پاسخ به:نقش زن در دیدگاه امام و رهبری
شنبه 6 آبان 1391 2:11 AM
يك زن جوان، يك دختر جوان، كه زندگىاش، زندگى معمولى؛ لباسش، لباس فقرا؛ كارش در خانه جمع و جور كردن بچهها و مديريت خانه و كدبانويى اين خانهى كوچك و دستاس كردن است و آن كوه معرفت و درياى عظيم علم و دانش در وجود اوست.
قرآن چهار زن را اسم آورده كه اين چهار زن الگويند؛ دو الگوى نيكان عالم، دو الگوى بدان عالم. «ضرب اللَّه مثلاً للّذين كفروا امرأة نوح و امرأة لوط»؛ زن نوح و زن لوط. «كانتا تحت عبدين من عبادنا صالحين فخانتاهما»؛ اين دو نمونهى زنانه براى مردمان كافر در طول تاريخ هستند. وقتى خداى متعال در قرآن مىخواهد كفار - نمونهى وجود كفرآميز و كفرانكنندهى نعمت خدا - را معرفى كند، به جاى فرعون و نمرود و افراد ديگر، دو زن را مثال مىزند؛ زن نوح و زن لوط، كه درهاى رحمت الهى به روى اينها باز و همهى امكانات براى عروج و رفعت اينها آماده بود و دو پيغمبر، آن هم پيغمبرى مثل نوح و لوط، شوهران اينها بودند كه در خانهى آنها زندگى مىكردند و حجت بر آنها تمام بود؛ اما اين دو زن قدر اين نعمتها را ندانستند و «فخانتاهما»؛ به شوهرهايشان خيانت كردند. اين خيانت، لزوماً خيانت جنسى نيست؛ خيانتِ اعتقادى است؛ خيانتِ مسلكى است؛ راه را كج كردند. شوهرها با اينكه پيغمبر بودند و مقام عالى داشتند، به درد اين زنها نخوردند؛ «فلم يغنيا عنهما من اللَّه شيئا». خداى متعال رودربايستى و رفاقت و خويشاوندى با كسى ندارد. اگر كسى را مورد محبت و لطف و رحمت قرار مىدهد، با حساب و كتاب است؛ با تعاريف نيست؛ خدا قوم و خويش كسى نيست. اينها هم با اينكه شوهرهايشان پيغمبر بودند، اين شوهرهاى پيغمبر نتوانستند اين دو زن را از شر غضب الهى نجات بدهند؛ اينها شدند نمونهى كافران همهى تاريخ.
در نقطهى مقابل، باز خداى متعال دو زن را به عنوان نمونهى مؤمنان ذكر مىكند: «و ضرب اللَّه مثل للّذين امنوا امرأة فرعون اذ قالت ربّ ابن لى عندك بيتا فى الجنّة و نجّنى من فرعون و عمله»؛ يكى زن فرعون و ديگرى، حضرت مريم: «و مريم ابنت عمران». آن زن اول، قصر فرعونى او را مجذوب نكرد؛ زن پرورشيافته در بساط فرعونى، كسى كه زن فرعون است و لابد پدر و مادر و خاندانش هم از همين طواغيت بودند، در نهايت راحت و نعمت و رفاه و عزت ظاهرى بود و زندگى مىكرد؛ اما ايمان موسى دل او را برد و تصرف كرد؛ به موسى ايمان آورد. وقتى ايمان آورد و راه را شناخت، همهى آن راحت و رفاه را كنار گذاشت و ديگر آن قصر باعظمت در مقابل او جاذبهيى نداشت؛ گفت: «ربّ ابن لى عندك بيتا فى الجنّة»؛ من خانهى بهشتى را ترجيح مىدهم؛ زندگى دنيا ارزشى ندارد. حضرت مريم هم: «و مريم ابنت عمران الّتى احصنت فرجها فنفخنا فيها من روحنا»؛ دامن خود را پاك و پاكيزه نگهداشت؛ اينها ارزشهاى انسانى است.
اين چهار زن فقط نمونه و نماد براى زنها نيستند، بلكه نمونه و نماد براى همهى زنها و مردها هستند. آن دو زن با اينكه باب رحمت جلوى آنها باز بود، به آن راه نرفتند و از آن استفاده نكردند؛ به معنويت بهخاطر چيزهاى پست و حقير - عواملش را قرآن ذكر نكرده، حتماً چيزى است مانند اخلاق بد و يا يك خصلت بد - پشت كردند؛ يك چيز كوچك اين دلهاى ضعيف را به خودش جذب مىكند و آنها را از راه حق منحرف مىكند و مىشوند نماد كفار و انسان ناسپاس در مقابل خدا. اما دو زن ديگر، نماد ارزشهايند. او برايش جاذبهى معنويت و جاذبهى سخن حق آنقدر زياد است كه به همهى بساط و دستگاه فرعونى پشتپا مىزند، اين يكى هم پاكيزگى و پاكدامنى و وارستگى دارد.
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار