0

تأثير آموزه‌هاي عاشورا بر انقلاب اسلامي

 
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

تأثير آموزه‌هاي عاشورا بر انقلاب اسلامي
سه شنبه 30 آبان 1391  8:43 AM

 

انقلاب عظيم اسلامي ايران به رهبري احياگر حيات بشري، حضرت امام خميني1 يكي از معجزه‌هاي بزرگ قرن و از وقايع كم نظير سده معاصر به شمار مي‌آيد. اين انقلاب اسلامي با جان‌فشاني‌ها و فداكاري‌هاي بسيار زيادي به ثمر رسيده است. از آنجايي كه انقلاب اسلامي ايران برگرفته از قيام عاشوراست؛ بنابراين با تبين نهضت عاشورا، عوامل و اهداف آن مي‌توانيم علت شكل‌گيري انقلاب و اهداف آن را خوب درك كنيم. انقلاب حسيني، خاستگاه همه جنبش‌ها و انقلاب‌هاي تاريخ بشري و راهنماي همه انقلابيون بوده است؛ از اين‌رو بايد فرهنگ عاشورايي مورد تحليل قرار گيرد و ترويج شود تا ساير كشورها نيز به قيام عليه حاكمان جور برخيزند و با گسترش فرهنگ شيعي و اسلامي، جامعه را به مدينه فاضله تبديل نمايند.
 

تبيين نهضت عاشورا
نهضت عاشورا

نهضت عاشورا به رهبري امام حسين(ع)حركتي عظيم و انسان‌ساز در جهت احياي ارزش‌هاي انساني در طول تاريخ بشري است. عاشورا قيامي يك روزه نيست كه پايان يابد؛ بلكه يك فرهنگ است. فرهنگي كه جوامع بشري را از اسارت مرگبار ناداني و ذلت رهايي مي‌بخشد. عاشورا ستيز دائم حق با باطل و حقيقتي هميشه زنده است كه به حسينيان تاريخ راه و رسم آزادگي و شيوة ظلم ستيزي مي‌آموزد و به همه زورگويان ستم پيشه تاريخ درس عبرت مي‌دهد كه زورمداري و نيرنگ و دنياداري، عوامل پايداري براي پيروزي نيستند و آن‌ها كه به اين عوامل دل ببندند، بايد در انتظار شكست ننگين و خفّت بار باشند.  

بسترها و زمينه‌هاي عاشورا

قيام سالار شهيدان به عنوان بزرگ‌ترين حادثة تاريخ اسلام پس از رحلت پيامبر اكرم6 و به عنوان يك انقلاب بزرگ اجتماعي، داراي بسترها و زمينه‌هاي زيادي مي‌باشد؛ از جمله مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:

1. فساد دستگاه خلافت و رهبري

در مكتب الهي، رهبري و امامت از جايگاه والايي برخوردار است و رهبر جامعة اسلامي بايد داراي ويژگي‌هايي باشد كه او را از ديگران ممتاز كند. هدف از امامت و رهبري برقراري قسط و عدالت و ايجاد محيطي پاك و سالم براي پرورش استعدادهاي انساني است. رسيدن به اين اهداف متعالي نيز ميسر نمي‌شود، مگر آنكه رهبران جامعه افراد شايسته، عادل، لايق، پيرو حق و عدالت و معتقد به مكتب و دلسوز جامعه باشند.
از اين‌روست كه شيعه معتقد است انبياي الهي و ائمه اطهار: بايد داراي مقام عصمت باشند تا بتوانند رهبري جامعة اسلامي را به عهده بگيرند و مردم را به راه راست رهنمون شوند.
پس از رحلت پيامبر اكرم(ص)با تشكيل سقيفه، جامعة اسلامي از مسير اصلي خلافت و رهبري منحرف گشت و رهبري جامعة اسلامي به دست نااهلان افتاد و با روي كار آمدن خلفاي سه‌گانه انحرافات و بدعت‌هاي زيادي در دين ايجاد شد؛ به گونه‌اي كه جامعة مسلمين را به اوج انحطاط و تباهي كشاند. عادت و خلق و خوهاي جاهلي را احيا كردند، سنت‌ها و ارزش‌هاي اصيل اسلامي را از بين بردند و تا جايي پيش رفتند كه حتي نامي از اسلام و پيامبر(ص)و حضرت علي(ع)باقي نماند.
پس از شهادت امام علي(ع) معاويه با فريب دادن مردم، امام حسن(ع) را از خلافت بر كنار نمود و خود بر مسند خلافت نشست و فساد و بي‌عدالتي را به اوج خود رساند، اما تا تحقق اهداف شوم خويش راه درازي در پيش داشت؛ بنابراين با دسيسه‌ اعطاي ولايت عهدي به فرزندش يزيد، در تصور خويش تداوم راهش را تضمين مي‌كرد. فرمانروايي يزيد بر عرصه وسيع حاكميت اسلام و تكيه زدنش بر اريكه خلافت به مثابه باز شدن سد عظيمي بود كه امام حسن مجتبي(ع) با صلح با معاويه مانع از حركت سيل‌آساي معاويه و دودمنانش شده بود، اما فرمانروايي يزيد بر عرصه خلافت به معناي راه افتادن سيلي مهيب‌تر، ويرانگر و پرقدرت‌تر از گذشته بود.
بنابراين امام حسين(ع) براي باز گرداندن خلافت به مسير اصلي خود، بر ضد حاكم زمانة خود قيام و خود را شايسته خلافت و رهبري معرفي كرد. آن حضرت خود را به عنوان خليفة منصوب از جانب خدا، موظف مي‌دانست كه مردم را از زير سلطة يزيد فاقد صلاحيت، خارج كند و خود، زمام امور را به دست گيرد.

2. انحطاط اخلاقي و خطر بازگشت به جاهليت

با آغاز بعثت (ص)و دعوت علني ايشان، تعليم و تربيت اسلامي توسط حضرت آغاز شد. ارزش‌ها جاي ضد ارزش‌ها را گرفت، معيارهاي برتري افراد كه قبيله و داشتن نسب، ثروت و مقام شمرده مي‌شد؛ تغيير يافت و ملاك برتري و فضيلت، تقوا، علم و جهاد معرفي شد. غارت و وحشي‌گري از ميان اعراب كم كم از بين رفت و جاي آن را صلح و برادري گرفت. زن كه مايه ننگ و سرافكندگي خانواده محسوب مي‌شد، ارج و منزلتي والا يافت و در نهايت تعاليم ارزشمند اسلامي به عصر تاريك جاهليت خاتمه داد.
آثار اين تحول و دگرگوني كه در دوران زندگي پيامبر اكرم(ص) به وضوح ديده مي‌شد و تا سال‌ها پس از رحلت ايشان نيز ادامه داشت، با روي كار آمدن عثمان و تعدّي بني‌اميه در نظام خلافت، جامعة اسلامي در سرآشيبي سقوط اخلاقي قرار گرفت، رفته رفته معيارهاي جاهلي زنده شد و رفاه طلبي، جايگزين ايثار و شهادت‌طلبي گرديد؛ بنابراين امام حسين(ع) براي احياي دوبارة ارزش‌هاي اسلامي و اخلاقي دست به قيامي مقدس زد.

3. ظهور بدعت‌هاب
از ديگر عوامل زمينه‌ساز عاشورا ظهور بدعت‌ها مي‌باشد. در تعريف بدعت گفته‌اند: <به وجود آوردن چيزي در شريعت كه نصّي از سوي بنيان‌گذاران شريعت در آن وارد نشده باشد، بدعت است>.
يكي از خطرهايي كه همواره مكتب‌ها را تهديد مي‌كند، پديد آمدن بدعت‌هاست؛ زيرا اساس شريعت را متزلزل مي‌كند. پيامبر بزرگوار اسلام(ص) كه همواره نگران به وجود آمدن اين خطر در دين بودند، آن را به مردم گوشزد مي‌كردند و در زمينه بدعت مي‌فرمودند: <هر بدعتي، گمراهي و هر گمراهي، طريق آتش است>.
بعد از رحلت به تدريج انحراف و بدعت در دين آغاز شد و با سيطرة امويان بر جهان اسلام بدعت‌ها به اوج خود رسيد؛ از جمله خواندن نماز جمعه در روز چهارشنبه، قضاوت‌هاي متفاوت با احكام اسلامي و ... . بني اميه احكام خدا را به بازيچه و مسخره مي‌گرفتند و هر طور كه مي‌خواستند عمل و در دين خدا تغيير و تبديل ايجاد مي‌كردند. يزيد علناً شراب مي‌خورد، به فساد و گناه تظاهر مي‌كرد و احكام اسلام را به راحتي زير پا مي‌گذاشت؛ به همين علت امام حسين(ع) به دفاع از حريم دين و مبارزه با بدعت‌ها پرداخت. امام در نامه‌اي به سران قبايل بصره نوشت:
<أدعوكم إلي كتاب الله و سنة نبيّه فإن السنةَ قد أميتتْ و إنّ البدعة قد أحييت؛ من شما را به كتاب خدا و سنت پيامبرش فرا مي‌خوانم؛ زيرا سنت (ص)از بين رفته و بدعت زنده شده است>.

علل و عوامل نهضت عاشورا
علل و عوامل متعددي در ايجاد نهضت عاشورا دخيل مي‌باشند؛ به گونه‌اي كه سبب شده است كه ماهيت اين واقعه بزرگ تاريخي پيچيده شود. به طور كلي سه عامل را مي‌توان در نهضت حسيني مؤثر دانست:

1. بيعت خواهي يزيد
پس از آنكه معاويه در نيمه رجب سال شصت هجري در دمشق درگذشت، يزيد با وجود آنكه پدرش براي ولايت عهدي از مردم بيعت گرفته بود، براي تحكيم پايه‌هاي حكومت خود، از مردم خواست كه با وي بيعت كنند. به اين منظور، نامه‌اي به وليدبن عقبه، والي مدينه نوشت تا از مردم مدينه براي او بيعت بگيرد.
وليد شبانه و پيش از بيعت گرفتن از مردم به سراغ امام(ع) رفت تا از امام بيعت بگيرد؛ اما امام(ع) از بيعت امتناع ورزيد و سپس فرمود: <و مثلي لا يبايع مثله و لكن نصبح و تصبحون و ننظر و تنظرون اينا أحقّ بالبيعة و بالخلافة؛ شخصيتي چون من، با امثال يزيد بيعت نمي‌كند. منتظر مي‌شويم تا معلوم شود كدام يك از ما به خلافت شايسته‌تريم>.
آن حضرت همچنين در جواب برادرش محمدبن حنفيه فرمود:
<برادرم، حتي اگر هيچ پناهگاه و مأوايي در دنيا نداشته باشم، با يزيد بيعت نمي‌كنم>.

2. دعوت كوفيان
با خودداري امام حسين(ع) از بيعت با يزيد و اطلاع يافتن مردم كوفه از اين ماجرا، آن‌ها با ارسال نامه‌هاي فراوان از آن حضرت دعوت كردند كه به كوفه برود و امامت آن‌ها را بپذيرد.
امام(ع)، ابتدا مسلم‌بن عقيل را براي تحقيق امر، به كوفه فرستاد. مسلم‌بن عقيل اخبار دل گرم كننده‌اي به امام حسين(ع) گزارش كرد. در نتيجه، حجت بر امام تمام و در حقيقت تكليفي از ناحية مردم به دوش امام گذارده شد. امام حسين(ع) در اين زمينه مي‌فرمايند:
<نامة مسلم‌بن عقيل كه مشعر به اجتماع و هماهنگي شما در راه ياري ما خاندان و مطالبة حق ما بود، دريافت نمودم. از خداوند مسئلت دارم كه آيندة همه ما را به خير كند و شما را اجر عظيم بدهد. من روز سه‌شنبه ذي حجه از مكه به سوي شما حركت نمودم. با رسيدن پيك من، شما كار خويشتن را سر و سامان بخشيد كه من نيز در اين چند روز خواهم آمد>.
با بي‌وفايي مردم ـ با آن همه نامه‌هايي كه نوشتند ـ هنگامي كه امام(ع) به سر حد كوفه ‌رسيد، با لشكر حر مواجه شد و به مردم كوفه فرمود: <شما مرا دعوت كرديد، اگر نمي‌خواهيد بر مي‌گردم>. اين سخن امام(ع) به معناي بيعت با يزيد و صرف نظر كردن از امر به معروف و نهي از منكر نبود.

3. امر به معروف و نهي از منكر
امر به معروف و نهي از منكر، از مهم‌ترين دستورات دين مبين اسلام است كه سعادت افراد جامعه در گرو عمل به اين اصل مي‌باشد. ترك اين فريضة مهم، موجب از هم گسيختگي جامعه و تسلط اشرار بر جامعه مي‌گردد. قرآن كريم بهترين امت‌ها را، امتي مي‌داند كه امر به معروف و نهي از منكر ‌كند.
در صدر اسلام علي‌رغم توصيه‌هاي اكيد (ص)دربارة اين فرضيه، سستي‌هاي زيادي انجام گرفت تا جايي كه پس از رحلت آن حضرت، اين اصل به تدريج به فراموشي سپرده شد. مسلمانان در مقابل محرمات و انحرافات ايجاد شده در دين يا سكوت اختيار كردند يا آن را به يكديگر وا گذاشتند. اين امر موجب شد تا حكومت در دست نااهلان و نابخردان قرار گيرد؛ با خانه‌نشين كردن امام علي(ع)، باب انحراف و بدعت در دين گشوده و راه هدايت بسته شد. پس از شهادت امام علي(ع)، جامعه وضعيت بدتري پيدا كرد؛ زيرا معاويه با در دست گرفتن حكومت، بدعت‌ها و انحرافات زيادي در دين ايجاد و ارزش‌هاي جاهلي را دوباره زنده كرد و ارزش‌هاي معنوي انساني را كم‌رنگ نمود. در حقيقت نابودي جامعه اسلامي به علت ترك فريضة مهم امر به معروف و نهي از منكر بود.
در چنين اوضاعي بود كه امام حسين(ع) خود را به قيام و نهي از منكر عملي مكلف دانست و در مناسبت‌هاي مختلف به بيان اين عامل پرداخت. آن حضرت در وصيت نامه‌اي به محمدبن حنفيه چنين نوشت: <همانا من از روي خودخواهي، خوش‌گذراني، فساد و ستمگري قيام نكردم؛ بلكه براي طلب اصلاح امت جدم به پا خواسته‌ام. هدف من، امر به معروف و نهي از منكر و حركت بر اساس سيره جدم رسول خد(ص) و پدرم علي‌بن ابيطالب(ع) است>.

اهداف نهضت عاشورا
امام حسين‌بن علي(ع)در سخنان و پيام‌هايش بارها به اهداف نهضت خود تصريح نمود:
1. اصلاح امت؛ 2. احياي سنت و سيره پيامبر اكرم(ص) و حضرت علي(ع)؛ 3. ستيز با ستمگران.
هر چند اهداف ديگري نيز در قيام آن حضرت وجود دارد، اما با كمي تعمق به اين نتيجه خواهيم رسيد كه همه آن‌ها از اين اهداف منشعب مي‌گردد.
1. اصلاح امت
هنگامي كه امام حسين(ع) با سپاه <حربن يزيد> روبه رو شد، ضمن سخناني به اهداف نهضت خود پرداخت و ‌فرمود: <آگاه باشيد، حكومت معاويه زير چتر شيطان قرار گرفته و از دستورات خدا دوري گزيده و فاسد را آشكار كردند>.
در دوران معاويه و يزيد تبعيض نژادي و اختلاف طبقاتي غوغا مي‌كرد. بني‌اميه بيت‌المال را در اختيار داشتند و اموال كلان را به حاشيه نشينان عياش و شهوتران مي‌دادند؛ در عوض مردم به سختي زندگي را مي‌گذراندند و حتي در طول ماه‌ها نمي‌توانستند حاجت خود را به حكومت برسانند.
امام حسين(ع) با مشاهدة اين اوضاع دست به قيامي خونين زد و در فرازهايي از سخن‌هاي خويش هدف خود را از اين قيام اصلاح امور امت اسلامي معرفي كرد و فرمود: <انما خرجت لطلب الاصلاح في أمة جدّي؛ قيام و خروج من براي اصلاح امور امت جدم است>.

2. احياي سنت و سيرة (ص)و حضرت علي(ع)
حكومت اموي از نخستين روز تشكيل حكومتش كه مدتي پس از رحلت (ص)پيش آمد، بر مبناي اسلام ستيزي تأسيس شد، ابوسفيان تأكيد كرد: <[همه] حقيقت بعث و نشر و برزخ و قيامت و حساب و كتاب و بهشت و جهنم را افسانه تلقي نمايند> و همت خود را براي قبض حكومت و دست به دست كردن آن صرف كنند. يادگار نخستين او، معاويه، همت خود را براي دفن نام (ص)و تحريف سخنان ايشان و جعل حديث به كار برد؛ همچنين تمام تلاش خود را در محو نمودن نام و آثار علوي و اهل‌بيت (ص)اختصاص داد؛ ده‌ها بدعت را در دين اسلام و ميان مسلمين به جاي گذاشت؛ حلال خدا را حرام و حرام را حلال كرد؛ به فرزندش يزيد درس تحريف داد و شيوة مبارزه با اصول اسلامي را به او آموخت. يزيد نيز مسير پدرش را در سنت شكني و اسلام ستيزي در پيش گرفت.
امام حسين‌بن علي(ع)در تمام دوران خلافت معاويه، به زمينه‌سازي براي مبارزه مؤثر پرداخت، ابزار لازم را فراهم ساخت و پس از به خلافت رسيدن يزيد، خاندان و ياران خود را فراخواند و آن‌گاه اعلام نمود:
<اي مردم! اي كوفيان! اي سپاه يزيد! اي كساني كه هدف قيام مرا مي‌طلبيد! من ستمگران اموي را چنين يافتم كه مقررات اسلامي و دستورات اسلام را مي‌شكنند، حرام خدا را حلال، حلال او را حرام مي‌كنند، سنت و سيره (ص)را عوض مي‌نمايند و... . من از همه به خدا و پيامبر نزديك‌ترم. وظيفة من از ديگران سنگين‌تر است؛ بنابراين براي حفظ سنت و سيرة جدم (ص)قيام نمودم>.

3. ستيز با ستمگران
امام حسين(ع) در مورد يزيد به فرماندار وقت مدينه، وليدبن عقبه، فرمود: <اي امير! يزيد مردي فاسق، شراب‌خوار، آدمكش، بي‌پروا در فساد ظاهري و... است، با او بيعت كنم؟ هرگز! من با او دست بيعت نمي‌دهم؛ زيرا جدم رسول خد(ص) فرمودند: خلافت براي فرزندان ابوسفيان حرام است>.
يزيد نه تنها شب و روز را به عياشي و شهوت‌راني مي‌گذراند و شراب مي‌نوشيد؛ بلكه حكم اسلام را زير سؤال مي‌برد و مي‌گفت: من شراب را به حكم عيسي‌بن مريم مي‌خورم. همچنين در ظاهر نيز آن‌چنان فساد مي‌كرد كه هواداران معاويه به وي نامه نوشتند كه يزيد آبروي تو را بر باد مي‌دهد.
امام حسين(ع) نيز براي مبارزه با چنين عنصري به پا خواست و فرمود:
<يزيديان از خدا بريدند، به صف شياطين و فتنه‌انگيزان پيوستند و به فساد و فحشا روي زمين پرداختند. جدم پيامبر اكرم(ص) فرمودند: هر كس پادشاه ستمگر و فاسدي را ببيند و در برابر خلاف‌هاي او بي‌تفاوت باشد، جايگاهش دوزخ خواهد بود

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها