0

امكان شناخت خداوند

 
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

امكان شناخت خداوند
چهارشنبه 17 آبان 1391  3:28 PM

پیش از آن كه به بحث درباره دلایل وجود خدا و بررسی صفات الهی بپردازیم، لازم است به این پرسش مهم و كلیدی پاسخ دهیم، ‌زیرا اگر پاسخ این پرسش منفی باشد، هر گونه بحث و گفتگو درباره الهیّات، بیهوده وعبث خواهد بود. در این جا دو دیدگاه كلی مطرح شده است، دیدگاه مثبتان و دیدگاه منكران. عقل گرایان و شهود گرایان، خداوند را شناخت پذیر دانسته و راه معرفت خداوند را بر بشر گشوده می‎دانند. ولی تجربه گرایان و ظاهر گرایان به پرسش فوق پاسخ منفی داده و بشر را از معرفت خداوند ناتوان دانسته‎اند. اینك به تبیین و بررسی این دیدگاه‎ها می‎پردازیم.
عقل گرایان
عقل گرایان آن دسته از متفكرانی‎اند كه حجیت و اعتبار عقل را در معرفت پذیرفته‎اند. و اصول ومبادی عقلی را شالوده‎های معرفت بشری می‎دانند. و بر این عقیده‎اند كه بدون به رسمیت شناختن خرد و اصول عقلی هیچ گونه معرفتی برای انسان حاصل نخواهد شد. حتّی معرفت‎های حسّی و سطحی نیز مبتنی بر مبادی عقلی است تا چه رسد به معرفت‎های علمی تجربی، و معرفت‎های مستند به نصوص و ظواهر وحیانی.
ارسطو و پیروان او در یونان قدیم، دكارت و پیروان او در غرب جدید، فارابی، ابن سینا و همه متكلمان امامیه و معتزله از طرفداران این دیدگاه بوده‎اند. عقل در كلام ماتریدیّه نیز جایگاه والایی دارد. اما در كلام اشعریه در حوزه عقل نظری تا حدودی اعتبار دارد، اما در حوزه عقل عملی سندیت و اعتبار ندارد.
در هر حال، ‌در جهان اسلام فلاسفه و متكلمان بر این عقیده‎اند كه از طریق تفكر عقلی می‎توان خدا را شناخت. اگر چه در حدود توانایی عقل اتفاق نظر ندارند. چنان كه دلایلی كه برای اثبات وجود خدا اقامه كرده‎اند، و نیز روش‎هایی كه برای بحث درباره صفات خداوند برگزیده‎اند یكسان نیست.
طرفداران این دیدگاه بر این مطلب تأكید ورزیده‎اند كه پیمودن راه عقل برای نیل به معارف الهی و درك حقایق متافیزیك، كار آسانی نیست و به استعداد مهارت و ورزیدگی ویژه‎ای نیاز دارد. در غیر این صورت، نتیجه مطلوب به دست نخواهد آمد، و چه بسا به انحراف خواهد كشید.
استاد مطهری در این باره چنین گفته است:
«محدود بودن مفاهیم الفاظ و كلمات از یك طرف، و انس اذهان با مفاهیم حسی و مادی از طرف دیگر، كار تفكر و تعمق در مسائل ماوراء الطبیعی را دشوار می‎سازد. ذهن برای این كه آماده تفكرات ماوراء الطبیعی بشود مراحلی از تجرید را باید طی نماید... بدون شك معانی و مفاهیم حكمت الهی آن گاه كه بخواهد در سطح تعقلات فلسفی ظاهر گردد یك ظرفیت ذهنی و گنجایش فكری خاصی را ایجاب می‎كند كه با ظرفیت ادبی یا فنی یا طبیعی یا ریاضی كاملاً ‌متفاوت است، یعنی ذهن باید در یك بعد و جهت خاص وسعت یابد تا ظرفیت این گونه اندیشه‎ها را پیدا كند».
قرآن كریم و احادیث اسلامی این روش را تأیید می‎كنند، دلایل و شواهد آن در نقد دیدگاه ظاهر گرایان بیان خواهد شد. در این جا به این آیه از قرآن كریم بسنده می‎كنیم كه تفكر در نظام آفرینش را از ویژگی‎های خردمندان دانسته و آنان را به این ویژگی می‎ستاید. چنان كه می‎فرماید:
«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ یَذْكُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَكَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ».
شهود گرایان
شهودگرایان بر این باورند كه وجود خدا و حقایق ماوراء طبیعی برای بشر شناخت پذیر است. ولی نه با ابزار عقل و روش تفكر و تعقل، بلكه با ابزار دل و روش اشراق و شهود درونی.
برخی دیگر از شهودگرایان عقل را در شناخت خداوند به كلی ناتوان دانسته‎اند، اما برخی دیگر آن را كافی ندانسته‎اند؛ هر چند بر لزوم آن تأكید ورزیده‎اند، و توانایی آن را نیز تا حدودی پذیرفته‎اند. عرفای اسلامی و غیراسلامی در خداشناسی، طرفدار روش شهود عرفانی‎اند. بسیار از فلاسفه جدید غرب و روانشناسان و روانكاوان دین ورز نیز همین روش را برگزیده‎اند.
نقد
این روش، اگر چه در زمینه خداشناسی پذیرفته است، و جایگاه ویژه‎ای دارد، ولی از روش عقلی بی‎نیاز نیست.
اولاً: در یافته‎های شهودی احتمال تدلیس و تلبیس شیطانی وجود دارد، و برای تشخیص آنها اصول و قواعد عقلی راهگشا خواهد بود، ثانیاً روش شهودی در خداشناسی جنبه فردی دارد و قابل احتجاج بر دیگران نیست، مگر آن كه از روش عقلی و اصول فلسفی بهره‎گیری شود. بدین جهت بزرگان عرفان و حكمت بر نیازمندی روش عرفانی به روش عقلی و فلسفی تأكید نموده‎اند كه دارای سطحی بالاتر و كامل‎تر است. حكیم لاهیجی درباره نیازمندی عرفان به تعقل و استدلال گفته است:
«آدمی را به خدای تعالی دو راه است: یكی راه ظاهر و دیگری راه باطن. راه ظاهر، راه استدلال است، و راه باطن، راه سلوك. راه استدلال مقدم است بر راه سلوك، چه، تا كسی نداند كه منزل هست، طلب راهی كه به منزل برد نتوان كرد»
در جای دیگر گفته است:
«پیش از استحكام علم حكمت و كلام، ادعای تصوف عام فریبی و صیادی باشد»
3. تجربه گرایان
تجربه گرایان كسانی‎اند كه راه شناخت حقایق را منحصر در مشاهده و تجربه حسی می‎دانند تجربه گرایی در تاریخ اندیشه بشر سابقه‎ای دیرینه دارد. شكاكان یونان باستان به اصالت تجربه، گرایش داشتند و با فلسفه عقلی مخالفت می‎ورزیدند. شكل نوین تجربه گرایی به قرن هفدهم میلادی باز می‎گردد، دانشمندان و فیلسوفانی چون فرانسیس بیكن (1561ـ1626) جان لاك (1632ـ1704) و دیوید هیوم (1711ـ1776) از طرفداران بنام تجربه گرایی‎اند. این برداشت كه ادراك حسی سرچشمه و واپسین معیار شناخت است، حاصل نهایی فعالیت فكری آنان بوده است.
از آن جا كه حس و تجربه جز در محسوسات راه ندارد، بر مبنای تجربه گرایی نمی‎توان وجود و صفات خدا را نه اثبات كرد و نه انكار. براین اساس آنان هم با الهیون مخالفت می‎كنند، و هم با مادیون، زیرا به زعم آنان راه اثبات و نفی عالم ماوراء طبیعت بر بشر مسدود است.
نقد
تجربه‎گرایی به معنای یاد شده (نه اهتمام به استقراء و تجربه در شناخت عالم طبیعت) مردود است؛ زیرا یك سلسله مفاهیم و اصول معرفتی وجود دارد كه هرگز قابل ادراك حسی و تجربی نیستند، و در عین حال از قبول آنها گریزی نیست، یعنی بدون آن‎ها تجربه گرایی نیز معنای درستی نخواهد داشت، در میان مفاهیمی كه در هر گفتگوی علمی و غیر علمی به كار می‎رود، مفاهیمی چون ضرورت، امتناع و احتمال نقش مهمی دارند، و هیچ یك از آنها قابل درك حسی نیستند.
اصل علیت، یكی از اصولی است كه تجربه گرایان نیز آن را مسلم دانسته‎اند. در حالی كه رابطه علیت ـ چنان كه هیوم نیز اذعان نموده است ـ محسوس نیست. رابطه علیت عبارت است از وابستگی موجودی به موجود دیگر، نه توالی یا تقارن حوادث.
اصل امتناع تناقض، از بنیادی‎ترین اصول فكری بشر است، هیچ اندیشه و رأیی ـ هر چند در حد احتمال ـ بدون این اصل صورت نمی‎پذیرد. اصل مزبور به هیچ وجه قابل درك حسی نمی‎باشد. فیلیسین شاله كه خود از طرفداران تجربه گرایی است گفته است:
اساس استقراء علوم تجربی دو چیز است:
1. طبیعت دارای نظم و قانون است و اتفاق و تصادف در آن رخ نمی‎دهد (اصل علیت).
2. هر علت همیشه با اجتماع شرایط یكسان، باعث همان معلول می‎شود (اصل یكنواختی طبیعت یا سنخیت میان علت و معلول).
علاوه بر این، روش‎های مخصوصی كه امثال فرانسیس بیكن و استوارات میل برای به دست آوردن علت حقیقی هر حادثه مطرح كرده‎اند، نیز اگر چه درستی هر آزمایش موقوف به رعایت آنهاست، ولی درستی آن روش‎ها را عامل تجربه، تضمین نكرده است، و ناچار درستی آنها را با یك نوع استدلال عقلی كه خود منكر آن هستند به دست آورده‎اند.
4. ظاهر گرایان
مقصود از ظاهر گرایان گروهی از محدثان مسلمان‎اند كه عقل و تفكر عقلی را در دین شناسی معتبر و مجاز نمی‎شمارند، و بر این باورند كه یگانه راه درك حقایق دینی ـ چه در حوزه اصول و چه در قلمرو فروع ـ نصوص و ظواهر دینی است. حنابله و اهل الحدیث از اهل سنت، و اخباریون شیعه طرفدار این عقیده‎اند. این گروه با بحث‎های عقلی (فلسفی و كلامی) درباره مسائل اعتقادی به شدت مخالفت ورزیده‎اند.
معروف است كه فردی از مالك بن انس (93ـ179) درباره معنای استوای خداوند بر عرش كه در آیه «الرحمن علی العرش استوی» آمده است سؤال كرد، وی در پاسخ گفت: چگونگی استواء خداوند بر عرش مجهول است، و پرسش درباره آن بدعت است. از سفیان بن عُیَیْنه (متوفای 198) نقل شده است كه صفات الهی كه در قرآن وارد شده است، نه باید تفسیر كرد و نه، به تحقیق درباره معانی آنها پرداخت، بلكه باید آنها را تلاوت كرد و درباره معنای آنها سكوت نمود.
گروهی از اخباریون شیعه نیز كه در قرن‎های دهم و یازدهم می‎زیستند بر همین عقیده بودند. صدر المتألهین در مقدمه اسفار از روش فكری این افراد سخت اظهار تأسف كرده می‎گوید:
«همانا گرفتار جماعتی شده‎ایم كه دیدگانشان از دیدن انوار و اسرار حكمت ناتوان است، آنان تعمق در امور ربانی و معارف و تدبر در آیات سبحانی را بدعت دانسته، و هرگونه مخالفت با عقاید عامیانه را ضلالت می‎شمارند، گویی اینان حنابله اهل حدیث‎اند كه مسئله واجب و ممكن، و قدیم و حادث بر آنان مشتبه گردیده است، و تفكرشان از حدود محسوسات بالاتر نمی‎رود

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها