داماد
دوشنبه 24 آبان 1389 5:01 AM
در خبر است شیخ عیسی ابو زید، راضیاً من الله و داعیا من العام و قاضیا بالعباد را که فرمود مر مریدان را:
“کل الداماد ثلاث اقسام، قسم الاول و قسم الثانی و قسم الثالث! و خداوند هیچ یک را بر دیگری برتری ندادندی.
و لا استثناء فی هذه القصه که حرف شیخ راسته و از دروغ چیزی بر او نماسه…”
تو که داماد گشتی ، بخت یارت // که با قاضی نیفتد کار و بارت
که گر اینسان شود حتی بتادین // نباشد مرهمی بر عضو ِ پارت ! (۱)
(۱) برخی عضو را در این شعر با کلمه ای سه حرفی که با حرف کاف شروع شده و به معنای نشیمن باشد جایگزین مینمایند که آن صحیح تر است لکن چون به چهارچوب وزن آن کلام ِ سه حرفی بی ادبی باشد ممکن است سایت به فیلترینگ گرفتار آید(که اللهم خلصنا من شر کل فیلتر)!
و این حدیث را فصول باشد و هر فصل را اجزاء دیگر شمول باشد و هر جزء را آیاتی دخول باشد و هر آیتی را تفاسیر باشد که چون به تحریر در آوری بار صد شتر است!
پس ما را بدین عقل ناقص و زبان قاصر چه چیز در باب این حدیث بتوان گفت جز اندکی که منظور شیخ را جز خدا نداند!
و آن قسم الاول آناند که به دادگاهند، تا حکم صادر شود و سپس برجی یک سکه دهند و قسم دوم آنان که دادگاه را سپری نمودندی و ماهی یک سکه می دهند و قسم السوم را از مایه داران بدان که جمعی سکه را به یکباره دادندی و الباقی را به اقساط ماهی یک بار می دهند!
و هر که را از مریدان و رفیقان و قدیمان و جدیدان و خوشتیپان و بی ریختان و شریفان و زرنگان و فقیران و ثروتمندان، دیدندی همین وضع باشد.
تو ای داماد ِ خوش باور چه کردی ؟ // خیال ِ باطلت، هر شب بکردی ؟
بده هر ماه* !!! تا عبرت بگیری // تو که در بند ِ احساسات اسیری
***
طلاق حق است ای مردان بدانید // که این حق عاقبت بر سر بیاید
کسی عاقل بود در بین ایشان // که از مهر ِ زن ِ خود ، نیک کاهد
***
تو که آخر به دادن* روی آری // چرا بی خود کنی خود را معطل ؟!
نکن بی خود به کردن** فکر مشغول // به روی خوش بده*** از روز ِ اول
پاورقی
*و**و***و*** : لطفا هر کجا صلاح دانستید کلمه ی مهر را قبل از کردن و کلمه ی سکه را قبل از دادن اضافه کنید! چون ما به قرینه لفظی، معنوی و سایر قرینه ها حذفشان کردیم!
منبع: ماهنامه اینترنتی کافه طنز