عرفه بیتابِ حسین(ع) بود، حسین(ع) بیتابِ شهادت
چهارشنبه 3 آبان 1391 1:15 AM
عرفه بیتاب بود و بیتابتر از آن، مشتاقیِ محض حسین علیهالسلام بود.
عرفه، سرشار از اشکریزان شورانگیز حسین(ع) بود و چشمانتظار نگاه نگران نرگسهای مدینه.
احساسها به اوج حرارت عشق رسیده بودند و حسین(ع) میآمد تا شکوهمندترین همایش شِکوه و شُکوه را با اشکهای خویش افتتاح کند. حسین(ع) میآمد تا تاریخِ رسوب کرده در لایههای زیرین فراموشی را از پس طولانیترین شبهای ظلمت و تباهی، به طلوعی دوباره برساند.
حسین(ع) میآمد و صحرای عرفات، غرق رایحه خوشِ نفسهای حسین(ع) میشد.
حسین(ع) میآمد و اشک، از عمق وجود واژهها جاری میشد.
حسین(ع) لبان شکوفهپوش خویش را گشود: سلام ...
سلام به آسمانی که هرگز از یاد ستارگان نمیرود. سلام به صحرایی که سفرهاش گسترده است و گستردگیاش غمفزا.
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی لَیْسَ لِقَضائِهِ دافِعٌ وَ لا لِعَطائِهِ مانِعٌ
حسین(ع) اینک از خیمه خود بیرون زده بود و در نهایت خشوع، دستها را غرق در آسمان میکرد، و چشمها را از دامنه کوه روانه کعبه میساخت.
لحظهها غرق در سوز و گداز حسین(ع) بودند و اشکها در ازدحام اذن دخول و زیارت ضریح منبر چشمهای حسین(ع)، عاشوراییترین عرفه را میآفریدند.
اشک از لبههای صخرهها سر میخورد و در التماسِ ترکخورده خاک، محو آغوش گرمِ آفتاب میشد. سرتاسر صحرا به گوش و هوش بود تا آخرین صدای حسین(ع) را در خلوتِ حضور درک کند: «اللّهُمَّ لَکَ الْحَمدُ کَما خَلَقْتَنی فَجَعَلْتَنی سَمیعا بَصیرا وَ لَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنی فَجَعَلْتَنی خَلْقا سَوِیّا رَحْمةً بی وَ قَدْ کُنْتَ عَنْ خَلْقی غَنیا»
پروانههای نیاز بر گرد لبهایش بال و پر میزدند و از شیرین شهد شورانگیزش برمیگرفتند و پر میگشودند. باران شروع شده بود و لحظههای رسوب کرده در دامنه کوه را میشست و میبرد، و حسین(ع) در پردهای تازهتر از اشک، نغمه لاهوتی نیاز را تا دور دستترین نگاه ستارههای دست نیافتنی میپراکند.
یا مَوْلایَ اَنْتَ الَّذی مَنَنْتَ، انتَ الَّذی انْعَمْتَ، أَنْتَ الَّذی أَحْسَنْتَ، أَنْتَ الَّذی احْمَلْتَ، انتَ الَّذی افْضَلْتَ، انتَ الَّذی اکْمَلْتَ، أَنْتَ الَّذی وَفَّقْتَ، أَنْتَ الَّذی اعْطَیْتَ، أَنْتَ الَّذی اوَیْتَ»
تویی که پناه دادی، ... و خورشید هنوز سر برهنه بر کرانه کبود آسمان مینگریست تا حسین(ع) را به یاد خیمههای نیمسوخته بیندازد.
عصری که حسین(ع) یک بار دیگر میبایست فرازی از دعای عرفه را، با لبانی تشنه در کنار رود زمزمه کند: «أَنْتَ الَّذی اوَیْتَ؛ تویی که پناه دادی».
لحظههای سنگین، تنها با اراده و همراهی اشکها گام برمیداشتند. آفتاب به آخرین فراز دعای عرفه ایستاده بود و با نغمه رود، از میان پلک سنگین لحظهها غبار ملال را شستوشو میداد. لبان حسین(ع) هنوز لبریز زمزمه و سوز بود و سرشار از گداز. «إِلهی انَّ رَجائی لا یَنْقَطِعُ عَنْکَ وَ اِنْ عَصَیْتُکَ کَما اَنَّ خَوْفی لأیزایِلُنی و اِنْ اَطَعتُکَ فَقَدْ دَفَعَتْنی اَلْعَوالِمُ اِلَیْکَ و قَدْ اَوْقَعنی عِلْمی بِکَرَمِکَ عَلَیْکْ».
عرفه رو به اتمام بود و «بشر» و «بشیر»، پسران غالب اسدی، خیمههای کربلا را در نگاه حسین علیهالسلام میدیدند که چشمانتظار بازگشت حسین(ع) از گودی قتلگاه است؛ گودالی که جز به خون حسین(ع) پر نخواهد شد، گودالی که آفتاب عاشورا از آن طلوع خواهد کرد، گودالی که لبریز از زمزمههای عرفات است و سرشار از «اَنتَ الذی اوَیْتَ».
گویی هنوز در «عرفات» رو به جلوهزار «کعبه» ایستاده و از پرتو چهره نورانیاش، صحرا غرق نور شده است! گویی ایستاده و دستهای پر از اجابت خود را به آسمان گرفته و ملکوت الهی غرق شنیدن عاشقانههای اوست: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی لَیْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَ لا لِعَطائِهِ مانِعٌ و...
ستایش از آن خدایی است که قضایش را دفعکنندهای و عطایش را منعکنندهای نیست.
اَللهُمَ إِنّی اَرْغَبُ اِلَیْکَ وَ اَشْهَدُ بِالرُّبُوبِیَةِ لَکَ مُقِرّا بِانَّکَ رَبّی، وَ اِلَیْکَ مَرَدّی،...
الهی، اینک من به سوی تو روی میکنم و به پروردگاریات گواهی میدهم؛ اقرار میکنم که آفریدگار من تویی و بازگشت من به سوی توست، ...
گویی در «کربلا» ایستاده است! و تصویر لاجوردی آسمان، شگفتانگیزتر و بشکوهتر از همیشه، در ازدحام سپید فرشتگان، گم شده است!
پرتو قنوتش، حتی دورترین ستاره را به تماشا میخواند و تسبیح کلمات آسمانیاش غلغله در عرش میاندازد؛ نگاه حقیقتشناس فرشتگان پر از ستاره است و نغمه «یا حسین» با اشکها و آمینهای پیدرپی، گوشهگوشه آسمان را فرا گرفته است.
امروز، روز عرفه است، روز نیایش، روز ستایش واقعی و توحید محض.
امروز باید عظمت خداوند متعال «جلّ جلاله» را بیپرده دید!
امروز باید غیر از آسمان، برای خود سقفی نساخت!
امروز باید سجاده بر خاک نهاد، باید محراب تماشا را تا افق گسترد، باید وسعت لایتناهی اندیشه و احساس را به هم آمیخت!
امروز، روز طولانیترین نیایشهای عاشقانه با خداست!
امروز، روز همایش رحمت خداوند است، روز نا امیدی اهریمن، از نارسایی ترفندهایش.
امروز، روز سخاوت حضرت حق «عزّ و جل» است، روزِ «اَللهُمَّ یا اَجْوَدَ مَنْ اَعْطی وَ یا خَیْرَ مَن سُئِلَ وَ یا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ».
امروز، روز اوجگیری نور صلوات است که منزلت خاکیان را بر افلاکیان ثابت میکند.
امروز، روز استجابتِ «یا مُجیبُ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّینُ» است!
روز عرفه است، روز نیایشِ خونین حضرت مسلمبن عقیل علیهالسلام، روز استجابت دعای پیر فرزانه کوفه، شهید عشق حسین علیهالسلام ، هانی بن عروه رحمهالله است! امروز، روز دعا و اشک و «یا حسین» در تمام صحراهای آغشته به عطر کربلاست!
امروز، مؤمنین در سایهزار چتر رحمت، دلهای عاشق خود را به امتحان عشق میسپارند.
امروز، روز معراجِ دلهای کربلایی است که همنوا با کاروان سالار عشق عاشورا، میخوانند: لآ اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُوحِّدِینَ،...
امروز، روز همراهی و همصداییِ متیقن با «یا ربّ یا ربّ»های امام حسین علیهالسلام است!
امروز، روز زیبای سیر و سلوک عارفانه در عالم بالاست، روز عارفان حقیقی، روز معراج دل، به اعلی علیّینِ تسبیحِ حضرت پروردگار!
امروز، روز پالایش وجود از هر گونه تعلّق و شرک و گناه است، روز توبه!
الهی، به حق امروز که روز نیایشهای عاشقانه و عارفانه امام حسین علیهالسلام است، به شرافت «روز عرفه»، در طول سال، ما را از مغفوران درگاهت قرار بده، نه از محرومان!
الهی، به حق امام حسین علیهالسلام، و به حق مسلم بن عقیل علیهالسلام، شناخت قدر و حرمت روز عرفه را به ما بیاموز تا روزیمند از رحمت واسعه تو گردیم!
الهی، به حق عبادت اولیای درگاهت در این روز مبارک، زیارت حجتِ(عج) پنهان از نظرت را در دنیا و شفاعتش را در جهان آخرت نصیبمان گردان. آمین