امكان شناخت خداوند
چهارشنبه 17 آبان 1391 3:28 PM
پیش از آن كه به بحث درباره دلایل وجود خدا و بررسی صفات الهی بپردازیم، لازم است به این پرسش مهم و كلیدی پاسخ دهیم، زیرا اگر پاسخ این پرسش منفی باشد، هر گونه بحث و گفتگو درباره الهیّات، بیهوده وعبث خواهد بود. در این جا دو دیدگاه كلی مطرح شده است، دیدگاه مثبتان و دیدگاه منكران. عقل گرایان و شهود گرایان، خداوند را شناخت پذیر دانسته و راه معرفت خداوند را بر بشر گشوده میدانند. ولی تجربه گرایان و ظاهر گرایان به پرسش فوق پاسخ منفی داده و بشر را از معرفت خداوند ناتوان دانستهاند. اینك به تبیین و بررسی این دیدگاهها میپردازیم.
عقل گرایان
عقل گرایان آن دسته از متفكرانیاند كه حجیت و اعتبار عقل را در معرفت پذیرفتهاند. و اصول ومبادی عقلی را شالودههای معرفت بشری میدانند. و بر این عقیدهاند كه بدون به رسمیت شناختن خرد و اصول عقلی هیچ گونه معرفتی برای انسان حاصل نخواهد شد. حتّی معرفتهای حسّی و سطحی نیز مبتنی بر مبادی عقلی است تا چه رسد به معرفتهای علمی تجربی، و معرفتهای مستند به نصوص و ظواهر وحیانی.
ارسطو و پیروان او در یونان قدیم، دكارت و پیروان او در غرب جدید، فارابی، ابن سینا و همه متكلمان امامیه و معتزله از طرفداران این دیدگاه بودهاند. عقل در كلام ماتریدیّه نیز جایگاه والایی دارد. اما در كلام اشعریه در حوزه عقل نظری تا حدودی اعتبار دارد، اما در حوزه عقل عملی سندیت و اعتبار ندارد.
در هر حال، در جهان اسلام فلاسفه و متكلمان بر این عقیدهاند كه از طریق تفكر عقلی میتوان خدا را شناخت. اگر چه در حدود توانایی عقل اتفاق نظر ندارند. چنان كه دلایلی كه برای اثبات وجود خدا اقامه كردهاند، و نیز روشهایی كه برای بحث درباره صفات خداوند برگزیدهاند یكسان نیست.
طرفداران این دیدگاه بر این مطلب تأكید ورزیدهاند كه پیمودن راه عقل برای نیل به معارف الهی و درك حقایق متافیزیك، كار آسانی نیست و به استعداد مهارت و ورزیدگی ویژهای نیاز دارد. در غیر این صورت، نتیجه مطلوب به دست نخواهد آمد، و چه بسا به انحراف خواهد كشید.
استاد مطهری در این باره چنین گفته است:
«محدود بودن مفاهیم الفاظ و كلمات از یك طرف، و انس اذهان با مفاهیم حسی و مادی از طرف دیگر، كار تفكر و تعمق در مسائل ماوراء الطبیعی را دشوار میسازد. ذهن برای این كه آماده تفكرات ماوراء الطبیعی بشود مراحلی از تجرید را باید طی نماید... بدون شك معانی و مفاهیم حكمت الهی آن گاه كه بخواهد در سطح تعقلات فلسفی ظاهر گردد یك ظرفیت ذهنی و گنجایش فكری خاصی را ایجاب میكند كه با ظرفیت ادبی یا فنی یا طبیعی یا ریاضی كاملاً متفاوت است، یعنی ذهن باید در یك بعد و جهت خاص وسعت یابد تا ظرفیت این گونه اندیشهها را پیدا كند».
قرآن كریم و احادیث اسلامی این روش را تأیید میكنند، دلایل و شواهد آن در نقد دیدگاه ظاهر گرایان بیان خواهد شد. در این جا به این آیه از قرآن كریم بسنده میكنیم كه تفكر در نظام آفرینش را از ویژگیهای خردمندان دانسته و آنان را به این ویژگی میستاید. چنان كه میفرماید:
«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ یَذْكُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَكَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ».
شهود گرایان
شهودگرایان بر این باورند كه وجود خدا و حقایق ماوراء طبیعی برای بشر شناخت پذیر است. ولی نه با ابزار عقل و روش تفكر و تعقل، بلكه با ابزار دل و روش اشراق و شهود درونی.
برخی دیگر از شهودگرایان عقل را در شناخت خداوند به كلی ناتوان دانستهاند، اما برخی دیگر آن را كافی ندانستهاند؛ هر چند بر لزوم آن تأكید ورزیدهاند، و توانایی آن را نیز تا حدودی پذیرفتهاند. عرفای اسلامی و غیراسلامی در خداشناسی، طرفدار روش شهود عرفانیاند. بسیار از فلاسفه جدید غرب و روانشناسان و روانكاوان دین ورز نیز همین روش را برگزیدهاند.
نقد
این روش، اگر چه در زمینه خداشناسی پذیرفته است، و جایگاه ویژهای دارد، ولی از روش عقلی بینیاز نیست.
اولاً: در یافتههای شهودی احتمال تدلیس و تلبیس شیطانی وجود دارد، و برای تشخیص آنها اصول و قواعد عقلی راهگشا خواهد بود، ثانیاً روش شهودی در خداشناسی جنبه فردی دارد و قابل احتجاج بر دیگران نیست، مگر آن كه از روش عقلی و اصول فلسفی بهرهگیری شود. بدین جهت بزرگان عرفان و حكمت بر نیازمندی روش عرفانی به روش عقلی و فلسفی تأكید نمودهاند كه دارای سطحی بالاتر و كاملتر است. حكیم لاهیجی درباره نیازمندی عرفان به تعقل و استدلال گفته است:
«آدمی را به خدای تعالی دو راه است: یكی راه ظاهر و دیگری راه باطن. راه ظاهر، راه استدلال است، و راه باطن، راه سلوك. راه استدلال مقدم است بر راه سلوك، چه، تا كسی نداند كه منزل هست، طلب راهی كه به منزل برد نتوان كرد»
در جای دیگر گفته است:
«پیش از استحكام علم حكمت و كلام، ادعای تصوف عام فریبی و صیادی باشد»
3. تجربه گرایان
تجربه گرایان كسانیاند كه راه شناخت حقایق را منحصر در مشاهده و تجربه حسی میدانند تجربه گرایی در تاریخ اندیشه بشر سابقهای دیرینه دارد. شكاكان یونان باستان به اصالت تجربه، گرایش داشتند و با فلسفه عقلی مخالفت میورزیدند. شكل نوین تجربه گرایی به قرن هفدهم میلادی باز میگردد، دانشمندان و فیلسوفانی چون فرانسیس بیكن (1561ـ1626) جان لاك (1632ـ1704) و دیوید هیوم (1711ـ1776) از طرفداران بنام تجربه گراییاند. این برداشت كه ادراك حسی سرچشمه و واپسین معیار شناخت است، حاصل نهایی فعالیت فكری آنان بوده است.
از آن جا كه حس و تجربه جز در محسوسات راه ندارد، بر مبنای تجربه گرایی نمیتوان وجود و صفات خدا را نه اثبات كرد و نه انكار. براین اساس آنان هم با الهیون مخالفت میكنند، و هم با مادیون، زیرا به زعم آنان راه اثبات و نفی عالم ماوراء طبیعت بر بشر مسدود است.
نقد
تجربهگرایی به معنای یاد شده (نه اهتمام به استقراء و تجربه در شناخت عالم طبیعت) مردود است؛ زیرا یك سلسله مفاهیم و اصول معرفتی وجود دارد كه هرگز قابل ادراك حسی و تجربی نیستند، و در عین حال از قبول آنها گریزی نیست، یعنی بدون آنها تجربه گرایی نیز معنای درستی نخواهد داشت، در میان مفاهیمی كه در هر گفتگوی علمی و غیر علمی به كار میرود، مفاهیمی چون ضرورت، امتناع و احتمال نقش مهمی دارند، و هیچ یك از آنها قابل درك حسی نیستند.
اصل علیت، یكی از اصولی است كه تجربه گرایان نیز آن را مسلم دانستهاند. در حالی كه رابطه علیت ـ چنان كه هیوم نیز اذعان نموده است ـ محسوس نیست. رابطه علیت عبارت است از وابستگی موجودی به موجود دیگر، نه توالی یا تقارن حوادث.
اصل امتناع تناقض، از بنیادیترین اصول فكری بشر است، هیچ اندیشه و رأیی ـ هر چند در حد احتمال ـ بدون این اصل صورت نمیپذیرد. اصل مزبور به هیچ وجه قابل درك حسی نمیباشد. فیلیسین شاله كه خود از طرفداران تجربه گرایی است گفته است:
اساس استقراء علوم تجربی دو چیز است:
1. طبیعت دارای نظم و قانون است و اتفاق و تصادف در آن رخ نمیدهد (اصل علیت).
2. هر علت همیشه با اجتماع شرایط یكسان، باعث همان معلول میشود (اصل یكنواختی طبیعت یا سنخیت میان علت و معلول).
علاوه بر این، روشهای مخصوصی كه امثال فرانسیس بیكن و استوارات میل برای به دست آوردن علت حقیقی هر حادثه مطرح كردهاند، نیز اگر چه درستی هر آزمایش موقوف به رعایت آنهاست، ولی درستی آن روشها را عامل تجربه، تضمین نكرده است، و ناچار درستی آنها را با یك نوع استدلال عقلی كه خود منكر آن هستند به دست آوردهاند.
4. ظاهر گرایان
مقصود از ظاهر گرایان گروهی از محدثان مسلماناند كه عقل و تفكر عقلی را در دین شناسی معتبر و مجاز نمیشمارند، و بر این باورند كه یگانه راه درك حقایق دینی ـ چه در حوزه اصول و چه در قلمرو فروع ـ نصوص و ظواهر دینی است. حنابله و اهل الحدیث از اهل سنت، و اخباریون شیعه طرفدار این عقیدهاند. این گروه با بحثهای عقلی (فلسفی و كلامی) درباره مسائل اعتقادی به شدت مخالفت ورزیدهاند.
معروف است كه فردی از مالك بن انس (93ـ179) درباره معنای استوای خداوند بر عرش كه در آیه «الرحمن علی العرش استوی» آمده است سؤال كرد، وی در پاسخ گفت: چگونگی استواء خداوند بر عرش مجهول است، و پرسش درباره آن بدعت است. از سفیان بن عُیَیْنه (متوفای 198) نقل شده است كه صفات الهی كه در قرآن وارد شده است، نه باید تفسیر كرد و نه، به تحقیق درباره معانی آنها پرداخت، بلكه باید آنها را تلاوت كرد و درباره معنای آنها سكوت نمود.
گروهی از اخباریون شیعه نیز كه در قرنهای دهم و یازدهم میزیستند بر همین عقیده بودند. صدر المتألهین در مقدمه اسفار از روش فكری این افراد سخت اظهار تأسف كرده میگوید:
«همانا گرفتار جماعتی شدهایم كه دیدگانشان از دیدن انوار و اسرار حكمت ناتوان است، آنان تعمق در امور ربانی و معارف و تدبر در آیات سبحانی را بدعت دانسته، و هرگونه مخالفت با عقاید عامیانه را ضلالت میشمارند، گویی اینان حنابله اهل حدیثاند كه مسئله واجب و ممكن، و قدیم و حادث بر آنان مشتبه گردیده است، و تفكرشان از حدود محسوسات بالاتر نمیرود