سیری در زندگی وارث علم انبیاء حضرت امام محمد باقر(ع)
یک شنبه 23 آبان 1389 11:15 PM
سیری در زندگی وارث علم انبیاء حضرت امام محمد باقر(ع) |
بسم الله الرحمن الرحیم شَرِّقَا وَ غَرِّبَا لَنْ تَجِدَا عِلْماً صَحِیحاً إِلَّا شَیْئاً یَخْرُجُ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ [1] اگر به شرق و غرب عالم هم بروید، علم صحیح را در نمییابید مگر در نزد ما اهل بیت(ع) * نگاهی به تولد و دوران امامت شهادت حضرت ابی جعفر، را به محضر حضرت بقیه الله الاعظم (علیه السلام) و عموم شیعیان و محبین حضرتش تسلیت عرض می کنم، آن حضرت در سال 57 هـ ق در مدینة النبی به دنیا آمدند و حدود 39 سال همراه پدر بزرگوارشان امام العارفین و زین العابدین علی بن حسین (علیهما السلام) بودند، حضرت امام سجاد(ع) در سال 94 ه ق به شهادت رسیدند و از آن تاریخ به بعد امامت به امام باقر (علیه السلام) رسیده و حدود 18 سال سکان امامت و هدایت را بر عهده داشتند و در سال 114 ه ق به شهادت رسیدند و در آن هنگام عمر شریف ایشان 57 سال بود. هر یک از امامان معصوم(ع) دارای خصلتها و ویژگیهای خاصی بودند که در آن صفت جلوه گر شدند؛ البته معنی این جمله این نیست که دیگر امامان معصوم(ع) آن ویژگیها را ندارند، بلکه به اعتقاد ما که برگرفته از قرآن و روایات و زیارات و تاریخ است، همه امامان معصوم(ع) جامع جمیع فضائل و کمالات می باشند و جمیع علوم انبیاء و علم اولین و آخرین را داشتهاند، همه آنها کاظم بودند ؛ صادق و حلیم بودند و .... لکن به اقتضای زمان و مقتضیات روزگار شان تجلیات و ظهور و بروز ویژه ای داشتند. حضرت ابی جعفر امام باقر ـ علیه السلام ـ در بعد ترویج فرهنگ جهان اسلام و پیام رسانی نهضت کربلا بی نظیر و بی بدیل بودند. * نقش امام محمد باقر(ع) در نهضت عاشورا کربلا دارای چند چهره و شامل ابعاد خون و قیام، ایثار و جهاد؛ صبر و مقاومت بود، چهره تمام نمای کربلا را حضرت ابی جعفر علیه السلام در قالب نشر معارف و تربیت شاگردان کربلایی ارائه دادند و جالب اینجاست که حضرت از امامان معصومی هستند که خود جریانات کربلا را از نزدیک دیده اند ، کوفه و شام را دیده اند و جریانات زیبایی هم برای آن حضرت در این مسیر رخ داده است که من یک نمونه را عرض می کنم: زمانی که کاروان اسیران کربلا وارد مجلس یزید شدند، یزید به اطرافیان نگاه کرد و به آنها گفت نظر شما درباره این کاروان چیست؟ من با این کاروان چه کنم؟ همه به اتفاق گفتند؛ مرد و زن و خردسال را همه از بین ببر و گرنه در آینده ایجاد مشکل می کنند؛ بلا فاصله امام باقر(ع) که در آن زمان 4 سال از عمر شریفشان می گذشت لب به سخن گشودند و این جا بود که مقام امامت و علم لدنی را نشان می دادند. آن حضرت برخاستند و گفتند : یزید اطرفیان تو از اطرافیان فرعون بدتر است. یزید علت را جویا شد؟! حضرت فرمودند : فرعون با اطرافیان خود مشورت کرد که با موسی و هارون چه کنند؟ آنها نگفتند آنها را بکش بلکه گفتند؛ ساحران را جمع کن تا به نبرد اینها بیایند و فرمان به کشتن ندادند؛ ولی اطرافیان تو می گویند اینها را به شهادت برسان بعد امام باقر علیه السلام فرمودند؛ میدانی دلیل آن چیست؟ یزید گفت: نه؟ حضرت فرمودند : اطرافیان فرعون حلال زاده بودند، ولی اطرافیان تو همه نامشروع و حرام زاده هستند. یزید در آن مجلس خیلی خجالت زده شد و نتوانست کاری بکند . این یک بعد از چهره علمی حضرت بود ، که در سن 4 سالگی بودند، ولی هنوز امامت ظاهری نرسیده اند، اما آیات را می دانند؛ از تاریخ اطلاع دارند، به مقایسات علم دارند و از حقیقت اطرافیان فرعون با خبرند و حقیقت اطرافیان یزید را هم می داند [2] *نمونه ای از علم لدنی حضرت حضرت باقر علیه السلام وقتی به جابر بن عبدالله انصاری فرمود : جابر «اَثبِت وصیَّتک» ، جابر وصیتت را تثبیت کن ؛ یعنی مرگ و اجل تو نزدیک است، جابر متحیر و متعجب گفت : یابن رسول الله این عهدی است که پیامبر اکرم (ص) به من فرمودند؛ من آخرین ملاقات را با شما دارم ، شما از کجا متوجه شدید که پایان عمر من است، حضرت فرمودند : جابر «انِی اَعلمُ ما فِی السَمواتِ و ما فِی الارض و ما فِی اَرحام اُمهات» آنچه که در آسمان و زمین و آنچه که در رحم مادران و صلب پدران هست را من می دانم و علم به گذشته و آینده و حال دارم لذا نیازی نیست کسی اینها را به من تعلیم بدهد. [3] * ممنوعیت نقل حدیث به مدت صد سال حضرت امام باقر علیه السلام به تبیین و تفسیر آیات قرآن و تربیت شاگردان بسیار بزرگی پرداختند و آن هم علت بسیار زیبایی دارد ؛ نقل روایات به مدت صد سال ممنوع بود و کسی بر بالای منبر نباید روایت میخواند ؛ فردی به نام «قرظة بن کعب» میگوید؛ من می خواستم به عراق بروم خلیفه دوم اهل سنت من را بدرقه کرد و در مسیر از من پرسید می دانی چرا تو را بدرقه کردم؟ گقتم لابد بخاطر احترامی که برای صحابه وحی قائل هستی؟! گفت: این محفوظ ؛ اما علت بدرقه من چیز دیگری است، آمده ام بگویم مبادا برای مردم حدیث و روایات بخوانی ! می گوید من وارد عراق شدم و مردم مرتب به نزد من می آمدند و می گفتند:« شما از اصحاب حضرت رسول (ص) هستید روایاتی که از ایشان شنیده اید را بخوانید؟ گفتم : خلیفه دوم من را نهی کرده است و نمی توانم روایت بخوانم و مادامی که در عراق بودم روایتی را برای مردم نخواندم [4] تاریخ ثابت می کند، علت ممنوعیت این امر یک چیز است، از آنجایی که نود درصد از روایات شامل جایگاه امیر المومنین(ع)، حضرت زهرای اطهر(س) و امامان معصوم علیهم السلام و مناقب و فضائل ایشان و جایگاه ایشان می شد، اگر این روایات مطرح میگردید، مردم خود به خود گرایش به خاندان عصمت و اهل بیت رسول الله (ص) پیدا می کردند، برای انزوای اهل بیت (ع) از یک طرف فدک را گرفتند و از طرفی نقل احادیث و روایات را ممنوع کردند لذا بعد از مدتی جهان اسلام در فقر عجیبی به سر می برد و دیگر آشنایی با آیات و روایات در کار نبود، حتی ابن عباس می گوید مردم بصره نمی دانستند که زکات فطره چیست و آشنایی به مسائل عادی و معمولی نداشتند تا اینکه بنی امیه رو به تضعیف رفت و بنی العباس در حال رشد و قدرت بودند و این دو گروه با هم درگیر شدند و در این که امام باقر علیه السلام فرصت مهم و طلایی پیدا کردند و روایات نبوی و علوی و ولایی و روایات بسیاری مطرح کردند و مکتب را قوی و مستحکم کردند برای مثال نمونههایی را عرض می کنم. * سی هزار سؤال از امام محمد باقر(ع) محمد بن مسلم می گوید: سی هزار سئوال از امام باقر علیه السلام پرسیدم و جواب گرفتم و 16 هزار روایت از امام صادق علیه السلام پرسیدم، یعنی فقط یک نفر 46 هزار روایات اعتقادی ، اخلاقی ، عبادی ؛ سیاسی و.....در همه شئون از امام باقر و امام صادق علیهما السلام یاد گرفته است. در این فرصت زیبای طلایی جابر بن یزید جعفی که از اصحاب سِرّ و برجسته امام باقر علیه السلام است و مرحوم خاتم المحدثین شیخ عباس قمی در منتهی الامال در بخش شاگردان حضرت امام باقر (ع)، وی را جلیل القدر ، عظیم الشان و از اصحاب سِرّ معرفی می کنند، میگوید: من هفتاد هزار روایات از امام باقر علیه السلام آموختم و امام فرمودند؛ آنها را برای مردم بیان کن و هفتاد هزار روایت دیگر آموختم که فرمودند؛ برای کسانی که کشش عقلی دارند و تحمل درک این فضائل و مناقب را دارند بیان کن و نسبت به هفتاد هزار روایت دیگر فرمودند؛ لعنت من و لعنت آبای من و لعنت فرشتگان بر تو باد اگر آنها را برای مردم بیان کنی که این روایت مربوط به ظرفیت وجودی توست. [5] در همین راستاست که شیخ مفید که می فرماید؛ علوم، اخبار و معارفی که از امام باقر علیه السلام به ما رسیده از هیچ امام معصومی به ما نرسیده است و امام صادق علیه السلام نیز در حقیقت مکمل نشر معارف و حقایق امام باقر(ع) هستند . * عالم اهل سنت میگوید: کسی که منکر فضایل امام باقر(ع) باشد یا بی بصیرت است یا بد سیرت. فردی به نام ابن حجر هیتمی از عالمان برجسته اهل سنت، کتاب معروفی دارد به نام «الصواعق المحرقه» او می گوید؛ آنقدر معارف، احکام، فقه و.. از امام باقر علیه السلام سر زده که احدی منکر این همه فضائل و نشر حقایق نمی شود مگر آنکه یا بی بصیرت باشد ؛ یا بد سیرت. [6] و نیز فردی به نام عبد الله بن عطا که فقیه معروف اهل سنت بود، می گوید: من در همه عمرم عالمان و دانشمندانی را ندیده ام در مقابل کسی تحقیر بشوند، مگر در نزد بزرگی همچون امام باقر علیه السلام به گونه ای که حکم بن عتیبه که به علم و دانش و مناظره معروف بود، وقتی محضر امام باقر علیه السلام می رسید؛ چنان تحقیر می شد گویا یک گنجشک و پرنده کوچکی است در مقابل امام باقر علیه السلام. [7] * تأثیر ابهت امام باقر(ع) فردی به نام قتاده که فقیه اهل بصره و از علمای معروف اهل سنت بود و قرآن را تفسیر می کرد، چهل مسئله بسیار مهم آماده کرده بود که وقتی به محضر امام باقر علیه السلام برسد از حضرت سئوال کند به خیال آنکه حضرت نتواند جواب بدهد، خود او می گوید؛ محضر امام رسیدم و ابهت امام چنان من را فراگرفت که همه مسائلم را فراموش کردم و حضرت فرمود؛ مسائلت را بپرس، گفتم در مقابل شما همه مسائلم را فراموش کردم. نمونه ای دیگر: عکرمه؛ وقتی به محضر حضرت می رسد می لرزد و می گوید یا بن رسول الله (ص) این چه حالتی است که بخود گرفته ام؟ حضرت فرمود؛ یا عبید اهل شام «ای نوکر کوچک بنی امیه و اهل شام» آیا نمیدانی که در خانه ایی از خانههای انبیاء نشسته ای، خانه ما خانه نبوت است. [8] * فرصت طلایی از یک طرف روایات در عصر آن حضرت فراموش شده است و از طرف دیگر هم فرصتی طلایی رخ داده و بین بنی امیه و بنی عباس نزاع بالا گرفته است، لذا حضرت از این فرصت نهایت استفاده را کردند و تمام معارف جهان اسلام را از نو برای همه بیان و مطرح کردند. برای اینکه جایگاه حضرت مشخص شود به یک روایت جالب و زیبا اشاره کنم، رئیس مذهب شیعه حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند تمام فقه و احادیث ما بر گرده چند شخصیت والا مقام می گردد، محمد بن مسلم ؛ زراره؛ ابابصیر ؛ برید بن معاویه عجلی، این چهار شخصیت والا مقام فقه را نگه داشته اند و فرمودند «لولا زُراره و محمد بن مسلم و.. لَانْدَرَسَتْ أَحَادِیثُ أَبِی» اگر زواره و محمد بن مسلم و ... نبودند احادیث پدرم از بین میرفت، بعد فرمودند؛ همه اینها از شاگردان مکتب پدر من هستند.» [9] امروز نیز اگر اصول و فقه داریم، اگر اصول و فروع کافی و کتاب من لایحضر الفقیه و استبصار و تهذیب و فقه الرضوی و ... داریم، همه اینها عمدتا زیر سایه لطف امام باقر و امام صادق علیها السلام و امامان معصوم علیهم السلام قرار گرفته است. *دو نکته زیبا من ناچارم به دو نکته بسیار زیبا و ظریف اشاره کنم تا شیعه همچون امام راحل فریاد برآورد که ما «مفتخریم امام باقر (ع) از ماست ما مفتخریم که امام صادق (ع) از ماست صحیفه سجادیه امام زین العابدین و مصحف حضرت زهرا از ماست.» [10] جابر بن یزید جعفی در ابتدای ورودش به محضر امام باقر علیه السلام [البته وی در اوایلی که محضر امام باقر علیه السلام رسید آشنایی با مقام امامت نداشت، ولی بعدها قوی شد و جزو اصحاب سِرّ ایشان گردید] عرضه داشت یا بن رسول الله من دوست دارم روایاتی را که شما بیان می فرمائید، سندش را نیز ارائه بدهید و بدانم این مطالب را از کجا بیان می فرمایید؛ امام باقر علیه السلام فرمودند «اکتب» بنویس «عن ابی عن ابیه عن جده عن رسول الله عن جبرئیل عن الله» تمام سلسله سند روایات من اینگونه است که همه روایات من از لحاظ سندی به خدا می رسد. معنی این چیست؟ یعنی ما دو وحی داریم، یک وحی قرآنی که بر رسول الله نازل می شد و دوم وحی بیانی که خدای متعال همه حقایق را به پیامبر داده است و پیامبر اکرم به امیر المومنین و بعد به امام حسن و امام حسین و ... بعد به امامان معصوم دیگر رسیده است، پس تمام روایات امامان معصوم وحی بیانی است، لذا یک مورد وجود ندارد که از خود سخنی بگویند که «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى (3) إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى (4)»[11] حضرت امیر فرمودند؛ هزار باب علم برای من گشوده شده است [12] و این هزار باب علم منتقل شد است به امامان معصوم (ع)، از این رو به روایات معصومین به عنوان وحی الهی باید بنگریم. *ذکر دکتر کربن فرانسوی نکته دوم را دکتر کربن که در نزد علامه طباطبایی شاگردی کرده است بیان نموده است ؛ آقای دکتر دینانی از شاگردان علامه میگوید؛ من از دکتر کربن سئوال کردم، هر فیلسوفی برای خود ذکری دارد شما که شبها در قم به سر می برید چه ذکری دارید؟ دکتر کربن گفت شب تا به صبح ذکر من «قال الباقر(ع)» و «قال الصادق(ع)» است. بعد دکتر کربن در ادامه گفت؛ تمام مکتبها از عالم غیب بریدند، یهودیان بعد از موسی و مسیحیان بعد از عیسی و اهل سنت بعد از حضرت رسول الله از علم غیب بریده شدند، تنها مذهب شیعه است که ارتباطش با غیب الغیوب و عالم معنی باقی مانده است و از بین نرفته است. *خداوند ما را به هر چه بخواهیم قادر کرده است جابر بن یزید جعفی می گوید؛ محضر امام(ع) رسیدم و عرض کردم نیازمندم، به من کمک نمایید و حضرت فرمود]چیزی[ موجود نیست و نشستم و یکی از شعرای اهل بیت (ع) وارد شد و گفتند؛ اجازه می دهیدمرثیه ایی بخوانم، حضرت یک کیسه درهم برای ایشان آوردند و دوباره به امام عرض کرد، باز هم بخوانم و حضرت فرمودند بخوان و کیسه دوم را آورند و این واقعه سه مرتبه اتفاق افتاد و سی هزار درهم برای او آوردند و آن شاعر مرثیه سرا به امام عرض کرد؛ من برای محبتی که نسبت به شما خاندان دارم سروده ام و به فکر درهم و دینار نبوده ام و حضرت برای او دعا کردند و اموال را به جای خود برگرداندند، جابر می گوید من با تعجب از حضرت سئوال کردم شما که فرمودید؛ پولی موجود نیست داستان از چه قرار است؟! امام به من فرمود: برخیز و داخل اتاق شو! جابر می گوید داخل اتاق شدم و چیزی نیافتم آنگاه حضرت با پای مبارک به زمین زد و از زمین شمسهای طلا به بزرگی گردن شتر بیرون زد و حضرت فرمودند، خداوند ما را بر هر آنچه که بخواهیم قادر کرده است.[13] *شکافتن علم برتر از داشتن علم است ما وقتی می گوییم «باقر علم الاولین و الاخرین» و یا «باقر علم النبیین» این عبارت دو نکته دارد، یکی اینکه امام باقر (ع) علم 124 هزار پیامبر را دارد و نکته دوم شکافتن علوم و شرح و توضیح آن است. و علم و دانش اینطور نیست که وقتی می گوییم باقر علم النبیین یعنی علم مصطلح را می داند و علم بلایا و منایا و طی الارض و اسرار خلقت و ... را می داند، علم ایشان علم اصطلاحی نیست، آصف بن برخیا که داستان او در قرآن آمده، علم داشت، اما «علم من الکتاب» داشت « قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُک» [14]او که حرفی از کتاب را می دانست به حضرت سلیمان عرضه داشت که تخت بلقیس را از یمن به شام قبل از اینکه پلک شما به هم بخورد برای تو حاضر می کنم، او یک حرف از علم را می دانست امام باقر و امام صادق علیهما السلام فرمودند ما علم کل کتاب را داریم.[15] *انجام عمل پیامبران به اذن خدا ابابصیر که مردی نابینا بود، خدمت حضرت باقر رسید عرض کرد: «أانتم ورثة رسول الله» آیا شما جانشینان پیامبر اکرم هستید؟ فرمود: بله عرضه داشت پیامبر (ص) علم همه انبیا را به ارث برده بودند؟ فرمودند: بله؛ عرض کرد شما هم این علوم را داری؟ فرمود: بله ؛ عرض کرد: أَنْتُمْ تَقْدِرُونَ عَلَى أَنْ تُحْیُوا الْمَوْتَى وَ تُبْرِءُوا الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ؟ قدرت دارید مرده را زنده کنید و برص را شفا دهید؟ فرمودند: بله به اذن خدا. حضرت فرمودند؛ نزدیک بیا، جلو رفتم و امام باقر دستان مبارک خود را به چشمان من کشید همه چیزهای اطرافم را می دیدم، حضرت فرمود:ابابصیر می خواهی بینائیت بماند یا نه؟ اگر بینائیت بماند، فردای قیامت حساب و کتاب داری و یا بینایی را بگردانم به جای اول که فردای قیامت بدون حساب وارد بهشت شوی؟ عرضه داشتم دوست دارم بدون حساب وارد بهشت شوم و حضرت اراده کردند و چشمان من به حالت اول برگشت. [16] *اوضاع سیاسی زمان امام باقرعلیه السلام امام باقر در زمان 5 خلیفه اموی زندگی می کردند، 4 نفر آنها فرزندان عبد الملک مروان بودند، ولید بن عبد الملک مروان ، سلیمان بن عبد الملک، عمر بن عبد العزیز که از فامیلهای عبد الملک بوده است، یزید بن عبد الملک مروان ؛ هشام بن عبد الملک مروان که بر امامان معصوم سخت گیری می کردند و مردم را در فشار قرار می دادند، هر چند مقداری در زمان عمر بن عبد العزیز امامان در آزادی بودند و در زمان حکمرانی عمر بن عبد العزیز بود که فدک را به اهل بیت (ع) برگرداند و سب امیر المومنین را ممنوع کردند و نقل احادیث را آزاد کردند. نقل احادیث آزاد شد، ولی دو مشکل وجود داشت : اولا بسیاری از صحابه مرده بودند و بسیاری از روایات فراموش شده بود و روایات دروغین بسیاری را معاویه و معاویهها جعل کرده بودند، اینجا بود که نهضت علمی امامان معصوم (ع) شروع شد و امام باقر (ع) از این فرصت طلایی استفاده کردند و حقایق و معارف دین را ترویج و بیان نمودند تا اینکه نوبت به هشام بن عبدالملک خلیفه عباسی رسید و دوباره سخگیریها شروع شد، نکته جالب این است که مأمون خلیفه عباسی، مناظرات علمی راه می انداخت و با امثال جاثلیقها و بزرگان علمی با علی بن موسی الرضا مبارزه می کرد، ولی در دربار هشام کسی از عالمان نبود لذا مجبور بود با برخی مسابقات ساده و روشهای رایج مثل تیراندازی با امام باقر علیه السلام برخورد کند و جلسه تیر اندازی راه انداخت و به ایشان گفت :آیا بلدی؟ حضرت فرمودند؛ ما اهل این کار نبوده ایم، ولی هشام گفت: شما باید تیراندازی کنید و حضرت 9 تیر پشت سر هم اندختند که هر یک بر قاف دیگری نشست و رنگ هشام پرید و به امام گفت : شما فرمودید من تیراندازی نکرده ام و امام در جواب فرمودند : نگفتم بلد نیستم، گفت فرزندتان جعفر بن محمد بلد است؟ فرمود آری، هشام به امام عرض کرد: از کجا آموخته است؟ امام فرمود از این آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی»[17] یعنی وقتی خدا می گوید امروز دین را برای شما کامل کردم، تکویناً همه اصول و فروع دین و همه ابوابش را خداوند به ما آموخته است، همه ما تکوینا تیراندازیم و شناگریم و جهادگریم. * اعتراف عالم مسیحی به عظمت علمی امام باقر(ع) حضرت هنگام بازگشت در بین راه دیدند جمعیت فراوانی در محلی جمع شده است ، گفتند: چه خبر است، گفتند سالی یک مرتبه بزرگی از مسیحیت از خانه خود بیرون می آید و مردم مسیحی از او سئوالاتشان را می پرسند و امام صادق علیه السلام می گوید آن پیر مسیحی نگاهی به جمعیت کرد و چهره پدرم را دید و متوجه شد که او آشنا نیست گفت شما کیستید؟ امام فرمودند: مسلمانم. گفت: از علم بهره داری؟ پدرم فرمود : من از نادانان و جاهلان نیستم. گفت سئوالی دارم با اینکه در بهشت غذا می خورند فضو لات آن کجا می رود؟ آیا نظیری در این دنیا داریم؟ حضرت فرمودند : بله بچه در رحم مادر غذا می خورد و فضولاتی ندارد. مسیحی پرسید : می گویند در بهشت از یک درخت میو هها را می چینند و چیزی از آن کم نمی شود این چگونه می شود؟ فرمودند : به مانند یک آتش که اگر هزاران چراغ را روشن کنند چیزی از آن کم نمی شود . پیرمرد متغیر شد و رو کرد به مسیحیان و گفت : شما این عالم بزرگ را دعوت کرده اید تا من محکوم شوم؟ بخدا قسم دیگر مرا نمی بینید و من هیچ عالمی به بزرگی این عالم مسلمین سراغ ندارم. [18] *ابعاد فعالیتهای علمی امام باقر (ع) تربیت 480 شاگرد امام باقر و صادق (ع) اصولی را برای جهان شیعه که بسیار مهم است را تثبیت نمودند، قبل از این مطلب باید بدانیم که ایشان شاگردان برجسته ای را تربیت و بیش از 480 شاگرد تحویل جهان تشیع دادند که هیچ کدام از آنها انسانهای معمولی نبودند ؛ یکی از ایشان زراره ابن اعین بوده که امام به او فرمودند: من دوست دارم در مسجد بنشینی و فتوا بدهی. امروز اگر زرارة ابن اعین یا ابا بصیر یا محمد بن مسلم یا فضیل بن یسار یا مفضل یا هشام بن سالم یا هشام بن حکم بودند، قطعا مراجع پای درس ایشان شرکت می کردند ؛ مفسرین پای درس ایشان شرکت می کردند وقتی می گوییم 480 شاگرد تحویل دادند، معنایش این است که هریک اگر الان بودند سرآمد عالم تشیع و جهان محسوب می شدند. *حوزههای علمیه ریزه خوار امام باقر و امام صادق (ع) این شاگردان 400 کتاب نوشتند که معروف است به «اصول اربعه مئه» ما هرچه داریم از این 400 کتاب داریم کتاب «کافی» خلاصه 400 کتاب است و سید بن طاووس می گوید : این 400 کتاب نزد من بوده پس امروزه حوزههای علمیه ریزه خوار شاگردان مکتب امام باقر و امام صادق علیهما السلام هستند. *تمام علم نزد اهل بیت (ع) است امامان معصوم (ع) اصول بسیار مهمی را برای جهان شیعه مدون نمودند، تمام علم نزد اهل بیت عصمت و طهارت است و جای دیگر خبری نیست، لذا امام باقر به سلمة بن کهیل فرمود؛ اگر به شرق و غرب عالم بروید علم صحیح و درست را پیدا نمی کنید الا اینکه از خانه ما بیرون آمده است. [19] *آفتاب آمد دلیل آفتاب اگر معارف اهل سنت و شیعه را کنار هم بگذارید و مقایسه کنید «صحیح مسلم» و «بخاری» را در کنار کتاب «کافی» و «من لایحضر الفقیه» و «استبصار» بگذارید میبینیم که مسائل خلاف عقل و خلاف قرآن در آن دیده می شود، مثلا یکی از مسائل این است که آنها می گویند : خدا را با چشم سر می شود دید ؛ یا در باب انبیا میگویند که موسی چنان به عزرائیل سیلی زد که چشم او از حدقه در آمد، کتاب «سیری در صحیحین» آقای صادقی نجمی را مطالعه کنید وی در صحیح مسلم و بخاری سیر کرده و اشکالات را بیان نموده است و علت آن هم این است که مکتب ایشان بر قیاس بر پاست و بزرگی از فرزانگان گفته است که : مکتبی که بر اساس قیاس بر پا می شود مکتب جهل است، یعنی در واقع اهل قیاس می گویند : ما نمی دانیم و مجبوریم قیاس بکنیم در حالی که مکتب شیعه مکتب عقل است و نیازی به قیاس و استحسانات و... ندارد لذا مکتب شیعه مکتب «یافتن» است و مکتب غیر شیعه مکتب «بافتن» است. عقل، نقل و قرآن می گویند؛ جامعه نیاز به امام دارد، خود اهل سنت هم این حرف را می زنند؛ اگر جامعه نیاز به امام ندارد چرا در سقیفه بنی ساعده خلیفه انتخاب می کنند و امامان معصوم (ع) نیز فرمودند؛ امام باید اعلم مردم ؛ شجاع ترین و زاهد ترین مردم باشد و همه این ویژگیها در امامان معصوم موجود بوده است. [20] *نمونه ای از علم امام نافع ابن ارزف که از خوارج است نزد امام باقر(ع) آمد و گفت؛ چرا امیر المومنین زیر بار حکمیت رفت، ایشان فرمودند؛ حضرت زیر بار حکمیتی رفت که طبق قرآن حکم کنند، نه اینکه از خودشان حکم کنند، ولی حکمین طبق قرآن حکم نکردند، ثانیا حکمیت را پیامبر (ص) پذیرفته است «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما» اگر مرد و زن با هم اختلاف داشتند حَکَم بگیرند [21] و پیامبر هم برای جریان گروهی از یهودیهای بنی قریظه ؛ سعد بن معاذ را حَکَم قرار دادند ؛ نافع گفت؛ به خدا قسم تا به امروز چنین مطلب زیبایی نشنیده بودم. [22] *احیای عاشورا امامان معصوم عموما و امام باقر و امام صادق علیهما السلام خصوصا، عاشورا را احیا کردند، چون می دانستند عاشورا یک رخداد نیست بلکه به قول مقام معظم رهبری عاشورا یک فرهنگ است. و این فرهنگ جامع در دیگر نبردها نبوده، مگر در واقعه کربلا، لذا گاهی در قالب بیانات مبارکشان مطالبی را در موضوع عاشورا و حقایق آن بیان می کردند و نیز امامان معصوم (ع) در ماه محر م با چهره عزادار ظاهر می شدند و ترویج عاشورا می کردند. امام باقر به محمد بن مسلم فرمودند؛ اگر مردم ثواب زیارت ابا عبد الله را می دانستند «لَمَاتُوا شَوْقا» از حسرت می مردند. [23] *فرهنگ بودن عاشورا شعار حضرت ابا عبد الله دو شعار بود، یالثارت الحسین و دوم از بین بردن جاهلیت. فرهنگ عاشورا امر به معروف و نهی از منکر و اقامه نماز و ایتاء زکات است «الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ »[24]و یاران امام حسین این چهار ویژگی را داشتند *اصل قرآن محوری امامان معصوم بیان فرموده اند: اگر روایتی از ما به شما رسید آن را به قرآن عرضه کنید و اگر موافق قرآن نبود به دیوار بکوبید. * اصل مخالفت عامه هر چه عامه می گوید بر خلاف آن عمل کنید که در آن ارشاد و هدایت شماست [25] *اصل محبت امام باقر به ابا الجالوت فرمودند « لَا تَسْتَصْغِرْ مَوَدَّتَنَا فَإِنَّهَا مِنَ الْبَاقِیَاتِ الصَّالِحَاتِ» [26] مودت ما اهل بیت را کوچک نشمار زیرا آن از باقیات الصالحات است. آخر امر دشمن متوجه شد که امام باقر (ع) چه کرده است لذا حضرت را به شهادت رساندند و ایشان را مسموم کردند. ------------------------------------------------------------------------------ [1] - مستدرکالوسائل ج : 17 ص : 274 [3] - بحارالأنوار ج : 46 ص : 296 [4] - الانوار الکاشفه جزء 153 ص 57 [5] -کافى ج 8 ص 10 [6] - الصواعق المحرقه ص 201 [7] - ارشاد-ترجمه رسولى محلاتى، ج2، ص: 159 [8] - بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج46، ص: 258 [9] - بحارالأنوار ج : 47 ص : 390 [10] - صحیفه امام ج21 397 وصیتنامه سیاسى - الهى [11] - سوره نجم آیات 3 -4 [12] -ارشاد-ترجمه ساعدى خراسانى، ص: 33 [13] - بحارالأنوار ج : 46 ص : 240 [14] - نمل : 40 ترجمه: (امّا) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد! [15] - بحارالأنوار ج : 26 ص : 197 [16] - بحارالأنوار ج : 46 ص : 237 [17] - مائدة : 3 ترجمه : امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم [18] - ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج2، ص: 427 [19] - مستدرکالوسائل ج : 17 ص : 274 [20] - مراجعه شود به کتاب اصول کافی بَابٌ «نَادِرٌ جَامِعٌ فِی فَضْلِ الْإِمَامِ وَ صِفَاتِهِ» [21] - سوره نساء: 35 [22] - الاحتجاج ج : 2 ص : 324 [23] - مستدرکالوسائل ج : 10 ص : 310 [24] - سوره حج : 41 همان کسانى که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا مىدارند، و زکات مىدهند، و امر به معروف و نهى از منکر مىکنند، و پایان همه کارها از آن خداست! [25] - الکافی ج : 1 ص : 68 [26] - بحارالأنوار ج : 23 ص : 250 [المناقب لابن شهرآشوب] کِتَابُ ابْنِ عُقْدَةَ قَالَ الصَّادِقُ ع لِلْحُصَیْنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ یَا حُصَیْنُ لَا تَسْتَصْغِرْ مَوَدَّتَنَا فَإِنَّهَا مِنَ الْبَاقِیَاتِ الصَّالِحَاتِ قَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا أَسْتَصْغِرُهَا وَ لَکِنْ أَحْمَدُ اللَّهَ عَلَیْهَا منبع: حوزه نيوز( گفتگو با حجة الاسلام حسين گنجي) |
عکس درب ساخته شده از طلا توسط ایرانیها برای حرم امام حسین ع کلیک کن !