مبادی و مسایل علم كلام
دوشنبه 24 مهر 1391 10:44 PM
اصولاً باید گفت: قرآن كریم خود سهم به سزایی در تشویق افكار و اندیشهها به تدبر و تأمل در كتاب الهی و احكام دینی و جستجوی راز آنها داشته است، زیرا گذشته از اینكه در آیات بسیاری، انسانها را به تفكر و تعقل و تدبُّر فرا خوانده است، آنجا كه از احكام و مقررات دینی یاد میكند. بلافاصله، فلسفه و حكمت آنها را یادآور میشود، چنانكه نماز را عامل ذكر خدا و بازدارنده از زشتیها میداند، و روزه را عامل تقوی میشناسد، و زكات را عامل پاكیزگی معنوی میداند، و فلسفه جهاد با مشركان را بركندن ریشههای فتنه از زمین ذكر میكند، و نمونههای بسیار دیگر كه ذكر آنها در این مختصر نمیگنجد.
این منطق قویم قرآنی، مورد توجه آموزگاران معصوم كلام و عقاید نیز قرار گرفته و نه تنها در بخش پرسشها و پاسخهای كلامی، بلكه در بخش تعالیم دینی و اعتقادی نیز به بیان فلسفه و حكمت و احكام الهی پرداختهاند. این مطلب نخست در خطبهها، نامهها، وصایا و كلمات قصار امام علی ـ علیه السّلام ـ و نیز در خطبه غرای فاطمه زهرا ـ سلام الله علیه ـ مطرح گردیده و پس از آن در احادیث سایر ائمه طاهرین ادامه یافت. قسمتهایی از آنها در نهجالبلاغه و علل الشرایع شیخ صدوق نقل گردیده است.
پس از آنان متكلمان نامدار امامیه نیز به پیروی از پیشوایان خود در هر دو قلمرو علم كلام (عقاید دینی و فلسفهاحكام) دست به تألیف زدهاند، چنانكه شیخ صدوق همانگونه كه كتابهایی درباره توحید، نوبت، امامت و ... تألیف میكند و كتاب بسیار ارزشمندی مانند «التوحید» را به جهان اسلام عرضه مینماید، در بخش فلسفه و علل احكام نیز كتاب «علل الشرایع» را تألیف كرده است.
از جمله متكلمان صاحب نام شیعه در قرن سوم هجری، فضل بن شاذان نیشابوری (م/260) است، وی كتابهای كلامی بسیاری پیرامون اصول اعتقادی تألیف نموده، و از جمله كتابهای او «كتاب العلل» است كه بیانگر فلسفه احكام فرعی و عملی اسلام است و تمام یا بخشی از آن را صدوق در علل الشرایع (باب 182) نقل نموده است.
حاج ملاّ هادی سبزواری نیز در كتاب «اسرار الحكم» خود هر دو بخش مسائل كلامی را مورد بحث قرار داده است.
بنابراین میتوان گفت كه قلمرو بحثهای كلامی به آنچه به عنوان «اصول عقاید» یاد میشود اختصاص ندارد، بلكه بیان و اثبات حكیمانه بودن تشریع الهی نیز بر عهده علم كلام و از وظایف خطیر متكلمان میباشد. زیرا اشكالات و اعتراضاتی كه بر دین اسلام وارد شده و میشود به بخش نخست اختصاص ندارد، و در قرآن و روایت نیز هر دو بخش مورد توجه قرار گرفته است.