0

زنان الگو

 
babak110
babak110
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1391 
تعداد پست ها : 4259
محل سکونت : ایران عزیز

پاسخ به:زنان الگو
شنبه 6 آبان 1391  2:24 AM

زنان راوی حدیث: اسماء بنت عمیس
به نام خدا
 
زنان راوی حدیث: اسماء بنت عمیس

از بانوانی که در همان روزهای آغازین بعثت پیامبر(ص) با آن حضرت بیعت کرد.

می نویسند اسماء از پیغمبر(ص) شصت حدیث روایت کرده است.

او سال پنجم بعثت همراه شوهر خود جعفربن ابیطالب و حدود 80نفر از مردان و زنان مخلص و مجاهد برای حفظ دین خود از مکه به حبشه هجرت کرده و پس از سیزده سال اقامت در آن کشور به سال هشتم هجرت بعد از جنگ خیبر به مدینه مهاجرت نموده است.

در مدت اقامت در حبشه سه فرزند به نام های عبدالله( همسر زینب کبری) محمد و عون به دنیا آورد.

بعد از شهادت همسرش در جنگ موته با ابوبکر ازدواج کرد و از او هم دارای فرزندی به نام محمد شد. بعد از ابوبکر، اسماء در حالی که از سن فرزندش محمد، سه سال می گذشت وی به شرف همسری با امام علی(ع) توفیق یافت و برای آن حضرت هم فرزند پسری به دنیا آورد که یحیی نامگذاری گردید.

زندگی اسماء با تحولات و حوادث تلخ و سختی همراه بوده است. یک روز برای حفظ عقیده و مرام خویش یک مهاجرت سیزده ساله آغاز می کند، روزگاری هم که از مشکلات آوارگی تا حدی می آساید، در مدینه خبر شهادت شوهر خود جعفر را که به عنوان فرمانده ارتش درجبهه حضور یافته بود، می شنود و پیامبر(ص) برای تسلیت به خانه اش می رود و آن گاه هم که رسول خدا دختر خود فاطمه را در حال گریه و سوگواری زیاد مشاهده می کند، می فرماید: و علی جعفرفلتبک الباکیه!

آری واقعا برای عزای شخصیتی مانند جعفرطیار باید سوگواران گریه کنند. سپس رسول خدا دستور می دهد، برای خانواده سوگوار جعفر، که عزاداری فرصت تهیه غذا را به آن ها نمی دهد، مدت سه روز غذا ببرند و این کار بعد به عنوان یک رسم پسندیده در بین مسلمانان معمول می گردد.

یک روز هم که همین اسماء خبر شهادت مظلومانه فرزندش محمدبن ابی بکر را که برای استانداری مصر از سوی علی بن ابی طالب اعزام گردیده بود، می شنود، بسیار ناراحت و آشفته می گردد و در خانه خود مسجد و محلی را برای عبادت اختصاص می دهد و آن قدر گریه می کند و غم و اندوه را به دل می ریزد که از شدت ناراحتی و فشار روحی از پستان هایش خون جاری می شود.

دانایی و هوشیاری و خردمندی اسماء دختر عمیس تا آن جا قابل اهمیت است که این بانوی شایسته در خانه علی(ع) و فاطمه(س) رفت و آمد زیاد دارد و بخصوص برای فاطمه(س) محرم راز محسوب می شود.

به هنگام بیماری دختر والاگهر رسول الله، پرستار دلسوز و مراقب مخلص اوست و آن گاه هم که اسماء در روزهای آخر عمر، بانوی خویش فاطمه(س) را غمناک و افسرده مشاهده می کند، علت ناراحتی آن بانوی بزرگ را جویا می شود، وی می فرماید: به خاطر حمل جنازه زنان بگونه ای که حجم بدن آنان را از زیر پارچه روی جنازه نمایش خوشی ندارد ناراحت است، آن وقت اسماء صورت تابوتی را که در حبشه دیده بود، برای آن بزرگوار ترسیم می کند، آن صورت مورد پسند فاطمه(س) قرار می گیرد و لبخندی هم می زند و سپس می گوید: این تابوت برای حمل جنازه خوب است، چون حجم بدن زن و مرد تشخیص داده نمی شود.

بعد هم فاطمه(س) وصیت می کند: ای اسماء آن گاه که من از دنیا رفتم باید تو با علی(ع) بدن مرا غسل بدهی و هیچکس حق ندارد کنار جنازه من حاضر شود. آن وقت اسماء به کمک علی(ع) می رود و بدن بی جان فاطمه(س) دختر پیامبر بزرگ اسلام(ع) را شبانه غسل می دهند و کفن می نمایند.

البته برخی هم در این جا به جای اسماء خواهر او سلمی را در کنار علی(ع) و یاری دهنده در مراسم غسل دانسته اند.

او بر اثر لیاقت همنشینی و خدمت به فاطمه(س) آن چنان مقامی پیدا کرده که آن روز هم که فاطمه(س) فرزندان خود حسن(ع) و حسین(ع) را به دنیا می آورد، اسماء قابله و خدمتگزار فاطمه(س) می شود. به دستور پیامبر(ص) آن کودکان را به نوبت در هر دو زایمان فاطمه(س) در پارچه سفید قرار می دهد و بعد با کمال افتخار و سربلندی به امام زین العابدین می گوید: قبلت جدتک فاطمه بالحسن و الحسین

من در مورد ولادت حسن(ع) و حسین(ع) برای جده ات فاطمه(س) قابلگی کرده ام.

احادیثی را که اسماء دختر عمیس روایت کرده فراوان است. همان طور که بسیاری از افراد مانند جعفر شوهر او، عبدالله و محمد فرزندان اسماء سعید بن مسیب، عبیدالله بن رفاعه، ابوبرده ابی موسی، فاطمه دختر علی، عبدالله بن عباس و افراد دیگری احادیثی را از زبان او بازگو کرده و دانشمندانی مانند شیخ صدوق، فیض کاشانی بن عبدالبر و ابن حجر عسقلانی و دیگران به مقام ارزشمند روایت حدیث اسماء اعتراف نموده اند.

شیخ صدوق می نویسد: اسماء دختر عمیس روایت می کند: یک وقت پیامبر اسلام خوابیده بود و سر آن بزرگوار در دامن علی قرار داشت، اما آفتاب غروب کرد و نماز عصر علی(ع) از دست رفت. وقتی پیامبر بیدار شد و از این وضع مطلع گردید، گفت: خدایا! علی(ع) در حال اطاعت تو و پیامبرت بوده اکنون خورشید را برای او بازگردان. اسماء می گوید: من با دو چشم خود دیدم با قدرت الهی باز خورشید طلوع کرد و آن گاه علی(ع) وضو گفت و نماز خود را خواند و خورشید همچنان غروب کرد!

سراسر زندگی اسماء دختر عمیس، هجرت و فداکاری و نقل حدیث و خدمات فرهنگی و تربیتی بوده و آن طور که امام صادق(ع) هم فرموده: محمد بن ابی بکر، فرزند اسماء هم نجابت و شخصیت را از مادر خود به ارث برده و امام باقر(ع) هم فرموده است: خداوند رحمت کند خواهرانی که اهل بهشت می باشند و آن ها عبارتند از اسماء دختر عمیس همسر جعفر بن ابی طالب و سلمی دختر عمیس همسر حمزه سیدالشهدا...


منبع: زنان دانشمند و راوی حدیث. احمد صادقی اردستانی

 

خدایا چنان کن سرانجام کار                  تو خشنود باشی و ما رستگار

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها