hoosianp2011 روی صندلی داغ!!!

پاسخ جناب javid 1000

سلام علیکم

1- بالغ بر هزار تعریف از فلسفه موجود می باشد اما دیدگاه خودم را عرض می کنم :

فلسفه ، شناخت جهان و بود و نبود جهان است . انسان تشنه این است که بفهمد چه چیزی در عالم هست و چه چیزی نیست . این عطش آن چنان نیست که پاسخ مثبت به آن به آسانی در دسترس همگان باشد یا اینکه ممتنع الوصول باشد ، یعنی این گونه نیست که انسان هست و نیست هر چیزی را که خواست بفهمد ، یا اینکه همه اسرار عالم بدیهی باشد همچنین این گونه نیست که دسترس بشر به اسرار عالم محال باشد و انسان نتواند حقایق را بفهمد ، بلکه بعضی از امور برای او روشن است . در حالی که بعضی امور دیگر این گونه نیست ، اما راهی هست که از روشنی ها به تاریکی ها برده شود . در این پی بردن ها گاهی حقیقت را به صورت افسانه و افیون تلقی می کند و گاهی افسانه و افیون را حقیقت می پندارد . ناچار میزانی باید باشد که با آن بتواند این راه را سپری کند تا هست ها و نیست ها و بود و نبودها را بفهمد . آن میزانی که انسان بتواند به وسیله آن بود و نبود و افسانه و حقیقت را تشخیص بدهد فلسفه است .

2- زیباترین فلسفه ،فلسفه محبت و عشق است . (وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ ) چون نظام احسن هستی بر اساس محبت و برگرفته از نظام علت و معلول می باشد از جناب افلوطین به بعد عده ایی تطورات هستی را بر اساس عشق تفسیر کرده اند عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست یا در خطبه 1 نهج البلاغه مولا می فرماید :

(الحمد لله متجلی لخلقه بخلقه ) زیباترین فلسفه آن است که رابطه واجب الوجود را با ممکن الوجود به روش عرفانی تفسیر کند البته روش عرفانی را بنده در مقابل روش فلسفی نمی دانم بلکه روش عرفانی که بر مبنای استدلال باشد مانند فصوص الحکم ابن عربی رحمه الله علیه را غایت می دانم زیرا به تشبه به اله منجر می شود .

3- مردان اللهی ارواح شان در عوالم دیگر است و بدنهایشان در دار دنیا ، و اصولا مرغ باغ ملکوتی هستیم که ظاهرا چند روزی قفسی ساخته ایم از این بدن عنصری ، انشاء الله به سلامتی این نشائه پر زرق و برق را به همراه جمیع آقایان و بانوان بگذرانیم ....

4- اگر آخرتی معاذ الله فیلسوف و متکلم برای شما اثبات نکنند آنگاه هدف شما از زندگانی چیست ؟ خوردن و خوابیدن غایت انسانیت است ؟ نخیر همانطور که واجب الوجود وجودش بالضروه با براهین بدیعی و نظری اثبات می شود معاد هم بالضروه اثبات شدنی است زیرا معاد چیز جدایی از مبداء نیست در واقع معاد عودت و رجوع به مبدا ء است . (يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ ) هر چند که در فلسفه فرض محال ، محال نیست لکن دور از تصور است . و باید یاد بگیریم واقع بین باشیم ..

5- اگر فرصت بازگشت به دوران قبل را داشتم به دو دوره باز می گشتم اولین دوره به دوره ایی که در محافل عزاداری حسین ابن علی (ع) در حسینه همدانیهای تهران نزد صاحب نفسی چون شیخ حسین انصاریان می نشستم دوم به دوره نوجوانی که در خلوت و جلوت به دور مادرم

می گشتم .... ذات اقدس اله همه فرزندان را برای همه مادران و پدران و همه پدران و مادران را برا ی همه فرزندان محفوظ و پاینده گرداند .

السلام علی من التبع الهدی