0

سپيده كاشانى

 
iran313
iran313
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : مرداد 1390 
تعداد پست ها : 1561
محل سکونت : اصفهان

سپيده كاشانى
یک شنبه 23 مهر 1391  9:32 PM

سپيده كاشاني


به سال 1315 هجرى شمسى، در شهر كويرى و مذهبى ((كاشان)) سرور با كوچى، كه بعد به ((سپيده كاشانى)) شهرت يافت، چشم بدنيا گشود.
او درباره ولادت و شرائط خانوادگى خود مى‏گويد: تولد من در خانواده‏اى كاملا مذهبى، و در دامان پدر و مادرى معتقد به مبانى اسلام، و در لواى انديشه‏هاى توحيدى روى داد. پدرم در جوانى به همراه پدر خود در يكى از كشورهاى همجوار به بازرگانى اشتغال داشت، كه بعد از مرگ پدر خود و شورش هاى منطقه‏اى آن، در زمان رضاخان به ايران مراجعت كرد.
پدرم براى هميشه در موطن اصلى خويش كاشان ماندگار شد، پس از مقدارى تجارت به شغل كشاورزى پرداخت و زندگى هفت فرزند را، كه من هفتمين آنها بودم اداره مى‏كرد .
خانواده من، بخصوص پدر و مادرم به مطالعه كتابها و ديوآنهاى شاعران علاقه زيادى داشتند و طبيعى است من از همان آغاز كودكى با شعر و بخصوص با حافظ و سعدى و مولانا آشنا شدم. در تمام دوران تحصيلى، فرق زيادى بين نوشته‏هاى من با همدرسهايم وجود داشت و معلم بزرگ من، ابتدا پدر و مادرم بودند.
سپيده، به فرزند خود گفته است: در سنين 12 تا 13 سالگى طبع شعر سرودن داشته است، از سالهاى 47- 48 بطور جدى با ارائه شعر به ((روزنامه اطلاعات)) فعاليت حرفه‏اى خود را شروع كرده است. ?
او درباره اولين مجموعه شعرى خود مى‏گويد: ((پروانه شب)) دفترى است، نه رنجنامه‏اى است از تجربه‏هاى سالهاى 47 تا 50 كه به خاطر فضاى تاريك آن زمان، واژه‏هاى اين كتاب، تشبيه به پروانه‏هائى شده‏اند كه در شب پرواز مى‏كنند...
عقيده مذهبى و روحيه شناخت زمان، دو ويژگى سرنوشت سازى بودند كه ((سپيده)) را پس از پيروزى انقلاب اسلامى، پيشرو زنان شاعر قرار دادند، و او با سرودن سرودها و اشعار متعهدانه و پخش و انتشار آن در تلويزيون، راديو، روزنامه‏ها و مجلات، هنر شعرى و سازندگى خود را در قالبهاى زيبا و محتواهاى انسانى به نمايش گذاشت.
خانم كاشانى، بارها در سمينارها، كنگره‏ها و مجامع شعرى و ادبى داخل و خارج حضور فعال داشت، و با روحيه متواضعانه‏اى به خدمات فرهنگى، به خصوص در زمان جنگ و حتى با حضور در مناطق جنگى به فعاليت ادامه مى‏داد، كه كتاب ((خرمشهر)) از اسارت تا رهائى خاطرات يكى از اين سفرها مى‏باشد.
او دراين باره مى‏گويد: پس از آغاز انقلاب مقدس اسلامى ايران، فعاليت پيگير و بى امان من، در زمينه هنر و كارهاى ديگر شروع شد، همكاريهايى با راديو و تلويزيون داشتم، كتاب مستند ((خرمشهر از اسارت تا رهائى)) را كه دومين كتاب من بعد از ((پروانه‏هاى شب)) بود، به تحرير در آوردم و اكنون در صدد چاپ آن هستم و سومين كتاب من انشاءالله دفتر ((شعر پايدارى)) خواهد بود، كه در صدد جمع آورى آن مى‏باشم.
هم چنين، عضو كوچكى از اعضاى ((شوراى شعر ادب)) وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى هستم، در حال حاضر عضو ((شوراى شعر بنياد فرهنگى 15 خرداد)) نيز مى‏باشم.
فرزند بزرگ خانم كاشانى، درباره اخلاق و رفتار و نيز روش كارى مادر خود مى‏گويد: او براى ما هم پدر و هم مادر، چون پدرم در سال 1364 از دنيا رفت، ايشان براى ما مادرى مهربان بود و هميشه فرزندان خود را به صبر و استقامت دعوت مى‏كرد، به عنوان مادر، همسر و خانم خانه، مسائل زندگى براى او در اولويت قرار داشت، در خلال انجام كارهاى خانه، قلم و كاغذ بر مى‏داشت و آن چه را به ذهنش مى‏رسيد يادداشت مى‏كرد، آن گاه در ساعاتى از شب، كه سكوت بر خانه‏ام حاكم بود، شعرهاى خود را مى‏سرود.
مادر، خود را مديون انقلاب و نظام اسلامى مى‏دانست، در بدترين شرائط بيمارى، خانه را براى انجام امور مربوط به انقلاب و جنگ و نظام اسلامى ترك مى‏كرد، حتى پزشكان براى او دستور استراحت مطلق داده بودند، اما او اصرار مى‏كرد كه بايد در خدمت مردم و انقلاب باشد.
آيا، قرآن، بهترين يار و مونس ايشان بود، در لحظه‏هاى سخت به سراغ قرآن مى‏رفت و از آن فيض مى‏برد، هميشه با صبر و بردبارى با اعضاى خانواده و دوستان برخورد مى‏كرد، گذشت زيادى در زندگى داشت. هنگامى كه شخصى در يك نشريه به ايشان اعتراض مى‏كرد، يا با قلم خود مادر را مورد خطاب تند قرار مى‏داد، مادر با چنان روحيه بزرگوارانه‏اى با او برخورد مى‏كرد، كه آن شخص متنبه و خجالت زده مى‏شد.
اشعار و سروده‏ها و شعرهاى خانم سپيده كاشانى، سراسر از روح ايمان، ايثار، جهاد، حماسه، مقاومت، فداكارى، عشق به خدا، صداقت و پاكى، ستيز با دشمن دين، و بالاخره با روح انقلاب اسلامى موج مى‏زند، در زمان حيات و پس از آن سوى شاعران متعهد، اعم از مرد و زن مورد تمجيد و تجليل قرار گرفت، مجامع ادبى و فرهنگى بارها براى او مراسم بزرگداشت ترتيب دادند، يادنامه‏ها منتشر ساختند، و او را به عنوان ((زن شاعر نوپرداز درد آشنا)) معرفى كردند.
اما متاسفانه، او به سن 56 سالگى به بيمارى دردناكى مبتلا شد، دو سال تحت درمان بود با اصرار دوستان و آشنايان، براى معالجه به ((انگلستان)) رفت، ولى پس از سه ماه اقامت در آنجا معالجات سودى نبخشيد و سرانجام در غربت، 12 بهمن ماه 1371 هجرى شمسى با گذراندن يك حيات سراسر پاكى و خدمتگزارى، زندگى را بدرود گفت، پيكر رنج كشيده‏اش را به وطن آوردند، و 15 بهمن ماه با تشييع شكوهمند شخصيتهاى مذهبى و فرهنگى طبق وصيت او، به كنار شهداى انقلاب اسلامى، در بهشت زهرا به خاك سپردند.
البته به اعتراف فرزند او: مادرش در كاشان، روبروى ((فيض كاشانى)) مقبره‏اى براى محل دفن داشته است، و گمان مى‏رفت براى خاكسپارى به همان محل منتقل خواهد شد، اما با توجه به شركت او در مناطق عمليات جنگى و انس با رزم آوران دفاع مقدس از اسلام و كشور، خود وصيتنامه را تغيير مى‏دهد، و همنشينى با آنان را در ((بهشت زهرا)) نيز بر مى‏گزيند.
در وصيتنامه او آمده است: در مجلسى كه ترتيب خواهيد خواهيد داد، از تمام دوستان و آشنايان بخواهيد كه مرا ببخشند و حلال كنند، اگر در مدت زندگى جسارت كرده‏ام، صميمانه اميد بخشش از آنها دارم، دعا كنيد من با اجر شهادت از دنيا رفته باشم.

 

داستانهاى كودكى بزرگان تاريخ

جلد ۴

احمد صادقى اردستانى

امیدوارم لبخند امام زمان روزی شما باشد. باتشکر/

 

تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
دسترسی سریع به انجمن ها