0

سفرنامه حج

 
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:سفرنامه حج / سفرنامه حجّ كشميرى
پنج شنبه 13 مهر 1391  10:01 AM


همدان

 


نواحى بيرون همدان جاى تفريح و تماشاست; به ويژه پيرامون كوه الوند، كه چون كوهستان كشمير نيازى به تعريف ندارد.
ديگر اينكه آرامگاه بسيارى از فرزندان و نوادگان حضرت مير سيّد على همدانى در كنار شهر پيوسته به آبادى و «گنبد علويان» است.
سطح اندرون گنبد همچون مسجد هموار است و در زير آن ته خانه (زيرزمين) وسيعى ساخته اند كه مدفن ايشان و بسيارى از سادات است و مى گفتند كه قبر زيدبن حسن(رض) نيز در آنجا است. راه ته خانه را به گونه اى ساخته اند كه اگر سه چار تخته بنهند و مانند سراسر سطح خانه، آن را گچ و آهك فرش كنند، كسى به وجود آن ته خانه پى نخواهد برد.
خانه هاى دودمان حضرت مير سيّد على همدانى پيرامون آن گنبد است. نگارنده كه تنگدستى آنان را ديد، گفت كه اگر به كشمير بروند، كشميريان آنان را به گرمى خواهند پذيرفت. گفتند: پيش از اين چند كس از خويشان ما رفتند، اما خدام خانقاه مير بزرگوار، آنان را دروغگوى خوانده، از شهر بيرون كردند.
مقبره شيخ الرئيس ابوعلى سينا نيز در شهر است; خراب و ويران و مقبره يهودا پسر يعقوب (عليه السلام) نيز اندرون شهر است و عمارتهاى عالى دارد.
از همدان كوچيده، به راه توى سركان و كرمان شاهان روانه بغداد شديم.


صفت كوه بيستون
روز پنجم در كاروان سرايى، در پايين كوه بيستون فرود آمديم و به تماشاى سحركاريهاى فرهاد شوريده سر پرداختيم.
به راستى جاى تعجب است كه كوهى به آن عظمت را بريده، نشيمن هاى وسيع، طاق بندى، حوض و پيكره خسرو و شيرين را به گونه شگفت انگيزى كشيده و تراشيده است.
بيست و پنجم همان ماه وارد كرمان شاهان ـ كه ساكنانش بيشتر كُرد زنگنه اند ـ شديم. فرهاد شيدا در آنجا هم، به فاصله نيم فرسخى شهر، طاقى چون محراب ـ كه دو فيل با عمارى در ميان آن توانند ايستاد ـ «از كوهى كه يك لُخت سنگ خاره است، بريده» در وسط محراب، از همان سنگ پيكره خسرو را سوار بر اسب، بزرگتر از معمول تراشيده و در اطراف و جوانب و سقف محراب اشكال وحوش و طيور را كنده است. اينجا را «طاق بستان» گويند و ازآن تا مدائن ـ پايتخت انوشيروان و خسرو ـ هفت منزل است. «بعد از تفنّن و تماشاى آن» از كرمان شاهان كوچ نموده، از راه چشمه على، چشمه قنبر و كوه الله اكبر به قصبه گيلانك كه نهايت حد مملكت ايران است، رسيديم. گيلانك بر دامن كوه الله اكبر است كه كوهى است در نهايت عظمت و ارتفاع. از گيلانك به سوى بغداد هوا بسيار گرم و زمين همواره است و برف است و به سوى ايران سردسير و كوهستان و پرسنگلاخ، به دستور نادرشاه در آنجا دژى استوار براى نشيمن مرزبانان ساخته اند.
از گيلانك تا بغداد چهار منزل است، چنانكه قصبه بهروز و بلاد رود و غيره، كه منزلهاى طولانى است از توابع بغدادند. حكام جانبين، بيابانى را سنّور (منطقه خالى ميان دو مرز) قرار داده اند كه در ميان آن نهر آبى جارى است، كه اگر احياناً راهزنان مسافرى را در اين سوى آب تاراج كنند، به مرزبان عجم شكايت برند و اگر آن سوى نهر اتفاق افتد، حاكم روم چاره كند. بارى پس از طىّ منازل وارد دارالسلام بغداد شديم.
چون شاه ايران در رعايت حكيم باشى نواب سيد علوى خان، به احمد پاشا ـ حاكم بغداد ـ به تأكيد نوشته بود، تنى چند از بزرگان را به استقبال فرستاده، مهماندار و خدمتكار تعيين كرده و در جلب رضاى حكيم باشى بسيار كوشيد.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها