یک خاطره بد از راسخون

من خاطره ی بدی از راسخون ندارم  ولی یک اتفاق بدی وقتی مشغول دیدن از سایت بودم برام افتاد فکر میکنم حدود 3 سال  قبل زمستون هم بود پسرم خواب بود ومن هم تو راسخون  بودم که بوی سوختگی بدی احساس کردم وقتی به طرف آشپز خونه رفتم شعله های آتش رو دیدم سریع اول فیوز برق رو قطع کردم وبعد همسایه هامون رو خبر کردم و اونا اول پسرمو اووردن  تو حیاط یکی شون کنتر گاز رو قطع کرد یکیشون شیلنگ آب  حیاط رو برداشت وشروع کرد به خاموش کردن آتش تا رسیدن ماموران آتش نشانی همسایه ها آتش رو خاموش کرده بودند خوشبختانه خسارت جانی نداشت  ولی  خیلی از لوازم آشپز خونه کاملا از بین رفت مثل اجاق گاز قسمتی از کابینت بهمراه هود-سرخ کن و سماور هم نو بودن یکسری لوازم برقی دیگه و قابلمه وظروف از بین رفت اما کنار اینهمه لوازم فلزی که از بین رفتند یک چیزی از جنس کاغد بود سالم مونده اون یک جلد قرآن بود فقط سلفون جلدش سوخت.