آشنایی با قاره آسیا
یک شنبه 21 آبان 1391 1:54 AM
آسیا (قاره) |
آسیا، وسیعترین و پرجمعیّتترین قارّة زمین، با وسعتی قریب 44 میلیون كمـ 2، یعنی ـ از كل سطح زمین و بیش از722‘2 میلیون نفر جمعیت (1982م)، واقع در نیمكرة شمالی، از نزدیكی خط استوا تا نزدیكی قطب شمال؛ شمالیترین حد این قاره، شبهجزیره تایمیر با ْ77 و َ40 عرض در اقیانوس منجمد شمالی و جنوبیترین نقطة آن، رأس شبهجزیرة مالاكا با ْ1 و َ16 عرض شمالی در نزدیكی خط استوا واقع است (نیف، 211).
وجه تسمیه: منشأ نام آسیا به درستی معلوم نیست. بنا به روایت هرودوت (د ح 425ق م)، یونانیان تصور میكردند آسیا براساس نام پرومته نامگذاری شده است. در مقابل ایشان، لیدپاییها معتقد بودند نام آسیا از نام آسیس ، پسر كوتیس ، گرفته شده است (همو، 285). متأخرین نام آسیا را مأخوذ از كلمة آسوری یا فنیقیِ آشو یا آسو به معنای طلوع آفتاب و سرزمین واقع در شرق میدانند. در مقابل این لفظ، در همین زبانها، لفظ ارب ، به معنای غروب آفتاب وجود دارد كه از آن نام اروپا (اعتمادالسلطنه، 64)، و عربستان (برونینگ، 9) منشأ گرفته است.
بخش اوّل ـ سیمای طبیعی
موقع جغرافیایی: آسیا از نظر اشكال گوناگون زمین و آب و هوا، متنوعترین خشكی بزرگ زمین است و از دیدگاه ارتباط با سایر قارهها دارای موقعیت ممتازی است. در جنوب غربی، اگرچه تعلق عربستان به قارة آسیا از لحاظ ساختمان طبیعی مورد تردید است، اما به لحاظ همبستگیهای فرهنگی، دریای سرخ و كانال سوئز را میتوان مرز آسیا با آفریقا دانست (برونینگ، 10). مرز آسیا با اروپا نسبتاً مشخصتر است. مرز سنتی و قدیمی این دو قاره، كوههای اورال و دنبالة شمالی آن، جزیره نوایازملیا (ارض جدید) است. البته، این مرز را نمیتوان حدی شاخص بین دو قاره به شمار آورد. در همین زمینه، لفظ اوراسیا نشان میدهد كه اروپا تنها شبهجزیرهای از آسیای بزرگ است (نیف، 211). بخش جنوبی مرز آسیا و اروپا، یعنی تنگة داردانل و بوسفر و نیز دریای مرمره، به واسطة پیوندهای تاریخی ـ فرهنگی مشخصتر است (برونینگ، 10). آسیا از طرف شمال شرقی تقریباً به سواحل آمریكای شمالی میرسد و تنگة باریك و كمعرض برینگ به عرض 85 كمـ ، این دو قاره را از یكدیگر جدا میسازد. در آسیای جنوب شرقی، مرز طبیعی و همچنین فرهنگی را میتوان جزایر سوندا و هالماهرا به شمار آورد، زیرا گینة نو بر روی لبة فرو رفتة قارة استرالیا قرار دارد و سكنة بومی آن از نظر نژادی و فرهنگی با سكنه عمدتاً مالائیایی این جزایر تفاوت دارند (همانجا).
زمینشناسی و اشكال ناهمواری: شالودة زمینشناسی آسیا را 3 عنصر ساختاری گوناگون تشكیل میدهد. در شمال، شرق و بخشهای مركزی، تودههای قدیمی مختلف، هستة اصلی قاره را میسازند كه در زیر آنها، سیبری میانی (خشكی آنگارا ) به عنوان اولین آنها شناخته شده و بزرگترین ناحیه را نیز در بر میگیرد (نیف، 211؛ شاباد، 10-11). در مقابل این خشكی، در جنوب، تودههای چینخوردة هند و شبهجزیرة عربستان، یعنی قسمتهایی از خشكی قدیمی گوندوانا قرار دارند (بلنک 55؛ بومن، 20-23)، در میان این دو قسمت، کمربندی گسترده از رشتهکوههای جوانتر مربوط به آخر مزوزوئیک که در دوران سوم چینخوردهاند، قرار گرفته است (بلنک،66 به بعد). در حالی که در دورههای اولیه زمین، تودههای سخت و یخ بسته شمالی به واسطه کوهزایی به یکدیگر میپیوستند و هسته خشکی آسیا را میساختند، در دوره ژوراسیک، قاره بزرگ جنوبی گوندوانا - که هند، عربستان، آفریقا و استرالیا را در بر میگرفت ـ درهم شکسته شد و قسمتهای قارهای امروزی پدید آمدند (نیف، 212؛ اشمیدر، 10-11). فشار حاصل از نشست تودههای رسوبی ژئوسنکلینال تتیس در دوران سوم، در چینخوردگیهای شدید امروزی که از قفقاز تا آسیای جنوب شرقی امتداد دارند، اهمیت تعیین کنندهای داشته است (گروسه، 5؛ بومون 20).
آسیای شمالی و جنوبی در ابتدا به واسطه این روند تکتونیک، به صورت یک قاره مجزا درآمد. بخشی از مناطقی که پیشتر چینخورده بودند، به قطعات چندی تقسیم شدند و به صورت جزایر و سکّوهایی درآمدند و با اصولاً به شکل پدیدههایی وسیع بالا آمدند یا فرو رفتند. البته، در این میان، تودههای آتشفشانی از اعماق زیاد زمین فعالیت داشتند و با آتشفشانهای سطحی که امروزه هنوز فعال هستند، در ارتباط بودهاند. کوهزاییها به مرحله پایانی این چنینخوردگیها مربوط بوده و عمدتاً در پلیوس آغاز شدهاند (برونینگ، 13). درنتیجه، به سبب این کوهزاییها، آسیای جنوبی، خاورمیانه خشک و گرم، آسیای مرکزی با زمستانهای خشک و سرد و قسمتهای حاره و موسمی آسیای جنوب شرقی از یکدیگر مجزا شدند (بلنک، 55). امروزه، همانگونه که زلزههای متعدد نشان میدهند، روند کوهزایی در آسیا هنوز ادامه دارد (نیف، 213). کوههای چینخورده جوان که در قاره آسیا بهطور کلی از غرب به شرق کشیده شدهاند، تکیهگاه واقعی این واقعی به شمار میآیند. این کوهها در غرب و بیشتر در آسیای مرکزی، دشتها و جلگههای مرتفعی را تشکیل میدهند که مهمترین عنصر ساختار سطحی زمین در آسیا هستند. اینگونه اشکال، جلگههای متفاوتی از فلات تبت با ارتفاع را تشکیل میدهند که مهمترین عنصر ساختار و سطحی زمین در آسیا هستند. اینگونه اشکال، جلگههای متفاوتی از فلات تبت با ارتفاع متوسط 000‘4 متر از سطح دریا تا چاله تورفان را که پایینتر از سطح دریا قرار گرفته است در بر میگیرند (ایست، 2).
خشکیهای سکو مانند، عنصر دیگری از ساختار اشکال سطحی در آسیا به شمار میروند که در حاشیه کوههای چینخورده و جلگههای مرتفع قرار دارند. نمونههای مشخص آنها عبارتند از سکوی عربستان، سیبری و هند (برونینگ، 13). در کنار این اشکال، دشتهای پست واقع در حاشیه که از نظر ساختار متفاوت هستند و به ولسطه عبور رودخانههای بزرگ قطع میشوند، چشماندازهای ویپهای برای درپایی و توسعه فرهنگهای انسانی و فضای زیستی برای نیمی از جمعیت جهان فراهم آوردهاند. این نواحی، پیش از همه عبارتند از دشتهای دجله و فرات، سند، گنگ و براهماپوترا که از دوران باستان دارای اهمیت بودهاند، و دشتهای رودخانهای واقع در آسیای جنوب شرقی و آسیای جنوبی و همچنین دشتهای وسیع سیبری زمینشناسی و اشکال سطحی زمین نقش تعیین کنندهای به عهده دارد (لومون، 25). بیش از هرجا، در جزایر ژاپن و آسیای جنوب شرقی، چشماندازهای خاص آتشفشانی همراه با قلل خاموش یا فعال وجود دارند. فعالیت این آتشفشانها، معمولاً با زلزلههای دریایی و خشکی که صرفاً به علل تکتونیکی روی میدهند، همراه است و غالباً برای سکنه آنها خساراتی به بار میآورد (نیف، 213؛ و آن، 13-17).
در آسیا، اشکال گوناگون ساحلی نیز، چه از نظر نحوه تشکیل و چه از نظر اهمیت، بسیار متنوعند (بلنک، 77-78؛ سینگ، 11-13؛ ایست، 450-451). براساس چنین ویژگیهایی، آسیا از لحاظ تودههای کوهستانی و رشتهکوههای منشعب از آنها در میان قارهها منحصر به فرد است. تفاوتهای شدید از نظر اشکال پستی و بلندی یعنی وجود سرزمینهای پست جلگهای وسیع در کنار سرزمینهای مرتفع گسترده و رشتهکوههای بلند و همچنین تأثیر جداسازندة این رشتهکوهها، باعث شرایط خاص و تنوع اقلیمی این قاره شده است، به نحوی که در هیچ قسمت دیگری از کره زمین، این پدیدهها به این صورت در کنار یکدیگر مشاهده نمیشوند (گروسه، 6-8؛ برونینگ، 10).
آسیا را از نظر اشکال پستی و بلندی، میتوان به 4 بخش تقسیم نمود: الف ـ زمینهای پست جلگهای شمالی؛ ب ـ مثلث مرکزی کوهها و فلاتها؛ ج ـ فلات قدیمی جنوبی؛ د ـ درههای وسیع رودخانهای (الوی، 151).
بیشتر قاره آسیا کوهستانی است. تنها 4/1 آن جلگهای و پست و بیش از 3/1 آن زیادتر از 000‘1 متر ارتفاع دارد (بروشرت، V/2). جلگههای مرتفع و دشتهای پست، دورتادور تودههای کوهستانی مرکزی را فرا گرفتهاند. آسیا نه تنها مرتفعترین قلل جهان (هیمالیا با قلل بسیاری بیش از 000‘8 متر ارتفاع و قله اورست به ارتفاع 848‘8 متر) را در خود جای داده است (بلنک، 282)، بلکه در حاشیه شرقی خود، عمیقترین چالههای دریایی (چاله فیلیپین با 516‘10 متر عمق) را نیز داراست (نیف، 290).
آب و هوا: با توجه به وسعت بسیار زیاد آسیا و تنوع شدید از نظر عوامل جغرافیایی مؤثر در شرایط آب و هوایی، مانند عوض جغرافیایی، پراکندگی و طرز قرار گرفتن ناهمواریها و دوری و نزدیکی به دریاها در این قاره انواع گوناگون آب و هوا مشاهده میشود (نیف، 214). قلل مرتفع آسیا از لحاظ اقلیمی در ناحیة یخبندان دائمی قرار دارند. از سوی دیگر، قسمتهای وسیعی از جلگههای مرتفع تبت دارای ارتفاعی هستند كه تراكم هوا در آنجا به نیمی از مقدار تراكم هوا در ارتفاع همسطح دریا میرسد.
كوههای گسترده در قسمتهای مركزی آسیا، به صورت دیواری از غرب به شرق، بخشهای وسیعی از شمال قاره را از آسیای جنوبی و نزدیك (خاورمیانه) جدا میسازد و بدینسان، یك خط تقسیم اقلیمی مشخص به وجود میآورد. سرزمینهای بلند و مرتفع با حواشی كوهستانی باعث ایجاد چشماندازهای جلگهای با انواع متباین آب و هوا میگردند (بلنك، 76-77). آسیا بیش از بقیة قارهها دارای تنوع درجة حرارت است. این امر به علت موقع جغرافیایی این قاره و وسعت زیاد آن به عنوان یك خشكی به هم پیوسته است. سردترین نقاط جهان در آسیا قرار دارد. درجة حرارت در سیبری تا ْ3/88- سانتیگراد (ورخویانسك ) كاهش مییابد، هرچند درجة حرارت در تابستانهای كوتاه این منطقه تا ْ38 سانتیگراد میرسد. در قسمتهای جنوبیتر نیز زمستانها بسیار سرد است. به عنوان نمونه، در شرق دریاچة بالكال، درجة حرارت متوسط ژانوی/دی به ْ30- سانتیگراد میرسد (بریتانیكا؛ پوكشیشفسكی، 237؛ شاباد، 26-27).
از سوی دیگر، گرمترین مناطق جهان نیز در آسیا واقع است. به عنوان نمونه، یعقوبآباد، واقع در مرز شرقی بلوچستان، بالاترین متوسط ماهانة كره زمین، یعنی ْ5/36 سانتیگراد را نشان میدهد (برونینگ، 14).
قارة آسیا از نظر میزان بارندگی نیز بیشتر تفاوتها را نشان میدهد. بخشهای وسیعی از بینالنهرین، عربستان و دشتهای آسیای مركزی و نزدیك (خاورمیانه) دارای میزان بارشی كمتر از 200 ملیمتر سالانه هستند (فیشر، 65-68؛ شاباد، 25). برعكس، در چراپونچیِ آسام و در دامنة براهماپوترا، متوسط بارش سالانه به 430‘11 میلیمتر میرسد (چادهوری، 37).
وسعت بسیار زیاد و یكپارچگی قارة آسیا، به صورتی طبیعی باعث تعدیل جریان هوای جهانی میگردد. در این میان، پستی و بلندی نیز نقش تعیینكنندهای دارد. از آنجا كه بخش عمدة شمال آسیا در منطقة بادهای غربی قارهای قرار دارد، از آنجا كه بخش عمدة شمال آسیا در منطقة بادهای غربی قارهای قرار دارد، در زمستان به سبب نحوة تابش خورشید، یك منطقة فشار زیاد مداوم به وجود میآید كه هوای شدیداً سرد را از طریق قلل و گردنههای ارتفاعات به سوی دریای اُخوتسك و منچوری هدایت میكند. این منطقة فشار زیاد، تنها در قسمتهای آزاد و باز آسیای شمالی به صورت بادهای شدید و توفان عمل میكند (نیف، 221). آنتیسیكلونهای زمستانی آسیای شمالی در حاشیة شمالی ارتفاعات عمل كرده و تنها در این قسمتها باعث جریان هوای شرقی میگردند، اما این بادها به سوی فلات تبت و كوههای مرتفع جریان نمییابند. نواحی دستی منفرد، حوزههای هوای سرد زمستانی را میسازند كه شدت سرما در این نواحی توسط ویژگی كوهها و ارتفاعات پیرامونی تعیین میگردد (برونینگ، 15). بادهای موسمی شمالی هندوستان و آسیای جنوب شرقی كه در زمستان میوزند نیز به همین نحو هیچگونه ارتباس مستقیم با آنتیسیكلون آسیای شمالی ندارند (بلنك، 47 به بعد). در مقابل، بادهای موسمی شمال شرقی دریاهای ژاپن و چین شمالی از منطقة فشار زیاد آسیای شمالی تغذیه میگردند (ایست، 357؛ نیف، 256).
هستة فشار زیاد هوای زمستانی، در قسمت شمالی كوهستان آلتای قرار دارد (برونینگ، 15). بادهاس زمستانی، بسیار خشك و سردند. این بادها پس از عبور از روی دریا جذب رطوبت نموده، بدینسان باعث ریزش باران میگردند (برونینگ، 16). بادهای موسمی زمستانی در آسیای جنوب شرقی، عامل اصلی بارندگی هستند. این بادها در سوماترا، بورنئو و جاوه، بادهای موسمی غربی تابستانی در هندوستان اشتباه گرفت (بلنك، 47 به بعد).
در تابستان، یك منطقة فشار كم بر روی قارة آسیا به وجود میآید. تحت تأثیر این منطقه فشار كم، منطقة بادهای غربی ناحیة داخلی حارّه به سوی قسمتهای شمالی كشیده میشود. البته، تأثیر كمتر از ارتفاعات گاتهای غربی و هیمالیا را كه باعث صعود بادهای موسمی تابستانی میشوند نیز باید در نظر داشت.
بادهای موسمی غربی به قسمتهای داخلی هندوستان، یعنی در مسافاتی دورتر از هیمالیا نیز به صورت حارّهای میرسند. بارانهای موسمی، به شكل یك حادثة طبیعی، در زمانی خاص شروع میشود. بادهای موسمی تابستانی آسیای شرقی را گذشته از آن كه بسیار ضعیفترند، نباید با بادهای موسمی حارهای آسیای جنوبی یكسان دانست (برونینگ، 16). گذشته از بادهای متغیر و منظم آسیای جنوبی، باید از تایفونها (توفانها) نام برد. این بادها در شمال استوا شكل گرفته و غالباَ در جهت شمال غربی و شمال میوزند و سپس به سمت شمال شرقی و شرق، مسیر خود را تغییر میدهند. بادهایی مشابه، در دورة متغیر موسمی در دریای عمان و خلیجفارس، یعنی در ژوئن و اكتبر پدید میآیند. این نوع بادها در خلیج بنگال طی ماههای ژوئیه و سپتانبر و در شرق دریای چین در سپتامبر شدت میگیرند (برونینگ، 17).
آبها: به سبب وسعت زیاد اقالیم خشك در قسمتهای داخلی آسیا، این قاره بزرگترین حوضة آبریز داخلی در جهان به شمار میرود. این حوضه حدود 000‘000‘13 كمـ 2، یعنی 3/1 خشكیهای جهان را در بر میگیرد (برونینگ، 19). علاوه بر این، حوضههای كوچكتر در شبهجزیرة عربستان و نیز در سوریه و آسیای صغیر دیده میشوند (بومون، 82). از سوی دیگر، رودخانههای بزرگی همچون سیر دریا و آمودریا (سیحون و جیحون) یا تاریم مشاهده میشوند كه به دریاچههای بسته میریزند و یا در شنهای بیابانی فرو میروند (اشمیدر، 369-370؛ نیف، 216). شبكههای بزرگ رودخانهای آسیا به بزرگترین جریانهای سطحی زمین تعلق دارند. این رودخانههای طویل از تودههای مرتفع كوهستانی سرچشمه گرفته، عمدتاً به سوی شمال، شرق و جنوب شرقی، به دریاهای پیرامونی میریزند (برونینگ، 20).
آبدهی (دِبی) رودخانهها در آسیا با نوسانات شدید فصلی و سالانه همراه است (بومون، 82-83؛ كول، 39). رودخانههای واقع در سیبری، در بخشی از سال یخبسته و در بهار و آغاز تابستان، به علت ذوب یخ و برف از جنوب به شمال، و رها شدن خشكی از یخبندان، باعث جاری شدن سیل میگردند (شاباد،22-23). حداكثر آب تابستانی رودخانههای آسیای جنوبی و شرقی به علت بارانهای موسمی است (بلنك، 62). 2 رودخانة دجله و فرات نیز در فصل بهار، باعث جاری شدن سیل میشوند و در پاییز كمترین مقدار آب خود را دارند (اشمیدر، 74-75).
آسیا دارای دریاچههای بسیاری است. از یك سو، دریاچههای بسته در چالهها از جمله خزر، آرال، دریاچههای واقع در استپهای قرقیزستان و نیز دریاچهعایی كه دارای منشأ تكتونیكی هستند (مانند دریاچة بالكال با عمق بیش از 1700 متر) مشاهده میشوند (شاباد، 23) و از سوی دیگر، دریاچههایی كه به سبب بسته شدن كنارههای درّهای و یا بسته شدن دلتاهای بزرگ رودخانهای به وجود میآیند (مانند دریاچة واقع در دلتای هوانگهو ، یانگ تسه كیانگ و مكونگ ) جلب توجه میكنند. بالاخره میتوان از دریاچههای كوچك بسیاری كه حفرههای آتشفشانی خاموش را پُر كردهاند (مانند جاوه و منچوری) نام برد (برونینگ، 20).
پوشش گیاهی و حیاتوحش: آسیا سهم عمدهای از انواع مناطق پوشش گیاهی جهان را داراست (نیف، 2189. از آنجا كه نحوة پراكندگی و ویژگی پوشش گیاهی شدیداً به آب و هوا بستگی دارد، صرفاً در رابطه با مناطق آب و هوایی میتوان از آن بحث كرد.
در خاورمیانه، میتوان بهطور كلی، مراتع طبیعی با درختچههای پراكنده و بوتههای خاردار را به عنوان شاخص پوشش گیاهی طبیعی به شمار آورد (بومون، 109؛ منشینگ، 31). آب و هوای مرطوب جنگلی، تمامی قسمتهای جزیرهای آسیای جنوبی را در بر دارد. در اینجا، در تمامی فصول سال باران میبارد و آب و هوای ساوانای مرطوب به وجود میآید كه در این قسمتها زیر عنوان اقلیم موسمی جنگلی خوانده میشود (سینگ، 42 به بعد). ساوانای خشك، بیش از هرجا در هندوستان مشاهده میشود، حال آنكه در آسیای جنوب شرقی، به سبب ویژگی كوهستانی این منطقه، به صورتی كامل قابل مشاهده نیست. ویژگی خاص پوشش گیاهی طبیعی در آسیای شرقی چنین است كه كمربند جنگلی شمالی در بالای جنگلهای سرسبز تابستانی، مستقیماً در جهت كمربند جنگلی حارّه قرار میگیرد، حال آنكه در جاهای دیگر، میان این 2 كمربند جنگلی، كمربند بیابانی و اِسْتِپی قرار دارد. اگرچه در چین نیز استپهای بیدرخت وسیعی به جای پوشش گیاهی مشاهده میِود (ایست، 360). بهویژه در جزایر ژاپن، انواع درختان منطقة جنگلی حاره و شبهحاره قابل توجه هستند (و آن، 32، 33). در ناحیة كمربند فشار زیاد شبهحاره كه در آسیا در جهت شمال كشیده میشود، شكلیابی استپها و بیابانها صرفاً در ارتباط با پراكندگی فصلی بارانهای ناچیز و درجة حرارت است. مناطق وسیع بیابانی در آسیا، تنها به صورتی منفصل مشاهده میشوند و غالباً با مناطق استپی از یكدیگر جدا میگردند (شاباد، 31).
در آسیای مركزی و شمالی، پوشش گیاهی از بوتههای خاردار و مقاوم در برابر نمك در قسمت بیابانی، جنگلهائی در بخشهای كمارتفاع كوهها و نیز جنگلهای سوزنی برگ، در قسمتهای مرتفعتر تشكیل میشود كه در قسمتهای شمالی، به مراتع و علفزارهای آلپی منتهی میگردند كه پس از آنها، درههای لخت و یخچالها واقع شدهاند (پوكشیشفسكی، 195؛ كول، 47).
در آسیای شرقی، پس از منطقة آب و هوای خشك، اقلیم جنگلی و سرد شمالی قرار دارد كه در زمستانها خشك است و منطقة شمال چین و منچوری را نیز در بر میگیرد (ایست، 360). قسمت عمدة آسیای شمالی در منطقة اقلیم برفی و جنگلی سرد شمالی با جنگلهای مخلوط واقع است. پس از آن، به سمت شمال، این كمربند اقلیمی به منطقة توندرا منتهی میشود كه در پی آن، جنگلهای سوزنی برگ تایگا قرار دارند (ایست، 563 به بعد).
حیات وحش در قارة آسیا بسیار متنوع است. در شمال قاره، انواع خرگوش، روباه، خرس و گوزن قطبی وجود دارند. در قسمتهای جنوبی تایگا، این انواع، متنوعتر است، ازجمله گرگ، گوزن، آهو و مانند آن (برونینگ، 77-79).
در مناطق گرم آسیای نزدیك (خاورمیانه)، حیات وحش دارای ویژگیهای مدیترانهای است (همو، 110). در استپها و صحراهای بخش شرقی، انواع بز كوهی، اسب و همچنین خر وحشی زندگی میكنند. در بخشهای مرتفع كوهستانی، گوسفند و بُز وحشی، یوزپلنگ و مانند آن وجود دارند. در خاورمیانه و هندوستان، ببر، پلنگ، انواع خرس، سگ وحشی، انواع میمون، فیل، گوزن، بز كوهی و گاومیش و ضمناً در آسیای شرقی و جنوب شرقی گیبون ، پاندا (خرس چینی) و دیگر جانوران زندگی میكنند (اشمیدر، 20-22).
بخش دوم ـ سابقة تاریخی
تمدنهای آسیایی: آسیا با ارائة نمونههایی از هومواركتوس نه تنها نمایانگر دوره ةای زندگی آغازین انسان است، بلكه بعدها صحنة روندهای تكامل جامعههای انسانی بوده است. قدیمیترین یافتههای مربوط به زندگی انسان، انسان جاوه (پیتك آنتروب) و انسان چین از آسیا بوده است (چایلد، 35 به بعد). جمجمة بشری است و افزارهایی كه همراه آن یافت شدهاند، كهنترین دستافزار انسانی به شمار میرود (دورانت، 1/111). دوران نوسنگی را عصر كشاورزی دانستهاند. در این دوران، در برخی نواحی آسیای نزدیك (خاورمیانه)، انسان از مرحلة جمعآوری و شكار به مرحلة كشت و اهلی كردن برخی جانوران، انتقال یافت (بلنیتسكی، 62 به یعد). آسیا ضمناً صحنة گذار انسان از این مرحله به مراحل استفاده از فلزات مختلف بوده است. قدیمیترین فلزی كه مورد استفادة انسان قرار گرفته مس بوده است (چایلد، 83 به بعد). این فلز در 4500 ق م در بینالنهرین مورد استفاده بوده است (دورانت، 1/125). اختراع خط نیز مربوط به آسیاست. قدیمیترین نوشتهها مربوط به سومر (3600 ق م) و نواحی جنوبی بینالنهرین و عیلام است (همو، 1/128).
آسیا، درواقع، خاستگاه و جایگاه زندگی اولیة نژاد مغولی، سرزمین اصلی اسكیموها و سرخپوستان و شاید حتی مهد نخستین انواع بشر امروزی (هموساپین) بوده است (چایلد، 40-41؛ برونینگ، 37).
تاریخ آسیا، تاریخ فرهنگهای گوناگون است. در دوران باستان، تمدنهای آسیایی، بهطور كلی، نمایانگر تضاد میان شیوة زندگانی در فرهنگهای یكجانشین (چین، هند، ایران و بینالنهرین) و اقوام كوچندة تركستان، ماورءالنهر و عربستان بوده است (گروسه، 9، 10).
كهنترین نشانههای تمدن خاورمیانه مربوطه به 000‘5 سال ق م است كه در ایران ـ تپهحصارِ دامغان و تپهسِیَلْكِ كاشان ـ و در قسمتهای شمالی بینالنهرین ـ تل حَلَفْ در خاپور ـ پیدا شده است (همو، 11). آثار تمدنی مكشوفه در هند ـ پنجاب و موهنجودارو ـ نمایانگر تمدن شهری قابل توجهی است كه در مقایسه با تمدن بینالنهرین، اوج آن در 2800 تا 2500 ق م بوده است. ظاهراً، این تمدن از راه بلوچستان و شوش با دنیای سومر مربوط میشده است (همو، 26). این آثار را كهنترین آثار تمدن بشر دانستهاند (دورانت، 1/457).
در سدة 4 ق م، دولت هخامنشی ایران توسط اسكندر مقدونی فرو پاشید و همراه با آن فرهنگ یونانی (هلنیسم) به آسیای نزدیك (خاورمیانه) و تركستان و حتی هندوستان راه یافت 0بلنیسكی، 100-110؛ گروسه، 42 به بعد). در مقابل، اندیشههای مذهبی در همین زمان از آسیا به سوی غرب جاری شد.
در سدههای میانه، امپرانوری مغولان، بخشهای آسیای شرقی، آسیای مركزی و خاورمیانه و حتی آسیای جنوب شرقی ـ بجز ژاپن ـ را به صورتی یكپارچه به زیر سلطة خود آورد (گروسه، 79 به بعد). لشكركشیهای تیمور حدود آغاز قرن 9ق/15م به حضور تركها در صحنة آسیای نزدیك، نیروی تازهای بخشید (همو، 87-88). تأثیر دستاوردهای فرهنگهای آسیایی در تكامل اندیشههای فلسفی و علمی اروپا ـ بهویژه در سدههای میانه ـ غیرقابل انكار است (دورانت، 1/990-994؛ راسل، 2/211-226).
نژادها: تقریباً از همة نژادهای بشری در اسیا وجود دارد. نژاد مغولی، اروپایی، سیاهپوست و نژادهای استرالیایی. نژاد مغولی در آسیای جنوب شرقی، مركزی و شرقی و نیز به صورت گروههای كوچكتر در آسیای جنوبی و خاورمیانه زندگی میكنند كه خود به 3 گروه نژادی تقسیم میشوند. نژاد اروپایی به صورت شاخههای جنوبی آن ـ ارمنی و هند و ایرانی ـ در آسیای جنوب غربی و شمال هند دیده میشوند. شاخههایی از نچاد سیاه در آسیای جنوب شرقی و جنوب هند و نژادهای استرالیایی به صورتی پراكنده در آسیا زندگی میكنند (بروك، 192).
زبانها: همانگونه كه تقسیمبندی نژادی قارة آسیا به آسانی امكانپذیر نیست، دستهبندی زبانی آن نیز به سادگی عملی نمیباشد. وجود گروههای كوچك زبانی در مناطق حاشیهای این قاره، به پیچیدگی این چنین دستهبندیی میافزاید. باتوجه به برداشتهای گوناگون زبان شناختی، میتوان در آسیا به شاخهها و گروههای زبانی مختلفی دست یافت (همو، 1919. در آسیای شمالی و مركزی گروه زبانی اورال ـ آلتایی رواج دارد كه خود به زیرشاخههای متعددی تقسیم میشود. در آسیای شرقی و جنوب شرقی گروه زبانی چینی ـ تبتی، در آسیای شمالی، ایران و هند، گروه زبانی هند و اروپایی، در آسیای جنوبی زبانهای دراویدی و در میان برخی كشورهای خاورمیانه زبانهای سامی با زیرشاخههای مربوط به خود رواج دارد (برونینگ، 41-42). پیچیدگی و تنوع زبانی بیش از همهجا در آسیای جنوبی و جنوب شرقی (همو. 42) مشاهده میشود. در آسیای جنوبی برای دستهبندی زبانی، شاخههای عمده را به 15 دسته تقسیم میكنند (بلنك، 79 به بعد).
گروهها و زیرشاخههای زبانی در آسیا را میتوان به صورت جدول صفحة بعد نشان داد.
زبانهای دراویدی در آسیای جنوبی (تامیل، تولو، تلوگو و مانند آن) ازجمله زبانهایی هستند كه مانند برخی زبانهای استرالیایی ـ آسیایی (موندا، مونخمر و خاسی) كمتر با زبانهای دیگر امتزاج یافتهاند (برونینگ، 41).
آشنایی اروپائیان با آسیا: در فرهنگهای كهن آسیا از زمانهای دور، اطلاعات نسبتاً وسیعی از این سرزمین و همسایگان آن وجود داشته است )همو، 20)، اما آشنایی اروپاییان با مردم و سرزمین آسیا به دورههای بعدی مربوط میگردد كه میتوان آن را بع 3 دورة مشخص تقسیم نمود:
دورة اول: این دوره به سدههای نخستین میلادی تا اوایل سدههای میانه مربوط میشود. در این دوره، یونانیان و اقوام آسیای صغیر، از طریق تماسهای غیرمستقیم و نیز سفرهایی به سرزمینهای باستانی آسیای نزدیك (خاورمیانه)، اطلاعاتی دربارة آنها و مردمانشان به دست آوردند. این اطلاعات، گذشته از زمینة رفع نیازهای عادی و روزمره، در زمینة علمی نیز به صورتی منظم مورد استفادة وسیع قرار گرفتند (همو، 21). از آن میان میتوان به اطلاعات هرودت، استرابون (63ق م-23م) و بطلمیوس قلوذی (100-170م) كه تمامی اطلاعات جغرافیایی زمان خود را یكجا گرد آوردند، اشاره كرد (اشمیت هوزن، 40 به بعد).
گسترش معلومات در مورد آسیا به صورتی چشمگیر به لشكركشی اسكندر به كشورهای ایران، توران، و هندوستان مربوط میشود. در این میان، نقش رومیها در مورد معرفی آسیا بسیار ناچیز است. باتوجه به علاقة رومیها به كالاهای آسیای جنوبی و شرقی، هیپالوس تاجر یونانی در حدود 50م توانست با استفاده از بادهای موسمی از طریق دریا به هندوستان سفر كند و از آن زمان این مسیر مورد توجه قرار گرفت. در دورة قیصر مارك اورل ، یعنی در 165م، یك هیأت رومی از راه دریا توانست تا چین سفر كند (برونینگ، 21).
تجزیة امپراتوری روم، كشمكشهای مربوط به مهاجرتهای تاریخی اقوام، ویژگیهای زندگی در روم شرقی و سپس ظهور اسلام، دورة اول ارتباط اروپاییان با مردم آسیا را خاتمه داد (همانجا).
دورة دوم: گسترش اسلام در سدة 7م و مسلط شدن مسلمانان بر راههای دریایی، رونق تجارت میان اروپا و هند را مختل ساخت (كاهن، 276)، این دوره، جنگهای صلیبی را به دنبال داشت. در آغاز، این برخوردها باعث شد تا اروپاییان اطلاعات خود از خاورمیانه را مورد بازبینی قرار داده و تكمیل نمایند (برونینگ، 21). اما، با اینهمه، اروپاییان نتوانستند آنطور كه باید از اطلاعات جغرافیدانان اسلامی ـ كه دانششان بر پایة اطلاعات بطلمیوس و سپس یافتههای نو بر اثر گسترش اسلام در آسیای جنوبی و آسیای میانه استوار بود ـ بهرهگیری كنند. دستیابی به این دانش، اگرچه در سدههای بعدی و پایان سدههای میانی از طریق مسافرتهای بیشتر اروپاییان به دست آمد (اشمیت هوزن، 49-54)، اما بازبینی دانستههای كهنه و دسترسی به اطلاعات نو، از طریق حكومت مركزی سازمانیافتة مغولها در سدة 7ق/13م حاصل شد (برونینگ، 22).
وحشت اروپاییان از حملة مغولها، ایشان را به جلب دوستی و همپیمانی با آنان كشاند. این شرایط باعث شد تا هیأتهایی از جانب اروپاییان در سدههای 7-8ق/13-14م با مغولها تماس برقرار كنند. حاصل این تماسها، سفرنامههایی بود كه اطلاعات دست اول و وسیعی از آسیا برای اروپاییان به ارمغان آورد. این اطلاعات باعث گردید تا دانستههای ناقص و نادرست اروپاییان اصلاح گردد (ویلتس، 9، 10).
تاجرهای سرزمینی كه امروزه ایتالیا نامیده میشود، از زمانهای پیشتر، در حدود مناطق پیرامون دریای سیاه، با كمك اعراب به تجارت كالاهای آسیایی و وارد كردن آنها به اروپا مشغول بودند، در این دوره به فكر گسترش تجارت خود افتادند و بدینسان، تجار ونیزی به سوی قسمتهای آسیای مركزی و آسیای شرقی به راه افتادند. در میان این تجار، خانوادة پولو نیز حضور داشتند. نیكولوپولو در سفر دوم خود (674ق/1275م)، برادر و نیز پسر خود ماركو را به همراه داشت. این سفر به آسیای شرقی مدت 17 سال طول كشید (همو، 151). ماركوپولو هنگامی كه در 690ق/1291م از راه دریا، چین را ترك میكرد، اطلاعات وسیع و ارزندهای از شرق و بهویژه امپراتوری چین داشت كه بعدها در زندان به صورت كتابی درآمد كه اگرچه با ناباوری بسیاری روبهرو شد، اما در گسترش اطلاعات اروپاییان نسبت به شرق، نقش مهمی ایفا كرد.
در این زمان، كلیسا نیز به سبب گسترش اسلام، كوششهای خود را در زمینة ارتباط با آسیا توسعه داد (همو، 156) و در همین زمان سر اسقفی برای كلیسای چین منصوب شد (همو، 167). این شخص /ان دومونته كوروینو بود كه در آسیا گروه زیادی را به دین مسیح درآورد (همو، 165).
به هنگام فروپاشی امپراتوری مغولان در 769ق/1368م تغییر عمدهای به وقوع پیوست و سپس بازگشت سلسلة مینگ (769-1054ق/1368-1644م) به حكومت باعث شد تا گروههای تبشیری و بیگانگان مورد بدبینی قرار گرفته و بدینسان دروازههای چین به روی دنیای خارج بسته شود. بدین ترتیب، رابطة اروپاییان با آسیای شرقی برای مدتی قطع شد (همو، 198، 199). با اینهمه، فرستادگان و مبشران مسیحی به عنوان پیشگامان اروپایی سناخت آسیا، وی/گیهای واقعی این قاره و دستاوردهای بسیاری را برای غربیان به ارمغان بردند (همو، 204). از سوی دیگر، فزونی قدرت عثمانی و گسترش سلطة آن در غرب از طریق فتح قطزنزنیه در 857ق/1453م و تصرف مصر در 923ق/1517م، تماس مستقیم اروپاییان را با آسیای جنوبی و شرقی مختل ساخت (بروكلمان، 256-295). از همین دوره است كه اروپاییان به واسطة نیاز به آسیا و بسته بودن و پرخطر شدن راههای زیرزمینی، به راههای دریایی روی آوردند. این دوره، سومین مرحلة تماس اروپا و آسیا را تشكیل میدهد (ایست، 9-10).
شالودة سفرهای تجارتی در این دوره، بر یافتن راههای دریایی به هندوستان استوار بود (كاهن، 276). اروپاییان در این زمان، با استفاده از اطلاعات جغرافیدانان اسلامی و تعلیمات جغرافیدانان یونانی، متوجه كروی بودن زمین شدند و بدینسان اسپانیاییها از طریق غرب و پرتقالیها از طریق شرق، به منظور یافتن راهی دریایی، به سوی چین و هند به راه افتادند (ماله، 2، 3).
در این دوره در زمینة یافتن راههای آسانتر سفر به آسیا، اقدامات مهمی به وقوع پیوست: دور زدن آفریقا و رسیدن به جنوب غربی هند توسط واسكوداگاما در 901ق/1496م (اشمیت هوزن، 60) و اندازهگیری پیرامون زمین توسط ماژلان در 926ق/1520م (دورانت، 18/449). گسترش تجارت پرتقالیها در هند، باعث از رونق افتادن تجارت مسلمین شد (برونینگ، 23). در طول چند سده، سواحل هند، سیلان، مالاكا و جزایر ادویه به صورت یك شبكة ایستگاههای تجاری درآمد (گروسه، 122). در 926ق/1520م پرتقالیها به سواحل چین رسیدند و در نیمة دوم سدة 10ق/16م در ژاپن نیز به موفقیتهایی دست یافتند. در 965ق/1558م ماكائو توسط پرتقالیها اشغال شد و به صورت مركز تجارت با چین درآمد (كاهن، 276-277).
به دنبال قعالیتهای پرتقالیها، یسوعیان نیز به چین راه یافتند. اهمیت اینان در این بود كه مردم سدههای 11-12ق/17-18م اروپا را با دستاوردهای آسیای شرقی، ازجمله كاغذ و چینی، آشنا ساختند و ضمناً با انتقال فرهنگ چینی، نقشی ویژه در دورة روشنگری به عهده گرفتند (برونینگ، 24). بهطور كلی، میتوان گفت، این دوره با بهرهگیری اروپاییان از دستاوردهای فرهنگی آسیا مشخص میگردد (دورانت، 1/990-994). با اینهمه، آشنایی اروپاییان با آسیا در این دوره نیز محدود به نقاط نزدیك به سواحل بود (برونینگ، 24).
درد سدة 11ق/17م، تحقیقاتی بهوی/ه در مورد اقیانوس آرام شروع گردید كه در ارتباط مستقیم با اسیا و گسترش سلطة قدرتهای بزرگ آن زمان بود (كاهن، 278-280). با اینهمه، تا قرن 19 سرزمینهای داخلی آسیا، بهویژه آنهایی كه زیر نفوذ چین بودند، برای اروپاییان ناشناخته ماندند. این نواحی عبارت بودند از برخی نواحی در چین و ژاپن در شرق و نیز شبهجزیرة عربستان در جنوب غربی قاره (برونینگ، 25-26). در سدة 13ق/19م بسیاری از این نقاط با حملة نظامی گشوده شد، اگرچه در نیمة دوم قرن 19 هنوز هندِ انگلیس و هندِ شرقی هلند، مستملكات ایدهآل اروپاییان به شمار میرفت. در همین دوره، توجه اروپاییان به نقاط آسیای مركزی كه تا آن طمان برای ایشان ناشناخته مانده بود، معطوف گردید. بدینسان، در آغاز سدة 20، نقاط نامشخص نقشة آسیا برای اروپاییان معین و معلوم گردید، هرچند هنوز مسائل بسیاری در شناخت آسیا باقی است.
بخش سوم ـ تقسیمات و مسائل اجتماعی ـ اقتصادی
قارة آسیا را معمولاً بنابر ملاحظاتی خاص، به قسمتهایی چند تقسیم میكنند. به همین علت، این تقسیمات در منابع مختلف، متفاوت است (نیف، 220؛ برونینگ، 51-58). در این میان، اصطلاح «آسیای میانه یا مركزی» كه اصطلاحی جدید است، بیشتر جنبهای سیاسی دارد و حتی موقع جغرافیایی آن مورد اختلاف است (بلنیتسكی، 37 به بعد). برخی به جای آن، اصطلاح خراسان بزرگ و ماوراءالنهر را پیشنهاد میكنند (همو، 10-23). همچنین لفظ آسیای نزدیك و خاورمیانه و حدود جغرافیایی آن نیز مورد اختلاف است (منشینگ، 11-20).
با توجه به ملاحظات عمومی، میتوان آسیا را به قسمتهای زیر تقسیم نمود: آسیای شمالی، آسیای مركزی، آسیای شرقی، آسیای جنوب شرقی، آسیای جنوبی و آسیای نزدیك (خاورمیانه).
آسیا از نظر اجتماعی ـ اقتصادی نیز مانند سایر جنبهها، نمایانگر تنوع شدیدی است. بسیاری از قسمتهای این قاره به سبب ویژگیهای افراطی آب و هوایی و یا اشكال ناهمواری، از نظر اقتصادی به آسانی قابل بهرهبرداری نیست (برونینگ، 50). از سوی دیگر، درجة رشد اجتماعی میان اقوام و ملل مختلف این قاره، تفاوتهای آشكاری را نشان میدهد. بسیاری از اقوام ساكن جزایر كوچك و دورافتاده و مناطق داخلی در آسیای شرقی و جنوب شرقی و نیز برخی قبایل در هندوستان، وٍداهای سیلان و بسیاری از اقوام جزایر اندونزی، در مراحل اولیة زندگی اجتماعی به سر میبرند (برو:. 182-183)، حال آنكه جوامع دیگری كه در رأس آنها ژاپن قرار دارد، به پیچیدهترین دانشهای فنی دست یافتهاند.
بدینسان، آسیا از لحاظ اقتصادی ـ اجتماعی ساختارهای بسیار متفاوتی را در بر میگیرد: كشورهای بسیار صنعتی مانند ژاپن، كشورهای غنی از نظر مواد خام مانند كویت و ممالك عقبمانده از نظر اقتصادی نظیر بنگلادش، در بسیاری از كشورهای آسیایی، رشد و توسعة اقتصادی با رشد جمعیت همگام نیست. به عنوان نمونه، در خاورمیانه، تولید زراعی طی دهة 1973-1982م به میزان 33 % افزایش داشته است، اما باتوجه به تولید سرانه، افزایش چندانی در این زمینه مشاهده نمیشود. از سوی دیگر، نه تنها حجم صادرات تولیدات كشاورزی در این منطقه طی این مدت 5% كاهش یافته، بلكه به میزان واردات این نوع تولیدات 169 % افزوده شده است («اطلس جهانی اقتصاد»، 2/159). گذشته از این، بسیاری از ممالك این قاره با مشكلات ناشی از حوادث طبیعی، مانند سیل و خشكسالی و نیز رویدادهای سیاسی درگیر هستند.
كشاورزی هنوز منبع تأمین معاش غالب مردم در اكثر كشورهای آسیایی است. در آسیای جنوبی، جنوب شرقی و شرق، حدود 62 % از جمعیت فعال در بخش كشاورزی فعالیت دارند كه این میزان در نپال به حداكثر یعنی 93% و در كرة جنوبی به حداقل خود یعنی 40 % میرسد. سهم كشاورزی در تولید ناخالص ملی كشورهای این منطقه 34 % است (همان، 168).این مقادیر در سایر كشورها متفاوت است. در افغانستان، 78 % از جمعیت فعال از طریق كشاورزی زندگی میكنند و سهم زراعت در تولید ناخالص ملی به 53 % میرسد، حال آنكه این مقدار در تركیه 25 % و در عربستان به 2 % تولید ناخالص ملی بالغ میگردد (همان، 159).
با همة دگرگونیهایی كه در كشورهای آسیایی پدید آمده است، هنوز بهرهگیری از شیوههای قدیمی كشت و آسیبپذیری محصولات زراعی در برابر ناملایمات طبیعی ویژگی بارز فعالیت كشاورزی است. البته، بازده تولید در هكتار در برخی كشورهای آسیایی از طریق كاربرد كود شیمیایی، گسترش آبیاری، ماشینآلات و همچنین در نتیجة اصلاحات ارضی بهبود یافته است.
با آنكه بعضی از كشورهای آسیایی در رابطه با تولید برخی محصولات كشاورزی در مقایسة جهانی به عنوان تولیدكنندة اصلی به شمار میآیند، قادر به تأمین نیازهای خود نیستند و درنتیجه، در فهرست واردكنندگان اصلی همان محصولات قرار دارند. در این زمینه، میتوان تولید برنج را ذكر كرد. كشورهای آسیایی در 1979-1980م بیش از 2/309 میلیون تن از حدود 9/374 میلیون تن تولید جهانی را به خود اختصاص میدادند، حال آنكه مثلاً اندونزی در همین سال به عنوان سومین تولیدكنندة جهانی این محصول، بزرگترین واردكنندة برنج به شمار میرفت (همان، 9). چین به عنوان سومین تولیدكنندة جهانی گندم در همین سال («آمار جهانی»، 229)، یكی از واردكنندگان عمدة این محصول در سطح جهان به شمار میرفت (همان، 230).
استخراج مواد معدنی در آسیا از اهمیتی خاص برخوردار است. غنیترین منابع نفت جهان، در خاورمیانه، آسیای جنوب شرقی، چین و بخش آسیایی شوروی قرار دارند. تنها در منطقة خلیجفارس، حدود 60 % از منابع نفت و 25 % از ذخایر جهانی گاز وجود دارد («اطلس جهانی اقتصاد»، 2/164). ذخایر نفتی در اندونزی 5/1 درصد و در چین بیش از 3 درصد از منابع جهانی است (همان، 184). بسیاری از منابع نفتی اتجاد جماهیر شوروی ـ به عنوان بزرگترین تولیدكنندة نفت جهان در بخش آسیایی آن واقع است (همان، 81-84).
از این گذشته، منابع عظیم ذغالسنگ، سنگ آهن و منگنز بهویژه در بخش آسیایی شوروی، چین و هند وجود دارد (همان، 180‘181). بزرگترین صادركنندگان قلع در جهان، مالزی، اندونزی و تایلند هستند (همان، 188).
در دو دهة اخیر، تولید صنعتی ـ بهویژه صنایع سنگین ـ در آسیا به پیشرفتهایی رسیده است. مراكز صنعتی این قاره در بخش آسیایی شوروی، جمهوری خلق چین، هند، هنگكنگ و بهویژه در ژاپن قرار دارند. در كنار این مراكز میتوان از سنگاپور، كرة شمالی و كرة جنوبی و تایوان نیز نام برد.
قدرت تجاری اصلی در آسیا ژاپن است. این كشور 95 % از تولید مصنوعات این قاره را به خود اختصاص داده است. در 1982م، ژاپن دومین تولیدكنندة جهانی فولاد، اولین تولیدكنندة جهانی اتومبیل سواری، دومین تولیدكنندة جهانی ویاسط نقلیه، بزرگترین سازندة جهانی كشتی و سازنده و عرضهكنندة بسیاری دیگر از تولیدات صنعتی جهان بوده است («آمار جهانی»،147، 148). پس از ژاپن، هند، كرة جنوبی، تایوان و هنگكنگ قرار دارند.
كشورهای آسیایی از نظر برخورداری از سطح آموزش و بهداشت، میزان اشتغال، رفاه اجتماعی و درآمدها، تفاوتهای آشكاری را چه در سطح كشوری و چه در مقایسه با دیگر كشورها، نشان میدهند (میردال، 293 به بعد).
ساختار سنی طبقاتی در برخی كشورهای آسیایی، بهویژه در هندوستان، هنوز پابرجا است كه خود از موانع جدی توسعه به شمار میرود (دورانت، 1/670-698). در آسیا، بهطور كلی، هرجا زمین زراعی در دسترس است، جمعیت انبوهی گرد آمدهاند و پرجمعیتترین مراكز انسانی، بر این اساس، در نزدیكی رودخانههای بزرگ و سواحل واقع است (میردال، 59 به بعد). رشد جمعیت نیز در آسیا در مقام مقایسه بسیار بالا است. در اندونزی، پاكستان، هند، برمه، فیلیپین و نپال، میزان رشد جمعیت 4 تا 5 % سالانه است. متوسط این مقدار برای تمامی قاره، برابر با 3 % است (ولتی، 27).
در كنار عوامل طبیعی، عوامل اجتماعی نیز باعث تشدید مشكل تأمین مواد غذایی لازم برای این جمعیتِ رو به تزاید در آسیاست. بدینسان، بسیاری از آسیاییها در مرز گرسنگی به سر میبرند (همو، 29).
ویژگیهای كشورهای آسیایی: جدول 1 ویژگیهای عمومی كشورهای آسیایی را به تفكیك به نمایش میگذارد (نكـ ص 388).
اسلام و سایر مذاهب: آسیا مهد و خاستگاه اكثر ادیان جهان است. در كنار ادیان بزرگ، گرایشهای مذهبی فرقهای متعددی در این قاره وجود دارند كه برخی از آنها بومی و بعضی دیگر توسط مهاجرین و مهاجمین انتشار یافتهاند. گرایشهای مذهبی آسیا از معتقدات مبتنی بر انیمیسم و شینتوبیسم براساس اعتقاد به ارواح گوناگون تا مذاهب جهانی مانند اسلام، مسیحیت و یهودیت براساس ایمان به آفریدگار یكتا، تفاوت میكنند. آیین زرتشت، مانی، آیینهای مذهبی برهمنی، هندویی، بودایی، لامایی و كنفوسیوسی نیز از دیگر نظامهای دینی آسیا به شمار میروند (گروسه، 28 به بعد؛ برونینگ، 43-48).
اسلام به عنوان دین آسمانی، از نظر شمارة پیروان در آسیا، نه تنها تمامی كشورهای آسیای مركزی و نزدیك (خاورمیانه) را در بر میگیرد، بلكه ضمناً در پاكستان و اندونزی نیز دین اكثریت اسلام است. در هندوستان، جاوه، سوماترا و نیز سرزمینهای حارة آسیا نیز پیروانی دارد، تا آنجا كه اسلام را به عنوان عنصر مسلط و تعیینكنندة شرق به شمار آوردهاند (برونینگ، 47).
گسترش اسلام در آغاز با سرعتی خاص صورت پذیرفت، تا آنجا كه در مدتی كوتاه، پس از فتح شام و فلسطین (آرنولد، 35 به بعد)، توانست تمامی امپراتوری ساسانی (اشپولر، 19-22) و تمامی ولایات امپراتوری بیزانس (بجز قسمتهای غربی آسیای صغیر) را به زیر نفوذ خود درآورد (كاهن، 7).
تسلط اعراب بر اقوام و ملل دیگر، برخلاف تسلط ژرمنها و مغولها، باعث از بین رفتن ویژگیهای قومی اهراب نشد، بلكه نواحی فتح شدة بسیاری همچون سوریه و بینالنهرین را كاملاً تحت تأثیر این ویژگیها قرار داد، تا آنجا كه زبان عربی، زبان رسمی و مسلط این نواجی گردید (بارتولد، فرهنگ و تمدن مسلمانان، 37). البته، در این میان، تأثیر تمدنهای دیگر در فرهنگ اسلامی را نمیتوان نادیده گرفت (مطهری، 80 به بعد، ساندرز، 190-195)، تا آنجا كه برخورد میان فرهنگهای قدیمی آسیا باعث تقویت دستگاه اداری و فلسفی و پربار شدن تمدن اسلامی گردید (راسل، 2/213، 214).
علاوه بر این، توسعة زندگی شهری باعث رونق تجارت داخلی و خارجی، چه از طریق راههای دریایی و چه راههای خشكی گردید. تجارت دریایی با هندوچین، وضع جزیرة هرمز و كیش را دگرگون كرد (بارتولد، فرهنگ و تمدن مسلمانان، 108). همچنین تجارت با تركها باعث ورود و گسترش دین اسلام در میان ایشان و برخی نواحی تركستان شد (همان، 109). تركهایی كه در قرن 4ق/10م كشورهای اسلامی را تصرف كردند، مسلمان بودند. بعد از همین دوره است كه تجار مسلمان، تجارت خود را به سوی شرق توسعه دادند. در اوایل سدة 7ق/13م تجارت میان چین و مغولستان در دست تجار مسلمان بود (همان، 110). گذشته از برخوردهای نظامی با تركان (باسورث، 10 به بعد؛ بارتولد، گزیده، 265-267)، نقش مبلغان اسلامی، ازجمله انتشار مجموعهای از آثار منظوم و منثور دینی به زبان تركی، در در گسترش اسلام در میان تركها بیتأثیر نبوده است (بارتولد، فرهنگ و تمدن مسلمانان 121؛ آرنولد، 184 به بعد). پس از مدتی كوتاه تركستان شرقی ـ كاشغر و ختن و یاركند ـ نیز تحت نفوذ اسلام درآمد (بارتولد، گزیده، 79). الحاق تركستان به قلمرو خلافت، تمامی جنبههای زندگی محلی را دگرگون ساخت (همان، 317). البته نفوذ اسلام در تركستان شرقی به صورتی صلحجویانه صورت پذیرفت (اشمیدر، 345).
ورود اسلام به هندوستان، با حملة كماهمیتی در 44ق/664م به مولتان، در غرب پنجاب، آغاز شد. در طول 3 سدة بعد، حملات دیگری به هند صورت گرفت كه در نتیجة آنها، مسلمانان در درة سند مستقر شدند (گروسه، 73). اگرچه، استقرار واقعی مسلمانان در هند، در پایان سدة 4ق/10م صورت پذیرفت (دورانت، 1/523).
امروزه، اسلام در شبهقارة هند، در میان ادیان اسمانی، بیشترین پیروان را دارد. هرچند مسلمانان هندوستان، ویژگیهای خود را دارند (اشمیدر، 313)، اما تفاوتهای فرهنگی ـ مذهبی