0

سفرنامه حج

 
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:سفرنامه حج / سفرنامه حاج علیخان اعتماد السلطنه
پنج شنبه 13 مهر 1391  12:30 PM

سفرنامه حجّ حاج عليخان اعتماد السلطنه

تاليف : سيد علي قاضي عسكر
مقدمه:
«ميرزا علي خان اعتماد السلطنه» فرزند «آقا حسين مراغه اي» از صاحب منصبان و درباريان دوره قاجار است. پدرش در مراغه به تجارت اشتغال داشت و خدمت اداري و ديواني خود را از زماني كه به خدمت «عباس ميرزا نايب السلطنه» در آمد آغاز كرد و با سمت پيشخدمت باشي به خدمت «محمد شاه» فرزند نايب السلطنه در آمد. آقا حسين مراغه اي سپس از طرف عباس ميرزا نايب السلطنه لقب «خاني» گرفت و پس از آمدن محمد شاه به تهران حكومت كاشان به وي واگذار شد.1 ميرزا علي خان و نيز محمد حسن خان اعتماد السلطنه فرزند او و اديب الملك فرزند ديگرش از چهره هاي سرشناس اين دوره هستند. اين خاندان در نواحي زنجان تا مراغه سكونت داشتند ليكن بيشتر به «مراغي» شهرت يافته اند. اديب الملك فرزند ميرزا علي خان در شرح حالي كه براي پدرش نگاشته سلسله احفاد او را چنين ذكر مي كند: علي بن حسين بن محمد رسول بن عبدالله بن جعفر كه جعفر از هفت پشت واسطه به «بردي بگ بن اوزبك خان بن جوجي خان مغول» مي رسد. در آن دوران كه پدر ميرزا علي خان به دربار عباس ميرزا نايب السلطنه راه يافت و به مراغه آمد ميرزا علي خان ده سال بيشتر نداشت2 و در همان زمان به غلام بچگي مخصوص محمد شاه انتخاب مي شود. سپس به منصب «پيشخدمتي» نايل و پس از مصالحه با دولت روس «نايب السلطنه» در تبريز آقا حسين مراغه اي را به پيشخدمت باشي گري محمد شاه منصوب مي كند و ميرزا علي خان را به نيابت پدرش مي گمارد.
آنگاه پس از دوسال وبه هنگام مراجعت از سفركرمان وخراسان به منصب صندوق داري و خزانه داري مي رسد و در سفر اول محمد شاه به هرات بارديگر برتري مقام يافته اغلب خدمات و انتظامات اردوي شاه به وي محول مي شود. پس از آن كه خبر فوت «فتحعلي شاه» از اصفهان به آذربايجان مي رسد محمد شاه براي جلوس به تخت سلطنت از تبريز عازم تهران مي شود و مناصب جديدي به اطرافيان و همراهان داده در اين ميان منصب «نظارت و خوانسالاري» را كه از مناصب مهم بود به ميرزا علي واگذار مي كند.3 ميرزا علي خان پس از چندي همراه شاه به تهران آمده لقب «خاني» را دريافت مي كند. افزون بر حكومت تهران حكومت كاشان و بلوكات اطراف تهران براي مخارج آشپزخانه شاهي نيز به او واگذار مي شود. پس از دوراني در سمت نظارت خطايي از وي سر مي زند كه از كار بركنار و تحت تعقيب قرار مي گيرد به شكلي كه فرار كرده به قم مي رود و در آنجا متحصن مي گردد سپس به وساطت حاج ميرزا آقاسي از مجازات معاف مي گردد.4 آنگاه به قصد حج عازم بيت الله الحرام مي شود كه در دمشق با «مهد عليا» مادر «ناصر الدين شاه» همراه گشته به مكه و مدينه مي رود.5 آنگاه پس از مراجعت از سفر با حمايت مهد عليا مادر ناصر الدين شاه بار ديگر به قدرت بازمي گردد. در اوايل روي كارآمدن ناصرالدين شاه وقتي گيلان و رشت دچار بي نظمي شد به پيشنهاد مهد عليا مادر شاه كه در اينگونه كارها نيز دخالت مي كرد ميرزا علي خان به آن منطقه اعزام شد و در مدت كوتاهي نظم را برقرار ساخت. او ماليات فراواني گرفت و به تهران بازگشت. شاه او را كه تا اين زمان به «ميرزا علي خان» معروف بود به لقب «حاجب الدوله» ملقب ساخت و «فراشخانه» و «سرايدارخانه» و «خيام خانه» و «مهمان خانه» و «معمار خانه» و «باغات» و «خالصه جات» كه در آن عمارات و بناهاي دولتي بود به او سپردند.


همچنين امور تشريفات سفراي دول خارجه و درآمدهاي سالانه دولتي و عمارات و باغ هاي تحت پوشش حكومت همه به او واگذار شد.6 در سفر شاه به اصفهان در دار السلطنه قزوين حكم حكومت «اردو» و «اردو بازار» به علاوه حكومت هر ولايت تا مادام توقف موكب سلطنتي در آن صفحات به اعتماد السلطنه محول گرديد. درسال 1268ه .ق. كه به دستور يكي از نواب ميرزا علي محمد باب به نام «ملا شيخ علي» به جان شاه سوء قصد شد اعتماد السلطنه وارد ميدان شده نزديك به هشتاد نفر از آنان را كشت و همچنان حكومت خويش را استحكام مي بخشيد تا اينكه در سال 1275ه . ق. صدر اعظم از كار بركنار مي شود و در نتيجه حاجب الدوله نيز از مناصب و خدمات معزول مي گردد اما به خاطر خوش خدمتي به شاه و جنايت بزرگي كه مرتكب شد و سردار نامي ايران ميرزا تقي خان فراهاني معروف به «امير كبير» را در فين كاشان به شهادت رسانيد7 بار ديگر به صحنه بازگشت و شاه لقب «ضياء الملكي» را به وي داد و حاكم خوزستانش كرد.8 يك سال بعد; يعني سال 1276 لرستان نيز به خوزستان ملحق گرديد و دايره حكمراني او توسعه يافت. همچنين منطقه «بختياري» را نيز به استان هاي «عربستان» (خوزستان امروز) و «لرستان» منضم كرده در اختيار وي قرار مي دهند و وي به سمت «امير توماني» نايل مي شود. او را در سال 1281 به دربار دعوت مي كنند كه پس از آمدن به تهران لقب «صنيع الدوله» و پس از آن «اعتماد السلطنه» را مي گيرد.9 و به وزارت عدليه منصوب مي شود و سرانجام در جرگه وزراي دارالشوراي كبري در مي آيد.
ليكن بار ديگر مورد بي مهري حكومت قرار مي گيرد و از وزارت عدليه كنار گذاشته مي شود و به حكومت گلپايگان و خوانسار مأمور مي گردد. اما مدتي نمي گذرد كه بارديگر به تهران دعوت و به سمت «وزارت وظايف و اوقاف» منصوب مي گردد و افزون بر آن حكومت «شاهرود» «بسطام» «سمنان» «دامغان» و «نردين» نيز در حيطه حكومتي او واقع مي شود. او در همين سمت مي ماند تا در ربيع الاول سال 1285ه . ق. در سن 63 سالگي مرگ گريبانش را گرفته از دار دنيا مي رود. پس از مرگ جنازه اش را به نجف اشرف حمل مي كنند و در گورستان وادي السلام به خاك مي سپارند. «ميرزا علي خان اعتماد السلطنه» سه زن داشته و از آنان چهار فرزند سه پسر و يك دختر پيدا كرده كه پسرها كه هر كدام از يك زن بوده اند. فرزند بزرگ او «عبدالعلي خان اديب الملك» است كه مادرش صبيه ملااحمد از علماي مراغه معروف به «مستجاب الدعوه» بوده است. پسر مياني وي «عبدالحسين خان» سرهنگ فوج خلخال است كه مادرش از سادات مرند بوده و پسر كوچكش محمد حسن خان صنيع الدوله است كه مادر وي صبيه رضا قلي خان قجر از اولاد مصطفي خان قاجار قوانلو برادر آقا محمد شاه قاجار بوده است.
وي به دليل خوش خدمتي هاي فراواني كه به دربار داشته بارها از آنان جايزه و نشان دريافت كرده است.10 فعاليت هاي عمراني زيادي نيز داشته كه برخي از آنها عبارتند از: 1 توسعه و تزيين صحن مبارك حضرت شاهزاده عبدالعظيم الحسني(عليه السلام) و اضافه ابنيه عاليه و حجرات حوالي و تصرفات در ابواب و دروب و ساير ملحقات اين آستان معلا و طلا كردن گنبد آن.11 2 احداث عمارتي جديد در جنب عمارت اندروني سلطنتي در دارالخلافه مشتمل بر هشتاد و دو باب اتاق تحتاني و فوقاني.12 3 احداث عمارت وسيعي در روي تپه «دوشان تپه».13 4 ساختن سربازخانه ها و قراول خانه هاي شهر.14 5 تعمير و بناي مجدد قورخانه و توپخانه محمره كه به علت بالا آمدن آب در سال 1278 تخريب شده بود.15 6 احداث سبزه ميدان دارالخلافه تهران در سال 1269ه . ق.16 7 مرمت سد حويزه.17 8 كارخانجات صناعات ريسمان ريسي و كاغذ سازي تهران و شكرريزي مازندران.18 9 تنظيم قانون و دستور العمل كه به امضاي ناصرالدين شاه رسيده وتا حدودي از هرج و مرج جلوگيري مي كند.19 خانه ميرزا علي خان اعتماد السلطنه نيز كه در محله سنگلج تهران واقع بود به علت زيبايي بنا مورد توجه مردم در سال هاي بعد قرار گرفت كه به ديدار آن مي رفتند.20 وي گاهي به سوء استفاده مالي متهم مي شد به طوري كه در سال 1275 كه از كار بركنار شد متجاوز از صد هزار تومان از او بازپس گرفتند.21 ماجراي قتل امير كبير ميرزا علي خان حاجب الدوله در زمان محمد شاه مورد بي مهري و غضب وي قرار گرفت و متهم به انواع جنايت ها و دزدي اموال شد.
بعدها به دلايلي كه چندان روشن نيست مورد عفو قرار گرفت و پس از چندي به سفارش و توصيه مخصوص ميرزا تقي خان امير كبير به سرپرستي مشاغل مهمي گمارده شد.22 مدتي مي گذرد و دشمني برخي درباريان و در رأس آنها مهد عليا مادر ناصرالدين شاه23 كه زني زيرك و داراي هوش سياسي اما بسيار عياش و خوشگذران بود و نيز «اعتماد الدوله» كه با انگليسي ها ارتباط داشت همراه با يك سلسله عوامل ديگر دست به دست هم دادند و توطئه شومي طراحي كردند كه مجري آن «ميرزا علي خان اعتماد السلطنه» مي شود. «واتسن انگليسي» در تاريخ ايران در دوره قاجار در رابطه با «اعتمادالسلطنه» چنين مي نويسد: «مردي كه داوطلب شد بدون آن كه زن امير نسبت به حادثه مظنون شود امير را به قتل برساند شخصي به نام «علي خان صاحب الدوله» بود. او ماجراجويي زيرك و بي مايه به شمار مي رفت. امير وي را به خدمت شاه در آورد و فراش باشي همايوني شد كه مقامي نسبتا مهم است. او براي اين كه به سرور جديد خود (اعتمادالدوله) خوش خدمتي كرده باشد داوطلب شد كه جلاد ولي نعمت خود گردد.
از اين رو هنگامي كه به كاشان آمد پاسبانان وزير سابق خوشحال شدند چون مي دانستند زندگاني اين مرد از امير است و لابد خبري خوش آورده است!24 حكم قتل امير كبير را در حالي كه ناصر الدين شاه مشروب خورده و مست بود با توطئه اي حساب شده سوگلي شاه به خاطر وعده هاي پوچي كه به وي داده بودند از ناصرالدين شاه گرفت و ميرزا علي خان اعتماد السلطنه بي درنگ شبانه آن را برداشت و به فين كاشان آمد تا حكم را به اجرا بگذارد. متن دستخط چنين بوده است: «چاكر آستان ملايك پاسبان فدوي خاص دولت ابد مدت حاجي علي خان پيشخدمت خاصه فراش باشي دربار سپهر اقتدار مأموريت دارد كه به فين كاشان رفته ميرزا تقي خان فراهاني را راحت نمايد و در انجام اين مأموريت بين الاقران مفتخر و به مراحم خسرواني مستظهر بوده باشد!». اميركبيرباخواندن اين دستخط خواست تا به عزت الدوله پيغام دهد وخداحافظي كند و يا اينكه وصيت نامه اي بنويسد ليكن اين انسان ناسپاس اجازه چنين كاري را نداد. امير گفت: پس هر چه بايد بكني بكن اما همين قدر بدان كه اين پادشاه مملكت ايران را به باد خواهد داد. حاج علي خان اعتماد السلطنه گفت: صلاح مملكت خويش خسروان دانند... . ميرزا علي خان سرانجام به ميرغضب گفت: «معطل نشو و كارش را تمام كن!» ميرغضب با چكمه لگدي به ميان دو كتف امير نواخت و امير درغلطيده به زمين افتاد. پس از آن ميرغضب رگ هاي امير را زد و در حالي كه خون زيادي از وي رفته بود دستمال ابريشمي را لوله كرد و به حلق امير كبير فرو برد و گلويش را فشرد تا جان داد.
حاجي علي خان در اين هنگام بي درنگ از حمام بيرون آمد و با همراهان خود سوار اسب هاي تندرو شده به جانب تهران رهسپار گرديد.25 محمد حسن خان اعتماد السلطنه فرزند ميرزا علي خان با بي شرمي فراوان بر صحت اين جنايت توسط پدرش گواهي داده مي نويسد: «خلاصه قرعه اين خدمت راكه فايده عمومي داشت! به نام والد مؤلف حاج علي خان اعتماد السلطنه زدند او محض امتثال امر دولتي چند نفر از عوانان و دژخيمان همراه برداشته به چاپاري روانه كاشان شد...»26 خود ميرزا علي خان اعتماد السلطنه نيز شبي در حال مستي به اين جنايت بزرگ اعتراف و چگونگي آن را تشريح كرده است.27 همچنين در نامه اي كه به فرزندش اديب الملك نوشته به اين جنايات اعتراف نموده و با مطرح كردن اتهامي كاذب مبني بر پناهندگي اميركبير به سفارت روس! خواسته است به نوعي خود را از اين جنايت تطهير نمايد. اما به خوبي مي دانست كه با چنين كاري نامي ننگين از وي برجاي خواهد ماند.
در بخشي از آن نامه مي نويسد: «بحمدالله منظور را به اقبال سلطنت عظمي بجا آوردم چه مضايقه! به عقيده مردم بدنام من شدم شده باشم مردم چه مي دانند چه خبر بود...»28 گرچه ميرزا علي خان اعتماد السلطنه به دليل ارتكاب چنين جنايت بزرگي در تاريخ كشور ما فردي خوش نام نيست ليكن از آن جا كه سفرنامه تنظيمي وي حاوي اطلاعات تاريخي جغرافيايي علمي و ديني فراوان است مي تواند براي دانش پژوهان و به ويژه مورخان مفيد باشد; لذا در صدد بر آمدم تا اين اثر ارزنده تاريخي را احيا كنم و آن را در اختيار هموطنان ارجمند قرار دهم. ويژگي هاي اين سفرنامه نسخه اصلي اين سفرنامه در كتابخانه آستان قدس رضوي در بخش كتب تاريخ با شماره 53 و به شماره عمومي 4125 نگهداري مي شود. زبان سفرنامه فارسي است و در112 ورق به دستور محمد حسن خان اعتمادالسلطنه فرزند مؤلف باخط نستعليق دوازده سطري در 219 صفحه در سال 1336ه . ق. از سواد به بياض كشيده شده است.
آقا سيد حسين نامي آن را بر اساس وصيت «اشرف السلطنه» همراه با يكصد و پنجاه جلدكتاب خطي ديگردرسال 1334ه . ق. به كتابخانه مبارك رضويه هديه ووقف كرده است مشروط براين كه از شهر بند ارض اقدس بيرون نبرند و كمال مواظبت را در ضبط و حفظ آنها نموده بدون قبض به كسي ندهند و زياده از سه ماه در خارج كتابخانه نگاه ندارند و توليت آنها را در هر عصري از اعصار به متولي باشي سركار فيض آثار مفوض نموده است. وقف صحيح شرعي بحيث لايباع ولايوهب ولا يرهن فمن بدله بعدما سمعه فإنمااثمه علي الذين يبدلونه. 3 شهر شعبان المعظم 1334ه . ق. اين سفر در سال 1263ه . ق. برابر با 1836م انجام گريده است كه با اين آيه و دو بيت شعر آغاز مي شود: «ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا»29 گفت معشوقي به عاشق كي فتي تو به غربت ديده اي بس شهرها گو كدامين شهر از آن ها بهتر است گفت آن شهري كه در وي دلبر است زيارت حرم حق و رياضت امم و فرق تحمل بار تجمل خار قطع سبيل طلب دليل تقبيل حجر تفصيل سفر تهذيب خصال به تقريب وصال تواست.
مست توام از كعبه و دير آزادم... در آغاز سفر به عتبات عاليات و به دمشق شام رفته سپس از آنجا عازم بيت الله الحرام گرديده است. ميرزا علي خان گرچه در اين سفر با مهد عليا مادر ناصر الدين شاه همراه است ليكن به لحاظ بركنار بودن او از سمت هاي حكومتي و خصلت هاي شخصي وي و دلائل ديگر بارها مورد بي مهري و بي توجهي مهد عليا قرار گرفته است; به شكلي كه ناچار مي شود در بخشي از سفر به علت بي پولي و تعدي مكاري و بي لطفي مهد عليا اسباب خود را حراج نمايد و به دوازده تومان بفروشد!30 و سرانجام در سفري پر نشيب و فراز و پس از انجام اعمال و مناسك حج در بيست و ششم شهر جمادي الأول وارد تبريزمي شود. آنچه دراين شماره فصلنامه «ميقات حج» در پيش ديد شما خواننده عزيز قرار دارد تنها بخشي از اين سفرنامه است. اميد آن كه به زودي كار تنظيم و تصحيح مجموعه آن به پايان رسد و به صورت كتاب چاپ و در اختيار علاقمندان قرار گيرد.

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها