0

سفرنامه حج

 
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:سفرنامه حج / سفرنامه حاج علیخان اعتماد السلطنه
پنج شنبه 13 مهر 1391  12:31 PM

بسم الله الرحمن الرحيم روز يازدهم شهر شوال المكرم حكم31 است كه بايد حاج از شهر شام حركت نمايند چرا كه قانون دارند آن روز معين حركت مي شود از شام كه [با] «اتراق»32 و حركت منازل در روز معين وارد مدينه طيبه و مكه معظمه [شده]تخلف نرساند. خود «امير حاج رومي33» «صره اميني» و «كيل دار34 اميني» روز پانزدهم شوال حتما بايد از شام بيرون روند هر گاه حضرات حاج يكي دو روز تخلف نمايند بايد روز هفدهم شهر مزبور [آنجا را ترك كنند] احدي از حاج در شام محال است كه بتواند دقيقه اي توقف نمايد والي شام او را به افتضاح35 بيرون خواهد نمود. مگر اشخاصي كه نوكر يتيم و پرستار مال هستند [كه] خواهند ماند و كساني كه به حج بايد بروند از روز مزبور تجاوز نمي توانند بكنند. شرح بيرون رفتن اميرحاج دولت روم و صره اميني و كيلار اميني و بيان شغل و منصب ايشان در اين سفر خيريت اثر36 از اين قرار است: اولا معني امير حاج اين است كه هر سالي در وقت رفتن مكه از جانب دولت روم يك نفر پاشاي عاقل داناي جهان ديده مأمور مي شود شأن آن پاشاي37 امير حاج مثل والي خراسان و فارس بايد چنان شخصي باشد و پيش از ورود همه حاج امير حاج از «اسلامبول»38يا از ممالك ديگر كه امير مي شود وارد شهر شام مي گردد و جميع اختيار همه حاج رومي و ايراني و هندي و عرب و عجم با اوست و در هر ملك39 از عرض راه كه عبور مي كنند حكم مي توانند نمايند حتي عزل و نصب حكام ولايت كه در سر راه هستند.
و مختار كل «صره اميني»40 به اين معني است كه به اصطلاح ايران خزانه دار باشد و آدم امين را منصب صره اميني مي دهند يعني مخصوص خزانه دار مكه است ولي تحت حكم امير حاج است قريب بيست هزار تومان تحويل «صره اميني» مي شود كه در عرض راه صرف شود و موقع مصارف41 آن وجه در مقامش عرض خواهد شد. «صره اميني» از شهر اسلامبول مأمور مي شود و «كيلار اميني» بايد از شهر شام و از بزرگان اهل آن مملكت مأمور گردد; چرا كه هم زبان عربي بداند و هم مكرر راه مكه را ديده باشد. و شغل «كيل دار اميني» اين است كه در حقيقت سورساتچي عسكر42 است و هم «بلد باشي»43 راه است اين سه نفر رييس حاج هستند بايد در روز پانزدهم شوال از شام بيرون روند به اين تفصيل: اولا: روز بيستم شهر مزبور هشت عدد شمع كافوري كه وزن هر عدد پنجاه من44 تبريز است [و] ميان جعبه اي مثل تابوت نعش است و هر دو شمع بار يك نفر45 شتر پرقوت است از اسلامبول مي آورند همراه امير حاج چهار عدد آن شمع نذر مدينه منوره است و چهار عدد ديگر نذر مكه طيبه است.
در خارج شهر شام مي گذارند و هشتصد من روغن زيتون است كه در شهر شام بايد عمل آورده و ميان شيشه ها گذارده و در صندوق شتري بسته در جاي خارجي حاضر باشد كه روغن مزبور هم بالمناصفه46 نذر روشنايي مدينه و مكه است و هر دو نذر پادشاه روم است مستمرا بايد همراه حاج روانه گردد. روز معين بيستم شهر شوال بايد جميع بزرگان شهر شام نيت كرده علما و فضلا حاضر باشند با جمعيت و ازدحام47زياد مشعل ها در روز روشن مي كنند شمع ها در دست گيرند يك دسته با دعا و ذكر يك دسته با ساز و نواز آن شمعدان روغن نذري را به اين تفصيل وارد سراي پاشاي والي شام مي نمايند. روز سيزدهم شوال باز با همان جمعيت بلكه زيادتر كه باز دكان چيده مي شود جمع مي شوند در قلعه وسط شهر شام كه مثل ارگ48 است و انبار دولتي از قبيل اسباب حرب49 و ساير در آن قلعه جمع است قلعه اي است كه معاويه براي همين كار در ميان شهر ساخته است يك جا از سنگ تراش [داده] است و بسيار محكم كه در آنجا محمل50 شريف كه عبارت از كجاوه است ظاهرا ولي مثل يك سر مناره است; به عبارت اخري محمل جناب پيغمبر(صلي الله عليه وآله)بوده است و در آن قلعه باز سنجاق شريف است يعني علم مبارك جناب رسول خدا(صلي الله عليه وآله) بسيار زينت مي دهند چنانچه هر دو را.


روز سيزدهم محمل شريف را بيرون مي آورند و روز چهاردهم سنجاق شريف را. باز به همان جمعيت و احترام يكي يكي داخل سرايي مي كنند و براي هر كدام از بابت احترام يك تير توپ خالي مي كنند بعد آن ها را وارد سرايي كه محل و مقر ولايت شام است مي كنند. روز پانزدهم شوال ديگر معركه اي است جميع مرد و زن شام از بابت ثواب و تماشا بايد حاضر باشند. در سراي عمارت پاشا تا دو فرسخي هر چه لشكر توپخانه و نظام كه حضور دارد بايد حاضر باشد آن روز امير حاج مزبور «صره اميني» و «كيلار اميني» بايد چكمه پوشيده در سراي پاشا حاضر باشند بعد از آن كه همه حضور به هم رسانند پاشاي شام در حضور آن جمع در نهايت احترام كه حضرات مفتي و قاضي و علما ذكر مي گويند و دعا مي خوانند محمل شريف سنجاق را تحويل امير حاج مي دهند كه توپخانه نظام در آن حالت شليك مي كنند.
حضرات پاشا و غيره چند قدمي پياده در جلو محمل شريف و سنجاق شريف مي روند بعد سوار مي شوند به آن «دبدبه»51 و به آن ازدحام چندين يدك ها در جلو محمل شريف اهل شهر بزرگان ولايت الي دو فرسخ ليكن والي شام با نظام توپخانه الي «مزيرب» كه سر منزل است و بيست و چهار ساعت است مشايعت مي كنند. محال است اين حركت از روز پانزدهم شعبان تخلف نمايد. روز هفدهم شهر مزبور مهدعليا والده سركار اقدس شهرياري از كوك ميدان شام حركت فرمودند حقير هم در ركاب ايشان بودم چون كجاوه به شراكت رضاقلي ميرزا پسر حاجي محمدولي شيرازي شاهزاده فراهم آمده بود ليكن حقير قاطرسواري خويش را [كه] از حاجي فارس چاووش52 كرايه كرده بودم سوار بودم آدم53 بنده [نيز] همراه كجاوه بود بعد از سه روز و سه منزل وارد «مزيرب» شديم كه اردويي بود و «مزيرب» اردوي سلطاني بود. قريب پنجاه هزار نفس54 از حاج و از عسكر و از اردو بازارچي شامي حضور داشت و چادرها زده بودند از آن جمله چادر «اردو بازار» را حقير شمردم سيصد و هفتاد باب چادر اردو بازار بود كه از هر متاع خوراكي و پوشاكي و ساير ملزومات سفر در آن اردو بازار55 مهيا بود. چنان كه هر كس از حاج در توقف شام تدارك سفر مكه خود را فرضا نديده بود در اردو بازار «مزيرب» مقدور بود. هشت روز تمام در «مزيرب» توقف نمودند. به عادت مستمره.56 روز بيست و هشتم شوال از «مزيرب» خراب شده حركت شد كه در دنيا از «مزيرب» بد آب و هواتر گويا نباشد چنان كه اكثر از حاج عجم57 در آن كه توقف داشتند ناخوش58 شدند و اكثرا از آن ناخوشي ها تلف مي شدند من جمله از مشاهير زن سليمان خان قاجار دختر حاجي رضاقلي خان قاجار كه بسيار وجيهه59 و مقبول بود در منزل «تبوك» [كه] چهارده منزلي مدينه است فوت شد و نعش60 او را صد و بيست تومان دادند به حمله دار كه قرار نيست در مذهب اهل سنت نعش را حركت بدهند و در خيفه61 به مدينه بردند و در بقيع دفن كردند. و همچنين كنيز تركي از مهد عليا والده اقدس همايوني و رفيع خان نايب فراش باشي از اينگونه بسيار تلف شدند حقير هم از مرده هاي آن سفر و از ناخوش هاي آن منزل بودم كه سه روز به حركت از «مزيرب» مانده في الجمله تبي عارض شد به ميرزا محمود حكيم باشي والده شاه رجوع شد چندان اعتنا نكرد. حيدرخان شيرازي كه در شام متوقف است همراه بوده و از طبابت مي گفت اطلاع دارم.
در يك روز سه قسم دواي مختلف داد يك حرارتي در دل من عارض شد «نعوذبالله» مثل آتش بلكه خود آتش بود كار به جايي رسيد كه روز حركت از «مزيرب» حال خود را نمي فهميدم. حاجي آقا محمد حكيم تبريزي پسر آقا اسماعيل طبيب مرحوم از كيفيت آگاه شد از بابت حقوق و دوستي سابق خودي به حقير رسانيده و احوال را مشاهده كرد همان دقيقه تخت رواني كرايه نموده بنده حقير را ميان تخت روان62 گذارده متوجه دوا و غذا گشته و در «عين زرقاء» كه سر منزل است به «مزيرب» از حقير مأيوس شده بود; زيرا كه خودم خبر نداشتم و بي هوش بودم معان كه درست تا شام ده منزل است في الجمله به هوش آمدم و آدم[ها را] مي شناختم حاجي آقا محمد نمك فرنگي63 داد خوردم ليكن الي ورود به مدينه منوره قدرت حركت نداشتم از بركت آن خاك پاك و از مرحمت جناب خاتم الانبيا روحي و جسمي له الفداء حالت صحت به هم رسيد كه خودم به پاي خود توانستم به حضور مبارك آن حضرت و زيارت خاتون64 قيامت و ائمه بقيع مشرف گشتم هنگام رفتن حاج سه شب قرار است در مدينه توقف كنند و سه شب در مراجعت منازل و فرسخ هاي عرض راه از شام الي مكه از اين قرار; يعني منازل معروفش اسما عرض شد.
ساير منازل زبان عربي تركي بود خاصه وقت رفتن و برگشتن هم تخلف مي كرد; چرا كه آبادي نبود هر جا آب بود يا نبود منزل مي كردند به يك نوع نيست اسامي كه به تفصيل عرض شده مگر جاهاي معروف و فرسخ ها معلوم نيست الا به ساعت كه هر ساعتي را به پاي شتر يك فرسخ مي دانند. از شام الي «مزيرب» سه منزل است بيست و چهار ساعت هشت روز «اتراق» است «مزيرب» جاي وسيعي است آب فراوان دارد بدترين آب و هواي دنيا است عرب از خارج مي آيد براي خريد و فروش. عين زرقا سه منزل [بيت] بيست و چهار ساعت توقف نيست جاي بسيار خوبي است آب صحيح دارد آبادي و قلعه محقري است. معان پنج منزل است شش ساعت تمام يك روز اتراق است دو قلعه و دو آبادي دارد بسيار جاي معموري65 است انار خوب دارد.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها