ديگر پايههاي قدرت اسلامي را كه در دسترس مسلمانهاست، گوشزد و با فرياد رساي خويش اعلام ميكرد كه مسلمانها با همين قدرت كه در اختيار دارند، ميتوانند دژهاي كفر و ستم را يكي پس از ديگري فرو ريزند و بر آنها پيروز گردند.
ايشان اين قدرت و توانايي اسلام را به غرب زدگان و به اصطلاح روشنفكران نيز گوشزد ميكرد كه بيدار شوند و به دامن ملت و اسلام باز گردند و از دشمني و كينهورزي با آنها دست بردارند.
امام(قدس ره)با الهام گرفتن از قيام عاشورا براي دميدن روح حيات ديني به ملتهاي مسلمان و به منظور ايجاد حركت و انقلاب در آنها، اسلام ناب را كه دين حركت و انقلاب و كوشش است، احيا و بر آن تأكيد كرد و تبليغات شوم دشمنان كه ساليان دراز مسلمانها را به خواب كشانيده بود، خنثي و مسلمين را بيدار نمود و به اسلام تحرك و پويايي و حيات بخشيد.
بدعت ستيزي
از ديگر آموزههاي اعتقادي عاشورا بدعت ستيزي است. پس از رحلت پيامبر(ص) و با نفوذ تيره سفياني امويان، بدعتهاي زيادي در دين ايجاد شد؛ از جمله آنكه ملاك ارزشگذاري تغيير يافت. ملاك ارزشگذاري در اسلام تقوا و دينداري شمرده ميشد، اما در عصر امويان به مال و منال و تعصبات قومي و قبيلهاي تغيير يافت. ايجاد بدعت از زمان عمر و با حرام كردن متعه به وجود آمد. بدعتهاي زيادي همچون پوشيدن لباس ابريشم، استعمال ظروف طلا و نقره، ترك مجازات دزد و... به وجود آمد و تا دوران حكومت معاويه ادامه يافت كه مهمترين آن نيز تحميل ولايتعهدي يزيد بود.
در چنين شرايطي بود كه امام حسين(ع) مبارزه با بدعتهاي ايجاد شده را رسالت خود دانست و نسبت به سست شدن پايههاي عقايد و جان گرفتن جاهليت حساسيت نشان داد و به قيام پرداخت. تأكيد امام(ع) بر احياي سنت و سيرة جدش رسول خدا(ص)، شيوهاي تأثيرگذار در بدعت ستيزي و حفاظت از دين بود. امام خميني(قدس ره)نيز با درس گرفتن از قيام مقدس امام حسين(ع)، با بدعتهايي كه شاه و عمالش در دين ايجاد كرده بودند، به مبارزه پرداخت.
محمدرضا شاه از سالهاي 39 و 40 با طرح لوايح ششگانه آمريكايي، انقلاب سفيد در 19 دي و برگزاري رفراندوم شش بهمن سال 134(قدس ره)در تأييد آن و به مدد حاميان خارجياش، به طور حساب شدهتر و ظريفتر مبارزهاي را آغاز و به دنبال آن، تلاش كرد تا فرهنگ جديدي هماهنگ و همسو با حكومت و سياستش خلق كند. فرهنگ شاه تركيبي از دو عنصر فرهنگ غربي و فرهنگ ايران باستان بود. او جشنهاي دو هزار و پانصدساله و جشنهاي تاجگذاري و... را به عنوان ابزاري براي ترويج فرهنگ ايران باستان مورد استفاده قرار داده بود. پخش گسترده فيلمهاي سينمايي، رمانهاي غربي، برگزاري جشن هنر شيراز و همانند آنها براي توسعه و ترويج فرهنگ غربي و ايجاد بدعت در دين بود. همچنين از عناصر چهارگانه فرهنگ ايراني، تحت عنوان ميهن پرستي، به جغرافياي سياسي و طبيعي ايران تكيه ميشد.
از تاريخ دو هزار و پانصد ساله نيز به طور عمده به تاريخ ايران باستان، هخامنشيان و ساسانيان زرتشتي تكيه ميشد. دين اسلام كه عنصر اصلي فرهنگ ما بود، آماج اصلي تهاجمات شاه قرار ميگرفت. بزرگترين و آشكارترين تجاوز او به فرهنگ اسلامي مردم ايران، تغيير مبدأ هجري و تبديل آن به مبدأ شاهنشاهي بود. اين تغيير در حقيقت ايجاد بدعتي بزرگ در دين بود. شاه و عمال او در پوشش فعاليتهاي فرهنگي، براي اسلام زدايي و بدعت در دين تلاش ميكردند. امام خميني(قدس ره)نيز به مخالفت با رفتارهاي ضد ديني، مانند قمار، فيلمهاي غير اخلاقي و به ويژه مشروب خواري و مشروب فروشي ميپرداخت.
علت تأكيد امام(قدس ره)بر مبارزه با مشروبخواري نيز به اين دليل بود كه مصرف مداوم مشروبات الكلي، منجر به گسترش رفتارهاي ضد اخلاقي و ضد مذهبي ميگرديد.
امر به معروف و نهي از منكر
خداوند براي هدايت و راهنمايي بشر، دستورات و احكامي صادر نموده كه به وسيله كتب آسماني و نيز پيامبران الهي اعلام شده است. يكي از مهمترين دستورات دين اسلام، وجوب امر به معروف و نهي از منكر است. در تعريف اين فريضه گفتهاند: <معروف>، به معناي هر كار نيك، شايسته و خداپسندي است كه دين به آن دستور داده است و <منكر>، هر عمل ناپسند و خلافي است كه شيطان به آن دعوت كند. اين خوبيها و بديها گاه در مورد مسائل فردي و جزئي و گاهي نيز در امور اجتماعي و حكومتي است. فريضه امر به معروف و نهي از منكر تا اندازهاي اهميت دارد كه طبق روايتي بر پا شدن ساير واجبات الهي منوط به پياده شدن اين فريضه است. تاريخ اجتماعي صدر اسلام مؤيد اين روايت ميباشد. تاريخ اجتماعي اسلام نشان ميدهد كه پيامبر گرامي اسلام(ص) با تكيه بر اصل نهي از منكر، ابتدا توانست پليديها و انحرافها را از جامعة جاهلي عرب بزدايد و جامعه را اصلاح كند، سپس با بهرهگيري از اصل امر به معروف، جامعهاي بنيان نهد كه در آن ايثار، شهادت، عدالت، رستگاري و... جايگزين شقاوتها، كژيها و ارزشهاي معنوي و انساني به جاي ارزشهاي جاهلي و غير انساني حاكم گردد.
پس از رحلت پيامبر(ص) جامعه اسلامي به اندازهاي به انحراف كشيده شد كه معروفها، ترك و منكرها در جامعه رواج يافت. در زمان امام حسين(ع) ديگر به اين فرضيه مهم عمل نميشد و در حقيقت چيزي از اسلام باقي نمانده بود.
در چنين زماني بود كه امام حسين(ع) انجام فريضه امر به معروف و نهي از منكر را بر خود واجب دانست. گاه با سخنراني و خطابه بر ضد بني اميه و گاه با مصادره كردن اموال از كاروان شام در دوران زمامداري معاويه و سرانجام در زمان سلطنت يزيدبن معاويه، به قصد اصلاح امور جامعه و نهي از منكر به همراه همه دارايياش كه خاندان عصمت و طهارت: بودند، به قيام برخاست.
بيترديد يكي از انگيزههايي كه امام خميني(قدس ره)نيز بر آن تأكيد داشتند، رفع منكرات از دولت بود. فرياد امام(قدس ره)در برابر ظلمها، غارتها، چپاولها و زير پا گذاشتن دستورات اسلام از سوي سردمداران رژيم، قسمت عمدهاي از حجم سخنرانيهاي ايشان را در دوران نهضت تشكيل ميدهد. همة اين موارد در كنار دعوت به اجراي اسلام و پياده كردن احكام آن، محقق انگيزه امر به معروف و نهي از منكر بود. فرياد اسلام خواهي امام(قدس ره)حتي انگيزة ملت خواهي را تحت الشعاع قرار داد. امام(قدس ره)به صراحت در مقابل كساني كه به انگيزههاي ملي در قيام شركت داشتند، ميفرمود:
<نهضت ما اسلامي است، قبل از آنكه ايراني باشد؛ نهضت مستضعفين سراسر جهان است>.
حضرت امام خميني(قدس ره)در دوران نهضت به منكراتي كه به دست رژيم صورت ميگرفت، اشارههاي مكرري داشت؛ چنانكه در آغاز نهضت در پيامي به ملت فرمود:
<دستگاه حاكمه ايران به احكام مقدسة اسلام تجاوز كرد و به احكام مسلمة قرآن قصد تجاوز دارد. نواميس مسلمين در شرف هتك است و دستگاه جابره با تصويب نامههايي خلاف شرع و قانون اساسي ميخواهد زنهاي عفيف را ننگين و ملت را سرافكنده كند>.
منكرات مختلفي كه امام(قدس ره)در جهت دفع آن به مبارزه پرداخت، منحصر به احكام فرهنگي نبود. ظلم سياسي، اقتصادي و حركتهاي ظالمانة شاه و قتل و غارتهاي رژيم، همه و همه در اين زمينه مؤثر بود.
حضرت امام(قدس ره)امر به معروف و نهي از منكر را از اصول مهم جامعة اسلامي ميدانست كه مصلح اجتماع و جامعه است و در اين زمينه ميفرمود:
<امر به معروف و نهي از منكر دو اصلي است در اسلام كه همه چيز را ميخواهد اصلاح كند؛ يعني با اين دو اصل ميخواهد تمام قشرهاي مسلمين را اصلاح بكند، به همه مأموريت داده، به همه، به تمام افراد زير پرچم مأموريت داده كه بايد وادار كنيد همه را به كارهاي صحيح و جلوگيري كنيد از كارهاي فاسد. اين طور نيست كه شما فقط يك مأموريتي داريد و آن اين است كه خودتان يك كارهاي خوبي بكنيد، از كار بد احتراز كنيد، مأموريت زيادتر از اين است، خودتان و همه را... و هيچ فرقي هم بين قشرها در اين امر نيست كه همه بايد اطاعت خدا بكنند و همه بايد حفظ اين پاسداري را بكنند>.
آموزههاي اخلاقي
عزت و آزادگي
يكي از آموزههاي اخلاقي عاشورا، عزّت و آزدگي است. آزادگي، حرّيت آدمي و رهايي او از قيد و بندهاي ذلتآور و حقارتبار است. آزادگي به آن معناست كه انسان كرامت و شرافت خود را بشناسد و به خاطر زندگي زودگذر دنيوي، تن به پستي و ذلت و حقارت نفس ندهد.
بسياري از انسانها در مواجه شدن با سختيها و مشكلات زندگي، به خاطر رسيدن به تمنيات دنيوي هرگونه حقارت و اسارت را ميپذيرند؛ اما احرار و آزادگان حتي از جان خويش ميگذرند و تن به ذلّت نميدهند. نهضت عاشورا جلوة بارزي از آزادگي امام حسين(ع) و خاندان و ياران شهيد اوست. اگر آزادگي نبود، امام(ع) تن به بيعت ميداد و كشته نميشد، اما وقتي ميخواستند به زور از آن حضرت به نفع يزيد بيعت بگيرند، زير بار نرفت و فرمود:
<لاَ وَاللهِ لاَ اُعطيكُم بِيَدِي إعطَاءِ الذَّليلِ وَلا أفِرُّ فِرارَ العَبيد؛ به خدا سوگند، نه دست ذلت به آنان ميدهم و نه چون بردگان تسليم حكومت آنان ميشوم>.
روح آزادگي امام(ع) سبب شد حتي در آن حال كه مجروح بر زمين افتاده بود، نسبت به تصميم سپاه دشمن براي حمله به خيمههاي زنان و فرزندان، برآشوبد و آنان را به آزدگي دعوت كند: <إن لَم يَكُن لَكُم دِينٌ وَ كُنْتُم لاَتَخَافُون المَعَادَ فَكُونُوا أحرَارَاً فِي دُنْيَاكُم؛ اگر دين نداريد و از آخرت نميترسيد، لااقل در دنيا آزاده باشيد>.
حضرت امام خميني(قدس ره)نيز به پيروي از سالار شهيدان در آغاز مبارزه، براي حفظ عزت خود و ملت پس از فاجعه مدرسه فيضيه در مقابل طاغوت زمان اين چنين فرمودند:
<من اكنون قلب خود را براي سر نيزههاي مأمورين شما حاضر كردم، ولي براي قبول زورگوييها و خضوع در مقابل جباريهاي شما حاضر نخواهم كرد>.
مقام معظم رهبري در اين رابطه فرمودهاند:
<عصري كه امام بزرگ و عظيمالشأن ما آغاز كردند، مشخصههايي دارد كه عمدة آنها عبارت است از ايجاد روح عزت و استقلال و استغنا و اعتماد به نفس، براي ملتي كه در طول ساليان متمادي سعي شده بود، اين روحيات از او گرفته شود و ديگران به سرنوشت او تسلط پيدا كنند>.
در فرمايشي ديگر فرمودهاند: <يكي از كارهاي بزرگ امام، اعاده روح عزت به مسلمين بود؛ اين گونه نبود كه اسلام فقط در بحثها و تحليلها و دانشگاهها و همچنين جامعه و زندگي مردم مطرح شود؛ بلكه بر اثر نهضت امام مسلمانها در همه جاي عالم احساس عزت كردند. با كاري كه امام انجام داده، مسلمانها در همه جاي دنيا احساس عزت ميكنند و به مسلماني و اسلام خود ميبالند>.
حضرت امام خميني(قدس ره)با انقلاب خونين خود عزت و شرف از دست رفته ملت را به آنان بازگرداند. اگر امروز ايران ميتواند در مقابل زورگوييهاي استكبار بايستد، نتيجة اعاده شخصيت، عزت نفس و كرامت انساني ملت ايران توسط رهبر فرزانه انقلاب است. اگر امروز ايران در جامعة جهاني سر بلند و در مجامع بينالمللي از جايگاه ويژهاي برخوردار است، نتيجه اطاعت از بنيانگذار انقلاب است؛ در حقيقت و باطن امر نتيجه قيام عاشوراست كه امام حسين(ع) با نهضت خود عزت و آزادگي را براي هميشة تاريخ به جهانيان آموخت.
صبر و استقامت از مهمترين مسائل در سرنوشت ملتهاست. ملتي كه توان تحمل سختيها و صبر در مسائل و مشكلات را نداشته باشد، هيچگاه به پيروزي نميرسد؛ شايد به همين دليل بود كه امام حسين(ع) از آغاز حركت و قيام خويش، اصحاب و انصار به خصوص اهلبيت خود را به صبر و شكيبايي توصيه ميكرد. گويا امام(ع) ميخواست به همة نسلهاي آينده اين درس بزرگ را بدهد كه بدون صبر هرگز به قلّة پيروزي نخواهيد رسيد.
آنچه حماسه كربلا را به اوج ماندگاري و تأثيرگذاري و فتح معنوي رساند، روحية مقاومت امام حسين(ع) و ياران و همراهان او بود؛ از همينرو امام از آغاز، نيروهايي را به همراهي طلبيد كه مقاوم باشند و در يكي از منزلگاههاي ميان راه فرمودند: <ايها الناس! فَمن كان منكم يَصبر علي حد السيفِ و طَعنِ الأسنة فليقم معنا و إلاّ فلينصرف عنّا؛ اي مردم هر كه از شما كه تحمل تيزي شمشير و زخم و ضربت نيزهها را دارد، همراه ما بماند و الا باز گردد>.
حضرت امام خميني(قدس ره)نيز در مورد وظايف عمومي مسلمين براي صيانت از اسلام ميفرمايد:
<شما پيرو پيشواياني هستند كه در برابر مصائب و فجايع صبر و استقامت كردند، كه آنچه ما امروز ميبينيم، نسبت به آن چيزي نيست. پيشوايان بزرگ ما حوادثي چون روز عاشورا و شب 1(قدس ره)محرم را پشت سر گذاشتهاند و در راه دين خدا يك چنان مصائبي را تحمل كردهاند... عيب است براي كساني كه ادعاي پيروي از حضرت امير(ع) و امام حسين(ع) را دارند، در برابر اين نوع اعمال رسوا و فضاحتآميز دستگاه حاكمه خود را ببازند>.
در كلامي ديگر اين چنين ميفرمايد:
لكن فداكاريهايش [فداكاريهاي سيدالشهداء(ع)] را بايد حساب كنيم. بايد ارزش آن كاري كه او كرده است و آن بساط ظلمي كه به هم زد، است [را بيان كنيم]. مگر خون ما رنگينتر از خون سيدالشهداست؟ چرا بترسيم از اينكه خون بدهيم، يا اينكه جان بدهيم؟ آن دستورالعمل امام حسين(ع)، دستور است براي همه، كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا دستور است به اينكه هر روز و در هر جا بايد همان نهضت را ادامه بدهيد.
حضرت امام(قدس ره)ضرورت صبر و استقامت در برابر مشكلات را مورد تأكيد قرار ميدهد و ميفرمايد: صبر، كليد ابواب سعادات و سر منشأ نجات از مهالك است. صبر، بليات را بر انسان آسان ميكند و مشكلات را سهل مينمايد و عزم و اراده را قوت ميدهد. مقصد هرچه بزرگتر باشد، رنج در راه آن هر چه زياد باشد، بايد انسان تحمل كند. اگر چنانچه استقامت كنيم، مؤيد به تأييد الهي هستيم.
امام خميني(قدس ره)كه همواره مردم را به صبر و استقامت دعوت مينمود، استقامت را چنين معنا ميكرد:
<استقامت معنايش اين است كه اگر گرفتاريهايي پيدا شد در جهاد، اگر در جنگهايي كه پيش ميآيد براي يك ملتي كه ميخواهد شرافتمند باشد، ميخواهد اسلام را و نهضت اسلامي را به ثمر برساند، از مشكلات هراس نداشته باشد، در مشكلات سستي نكند، اين امر خداست>.
عمل به تكليف الهي
مكتبي بودن يك مسلمان را از اينجا ميتوان شناخت كه در همة ابعاد زندگي و كارهاي فردي و اجتماعي، نسبت به آنچه وظيفه ديني است، متعبد و عامل باشد. مسلمان واقعي در همه ابعاد زندگي خود عمل به تكليف را ملاك امور خود قرار ميدهد و به تكليف ميانديشد، نه به خواسته نفساني خود.
وقتي فرهنگ <عمل به تكليف> در جامعه و ميان افرادي حاكم باشد، همواره احساس پيروزي ميكنند و به تعبير قرآن كريم به <احدي الحسنيين> دست مييابند و در مبارزات چه كشته شوند و چه به پيروزي نظامي سياسي برسند، هر دو صورت براي آنان نيكوست.
عمل به تكليف همواره با سختي و مشقت همراه و اين امر، با خواستههاي نفساني انسان ناسازگار است. انسان مسئول همواره در معرض عوامل وسوسهانگيز قرار ميگيرد، به گونهاي كه عمل به تكليف را دشوار ميسازد. عوامل بازدارنده انسان از انجام مسئوليت بسيارند؛ سختيها، عقيم ماندن فعاليتها، حب و بغضها و...، هر كدام لغزشگاههايي است كه انسان مسئول را تهديد ميكند. تنها كساني ميتوانند در مقام انجام مسئوليت و عمل به تكليف از تمامي اين موانع بگذرند كه ايمانشان به خدا قوي باشد.
امامان معصوم شيعه: اسوة خواص اهل حق در باب تكليف محوري هستند. اين برگزيدگان جهان هستي به چيزي جز تكليف نميانديشيدند. اگر حضرت علي(ع) در دورهاي سكوت ميكند و به دفاع از حق مسلم خود نميپردازد و 25 سال خانهنشين ميشود، براي حفظ اسلام و دين خداست و همين امر تكليف الهي ايشان است كه حضرت لب به اعتراض نميگشايد. صلح امام حسن(ع) با معاويه نيز تكليف امام در آن برهه بوده است؛ زيرا جنگ و قيام عليه معاويه به صلاح نبوده است و منجر به از بين رفتن اسلام ميشد.
امام حسين(ع) نيز چون قيام عليه ظالمان را وظيفه و تكليف خود ميديد، به مبارزه عليه يزيديان پرداخت. بر اين اساس حضرت در منزل <بيضه> ميفرمايد: <مردم آگاه باشيد، اينان ﴿بنياميه﴾ اطاعت خدا را ترك و پيروي شيطان را بر خود واجب كردهاند. فساد را ترويج كرده و حدود الهي را وانهادهاند. حلال خدا را حرام و فرمانهاي او را تغيير دادهاند. من به هدايت و رهبري جامعة مسلمانان و قيام عليه اين همه فساد و هرزگي و زنده كردن دين جدّم پيامبر(ص)از ديگران شايستهتر هستم>. حضرت امام خميني(قدس ره)نيز با الهام از آموزههاي عاشورا در قيام مقدسش، جهت برپايي حكومت اسلامي همواره به انجام تكليف و وظيفه ميانديشيد و كوچكترين هراس و ترديدي به خود راه نميداد، حتي اگر در اين راه به شهادت ميرسيد؛ زيرا مكرر به اين امر اشاره داشت كه ما مأمور به انجام وظيفه و تكليف هستيم، نه نتيجه.
بيترديد امام(قدس ره)تنها شخصيتي بود كه در تمام عمر با بركت خود فقط يك هدف را تعقيب ميكرد و آن عمل به تكليف بود. آنچه را كه وظيفه احساس ميكرد، در انجام آن كوتاهي نميكرد و هيچ عاملي مانع انجام وظيفهاش نميشد.
از منظر صاحب نظران، امام(قدس ره)همه حركت خويش را براساس تكليف الهي انجام ميداد. در اولين سند تاريخي مبارزاتي كه از ايشان به يادگار مانده است، در پيامي به دانشمندان اسلامي و ديگر اقشار، كلام خويش را با موعظه الهي )قُلْ إِنّما أعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْني وَ فُرادي( آغاز كرده است كه متضمن توجه دادن به تكليفگرايي است. با اين حال در عرصههاي سخت تصميمگيري همواره توجه به تكليف الهي و وظيفة خدايي را گوشزد ميكرد. آنچه از امام(قدس ره)در اينباره نقل شده است، نشانگر خضوع ايشان در مقابل تكليف الهي است؛ به طوري كه محبوبترين چيزها و كارها را در راه تكليف با رضايت و خرسندي ترك ميگفت.
اخلاص
از نظر اسلام، ارزش و اعتبار هر عملي بر مقصد و نيت صاحب آن عمل استوار است. پيامبر(ص) ميفرمايد: <إنّما الاعمال بالنيات؛ همانا ارزش اعمال به نيتهاست>. در طول تاريخ، هجرتهاي سرنوشتسازي توسط الهامآوران الهي رخ داده است، اما هجرت اباعبدالله(ع) با گذشت قرنها به عنوان هجرتي نمونه و حماسهآفرين و جاودانه مطرح است كه ريشة اين عظمت و جاودانگي، همان خلوص نيت امام حسين(ع) و ياران اوست؛ آنگونه كه امام حسين(ع) در ضمن خطبهاي مفصل پيش از خروج از مدينه فرمود: <خدايا! تو ميداني كه آنچه از ما بود، هرگز نزاع بر سر قدرت و دنبال كالاي دنيا رفتن نبود؛ بلكه ميخواهيم مآلم دين و نشانههاي مكتب را نشان دهيم و با ايجاد اصلاح در جامعه مظلومان ايمن شوند و فرائض و سنن تو اجرا شود>.
امام راحل(قدس ره)نيز نه تنها در نهان خود هدفي جز تحصيل حدود معطل و تحريك احكام راكد و ساكن اسلام را نداشت؛ بلكه كساني را نيز به ياري ميطلبيد يا پيشنهاد مساعدت آنان را ميپذيرفت كه همچون خود، مقصدي جز خداوند نداشتند و هرگز فرياد گروهي را كه در براندازي نظام طغيان و سلطه و يا برقراري نظام قسط و عدل، هوس مدارانه مبارزه ميكردند يا خودخواهانه ميانديشيدند، به ياري نميپذيرفت و پيشنهاد شركت چنين افرادي را در نهضت اسلامي طرد مينمود و اجازه نميداد قيام خالصانه مسلمين، با حضور برخي افراد كه انحراف فكري يا التقاط عقيدتي يا فساد اخلاقي داشتند، مشوب و آلوده گردد.
سرّ دوري جستن از ياري گروههاي منحرف، آن است كه براي وصول به حق، وسيلهاي جز صراط مستقيم وجود ندارد؛ يعني با هر وسيله و راهي نميتوان به هر هدف و مقصدي رسيد. هدف معين، راه مشخص ميطلبد و راه معين، به هدف مشخص ميرسد و هدف، هرگز نميتواند وسيله را توجيه كند؛ همچنان كه امام حسين(ع) فرمود: <مَن حَاولَ أمراً بِمَعصية اللهِ كانَ أفُوتَ لِمَا يَرجُوا و أسرَعَ لمَا يَحذر؛ اگر كسي بخواهد با معصيت پروردگار به چيزي نايل آيد، چنين رخداد تلخي سبب ميشود كه آنچه مورد اميدواري است، از ميان رود و آنچه مورد هراس اوست، زودتر فرا رسد>.
خط مشي امام حسينبن علي(ع) در موضعگيريهاي سياسي امام خميني(قدس ره)مشهود بود؛ به گونهاي كه هرگز اجازه نميداد براي نيل به هدف مقدس از ترفندهاي سياست بازانه استمداد و از وسيلة ناصواب براي رسيدن به هدف استفاده شود.
حضرت امام(قدس ره)اخلاص به معناي واقعي را در زندگي شخصي، عبادي و در قيام و مبارزات خود پياده كردند. مقام معظم رهبري در زمينه اخلاص ايشان ميفرمايند:
<او چون مرد خدا بود و براي خود كار نميكرد، خدا نيز بندة صالحش را هدايت كرد و به دل و ذهن او صفا و روشنايي بخشيد تا راه را پيدا كند؛ و به او جرأت و شهامت داد تا در مقابل دنيايي از دشمن بايستد و با دل او انس گرفت تا از روي گرداني انسانها در روز غربت وحشت نكند. يك روزي امام(قدس ره)مثل نوح و ابراهيم8 در غربت و تنهايي و اقليت بود، اما از تنهايي و تهديد نترسيد و خدا را از همة خلايق بزرگتر شمرد.
برادران و خواهران، شما كه بندگان مؤمن خدا هستيد و به خاطر او قيام و حركت و اقدام كرديد و شعار داديد و تصميم گرفتيد، جبهه را پر كرديد و شهيد داديد و در راه خدا انفاق كرديد و تنهاي خود را به زحمت انداختيد، بدانيد كه راز اصلي اين است كه با تكيه بر خدا به دنبال اهداف الهي حركت كنيد. به اعتقاد من مهمترين و تعيين كنندهترين راز موفقيت او، همان اخلاص و توجه و اتصال به خدا بود. ايشان توانست معناي <اياك نستعين> را در عمل خود جستجو كند و به منبع قدرت لايزال الهي متصل شود. وقتي كه يك انسان كوچك و ضعيف طرف محدودش را به اقيانوس بيكران وصل كند، ديگر هيچ عاملي وجود ندارد كه بتواند بر او فائق آيد.
حضرت امام خميني(قدس ره)خويشتن را از شائبههاي غير الهي از قبيل ريا، عجب، كبر، شهرت و آنچه مانع رسيدن به حقيقت و ماية فساد عمل است، پيراسته بود. اخلاص در تمام وجود و سرتاسر زندگي امام عجين شده بود، تمام حركتهاي كوچك و بزرگ او در زندگي با نام و ياد خدا شكل ميگرفت و جز رضاي محبوب به چيزي نميانديشيدند
چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا 2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا 3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا 4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا
پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com
تالارهای تحت مدیریت :
مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه