پله ی اول را فراموش نکنید
سه شنبه 9 آبان 1391 6:23 PM
بیشتر ما فکر می کنیم برای بهتر شدن باید کارهای پیچیده ای انجام دهیم. وقتی موقعیت یک کار خوب ساده در زندگی مان پیش می آید، بی اعتنا از کنارش رد می شویم و بعد منتظر شرایط ویژه ای می مانیم تا خوب بودنمان را ثابت کنیم. اما آیا مطمئن هستیم که کلاس های پیشین را با موفقیت پشت سر گذاشته ایم؟
آزمون هایی هستند که ظاهرا ساده اند، ولی در عمل بسیار سخت می شوند. مثلا کمتر کسی است که تمرین کند دروغ نگوید. به نظر می رسد کار ساده ای باشد. همه گمان می بریم که هرگز دروغ نمی گوییم و نیازی به این تمرین نداریم و آن را برای خودمان پیش پا افتاده می دانیم.
اشکالی ندارد. امتحان می کنیم. امتحان می کنیم و مثلا چهل روز را دروغ نمی گوییم و آنگاه می بینیم چه نتایج جالبی به دست می آید. همین دروغ نگفتن گاه آنچنان سخت و پیچیده می شود که جز افراد معدود کسی از عهده اش برنمی آید. اتفاقا در همین تمرین های و مراقبت های به ظاهر ساده است که خودمان را بیشتر می شناسیم و همین خودشناسی مایه ی پیشرفتمان می شود.
اشکال ما این است که از همان اول به دنبال شرکت در مقطع فوق تخصص هستیم و برای همین حیران و سرگردان می مانیم. باید آرام آرام از مراحلی که ظاهرا ساده تر هستند، شروع کنیم. همین آزمون های ظاهرا ساده مراحل دشوار هم دارند. مگر نه این که وقتی از کسی آزمون تعیین سطح می گیرند، از سوال های آسان تر شروع می کنند و به تدریج سوال ها را سخت تر می کنند؟ و مگر برای رسیدن به پله ی آخر ممکن است پله ی اول را نادیده گرفت؟
بیایید از روبرو شدن با هیچ سوالی ـ هرچند ساده ـ نترسیم. ما انسان ها همیشه از مقابل آیینه ها می گریزیم؛ اما تا وقتی جلوی آن نایستاده ایم، چگونه می توان تصوری از خودمان ـ هر جور که هستیم ـ داشته باشیم؟
مگر برای رسیدن به پله ی آخر می شود پله ی اول را نادیده گرفت؟