انسان و نياز به ((تشويق ))
جمعه 26 آبان 1391 3:47 PM
انسان و نياز به ((تشويق ))
اغـلب يا همه افراد، به لحاظ برخوردارى از غريزه حب نفس ، دوست دارند كه مورد توجه و عـنـايـت قـرار بـگـيـرند. توجه به اين نياز، در حدى كه به افراط كشيده نشود و آثار سـوء نـداشـتـه بـاشـد، عـامـلى در جـهـت تـغـيـيـر رفـتـار يـا ايـجـاد انـگـيـزه عمل در انسانهاست .
وقـتـى كـسـى را مـورد تـشـويـق قـرار مى دهيم و به خاطر داشتن صفتى يا انجام كارى مى سـتـايـيـم ، در واقـع حـس خـود دوسـتـى او را ارضـاء كـرده ايـم . اين هم ، جاذبه و محبت مى آفريند، هم ، نيت و انگيزه پديد مى آورد يا تقويت مى كند.
هـمـچنان كه از لفظ تشويق نيز بر مى آيد، به معناى بر سر شوق آوردن و راغب ساختن در مـاهـيـت تـشـويـق نـهـفـتـه است . اين كار، نيازمند شناخت ما از روحيات و خصلتهاى روانى اشـخاص به معناى عام ، و از ويژگيهاى روحى فرد مورد تشويق به طور خاص است . در تـشـويـق ، بـايد لفظ، شيوه و برخوردى استفاده كرد كه در درون شخص ، شوق و نيت و عـلاقـه ايـجـاد كـنـد و ايـن مـحـرك درونـى ، او را بـه تلاش بيرونى وادار كند، نه اينكه صرفا يك تحريك بيرونى باشد.
بـعـضـى خـصـلت تـشـويـق ديـگـران را نـدارنـد و بـه دليـل خـودخـواهـى ، غـرور، حـسـد يـا هـر عـامـل ديـگر، هرگز زبان به ستايش و تمجيد از خـوبيهاى ديگران نمى گشايند و گفتن يك كلمه تشويق آميز، برايشان بسيار سنگين است ، هرچند خودشان پيوسته دوستدار آنند كه مورد تشويق ديگران قرار بگيرند.
بـرخـى هـم بـه گـونـه اى تـربـيـت شده اند كه براحتى زبان به تعريف از ديگران و خـوبـيـهايشان مى گشايند و نه تنها تشويق خوبان برايشان سنگين نيست ، بلكه از اين كار، لذت هم مى برند. و...چقدر تفاوت ميان اين دو گونه افراد است !
داشـتـن زبـان و لحـن تـشـويـق آمـيـز، مـوهـبـتـى خـدايـى اسـت . نـشـان كـمـال روحى و همت بلند و علاقه به بالندگى و رشد انسانهاست . تشويق ، در نيكان و نيكوكاران ، زمينه بيشتر براى عمل صالح پديد مى آورد و نسبت به بدان و بديها، اثر غـيـر مـسـتقيم باز دارندگى دارد. اگر در جامعه اى ميان نيك و بد فرقى گذاشته نشود و بـه شـايـسـتـگـان فـرزانـه و فـداكـار و فـرومـايگان تبهكار به يك چشم نگاه كنند، اين عامل سقوط اخلاقى و ارزشى جامعه است ؛ صالحان ماءيوس و دلسرد مى شوند و فاسدان جراءت و گستاخى مى يابند. اين مضمون كلام حضرت على (عليه السلام ) است كه در عهد نـامـه اى بـه مـالك اشـتر نخعى نوشت ، او را به اين ارزش گذارى و بها دادن به نيكان صالح فرمان داد:
لا يـكـونـن مـن المـحـسـن و المـسـيـى ء عـنـدك بـمـنـزلة سـواء، فـان فـى ذلك تـزهـيـدا لاهل الاءحسان فى الاءحسان و تدريب لاءهل الاءسائة ؛
اى مالك ...هرگز نيكو كار و بدكار نزد تو يكسان و در يك جايگاه نباشند، چرا كه در اين كار، بى رغبتى نيكو كاران در امر نيكو كارى است ، و ورزيدگى و شوق بدكاران براى بدى است .
تـفـاوت گـذاشـتـن مـيـان نيك و بد در نوع برخورد و احترام و توجه ، نه تنها با عدالت مـنـافـاتـى ندارد، بلكه سوق دادن جامعه به سوى صلاحيتهاست و ارج نهادن به نيكها و نـيـكـان اسـت . ايـن تـفـاوت افـكـار بـه خـاطـر تـفـاوت عـمـل ديـگـران ، هـم در مـحـيـط خـانـه و مـيـان فـرزنـدان قابل عمل است ، هم در محيط درسى و ميان دانش آموزان و دانشجويان . هم نسبت به كارمندان ، سربازان ، خدمتگزاران و اقشار مختلف ديگر.
امیدوارم لبخند امام زمان روزی شما باشد. باتشکر/