پاسخ به:سفرنامه حج / سفر نامه روح الدين مافاچو
پنج شنبه 13 مهر 1391 9:50 AM
در راه مکه
روح الدين مافاچو در رساله «يادداشت هاى سفر به خانه خدا» درباره آغاز سفر خويش چنين مى نويسد:
عازم سفر زيارت خانه خدا شدم. همه بازرگانان به سوى شهر «آ وا»(9) حركت مى كنند... و از راه «جينگ دونگ»،(10) «پو اِر»،(11) «سى مائو»(12) عبور مى كنند.
آنجا پنج روز اقامت كردم. روز سى ام به شهر «هو بو»(13) وارد شدم، اين شهر اقامتگاه تجّار و بازرگانان است. امروز آخرين روز سال است.
زبان عربى آن را «باى اِر پانگ»(14) (بئر بانك) مى نامند، در اين شهر بيشتر مسلمانان و مؤمنان، پيرو مذهب حنفى و عدّه كمى پيرو مذهب شافعى هستند. مردم «باى پانگ» به گويش محلّى تكلّم مى كنند. مسلمانان از استعمال واژه هاى دوستانه خوشحال و شادمان مى شوند. مسلمانان از كاربرد زبان دوستى يا زبان دكنى نيز خرسند مى گردند. آن را زبان سريانى نيز مى نامند. شمار مؤمنان حدود سه هزار خانوار است، هجده روز در اين شهر اقامت كردم، سلطان از شهر يانگ گونگ(15) مراجعت كرد. او مرا به حضور پذيرفت.»
متن تاريخى پيشگفته، به روشنى نشان مى دهد كه سفر حجّ مافاچو از طريق «راه جنوب» چين آغاز و از ايالت يون نان وارد ميانمار (برمه سابق) شده است.
در سال 1841 ميلادى برابر با 1257هجرى قمرى، بوى باروت و زبانه هاى جنگ ترياك ميان چين و انگلستان فروكش نكرده بود، و هنوز راه حمل ونقل دريايى چين با خارج به وسيله ارتش متجاوز انگلستان مسدود و محاصره شده بود. عبارت: «در آن زمان راه دريايى باز و قابل عبور نبود، و افراد به صورت دسته جمعى يا انفرادى با عزم و همّت عالى راهىِ سفرهاى طولانى مى شدند.» مؤيّد مطالب پيشين است. لذا هركس ناچار بود براى خود راه جديدى باز كند.
با عبور از سمت غرب ايالت يون نان به سوى منطقه «شى شوانگ بَن نا»،(16) به «سرزمين باران هاى بدبو و مِه هاى وحشى» مى رسيم.
در كتاب «تاريخچه دفاع مرزى يون نان» نيز چنين آمده است:
«مِن گِن»(17) (مِن جينگ) مى رسيم، و پس از طى 1200 «لى» ديگر به شهر مهمّ «آ وا» (مندالى يا ماندلايى = مقر اوّليه حكومت ميانمار) مى رسيم...
كشتى «چون دِه»(18) (جُدّه) بودم. نام آن كشتى «كلا نا دى» بود. چندين ماه از سال مى گذرد، مى گفتند درياى هند در سه ماهه آخر سال به شدّت متلاطم و طوفانى مى شود; به طورى كه نمى توان در آن كشتيرانى كرد. در منزلى در شهر «يانگ گونگ» اقامت كردم. اين خانواده اهل سورات بودند، نام او ملاّ هاشم و بسيار ميهمان نواز بود.»
روح الدين مافوچو از طريق جادّه وسيع ارتباطى آن روزگار وارد ميانمار شد، و سپس با «كشتى حاملِ مس» سفر كرد. در رود ايراوادى (رود بزرگ) به سوى شرق بادبان ها را كشيدند و مستقيماً با كشتى به سوى رانگون (يانگ گونگ) رفتند.
از كشتى رانى يك كشتى حاملِ مسِ خريدارى شده از تجار چينى بر روى رود بزرگ ايراوادى مى توان به اين نكته پى برد كه غالباً مبادلات تجارى و رفت و آمدهاى بازرگانى ميان چين و ميانمار برقرار بوده است.
در كتاب «تاريخ پايتخت امپراتورى چيان لونگ»(19) چنين آمده است:
«محصول عمده صادراتى چين به كشور ميانمار ابريشم خام بود و در مرتبه بعدى مى توان از اقلام ديگرى مانند مس، ديگ آهنى، پارچه هاى حرير و اطلس، پتوى نمدى، ظروف چينى، توتون، تنباكو و چاى نام برد. صادرات ميانمار بهچين نيز شامل كهربا، پشم سبز، پنبه، عاج فيل، شاخ گوزن، نمك و ماهى بود. كار تجارت رسم ديرپايى ميان چين و ميانمار است كه تاريخ آن به زمان هاى بسيار دورتر نيز برمى گردد.»
واژه «افراد ماوراء بحار» در عبارت: «افراد ماوراء بحار آن را «لانگ گونگ» مى نامند. نيز اشاره به «انگليسى ها» دارد.
«روز بيست و يكم ماه رجب، از «يانگ گونگ» عازم دريا شديم، چون باد موافق و مساعد نبود، چهل روز در كشتى بوديم. در مواقع عادى در پانزده روز به مقصد مى رسد. روز سوّم ماه رمضان، به يك شهر بزرگ، از سرزمين هند رسيديم، تمام شهرهاى اين سرزمين بسيار بزرگ هستند. نام ديگر سرزمين آن بنگال و نام شهر آن كلكته است. اين مناطق زير نظر انگليسى ها اداره مى شود. اين شهر ديوارهاى سنگى حجارى شده مرتفع با لبه هاى كنگره دار و برآمده دارد. سوداگران و بازرگانان در يك نقطه معين گردهم مى آيند. زبان مردم آن دكنى است. اين سرزمين، مسلمان، ويشنويى يا بوداپرست نيز دارد. مجوسى و افراد مسيحى كاتوليك و پارسى هم دارد. مسلمانان زياد كتاب هاى دينى و تمام كتاب آسمانى قرآن را چاپ و منتشر مى كنند. من در اين شهر (كلكته) چهار ماه اقامت كردم، در انتظارِ ورود كشتى «مو كِه»(20) (مكّه) بودم. صاحب كشتى آدم خيرخواه و مهربانى بود. به افراد نقاط دوردست، بيشتر دوستى و مهربانى مىورزيد. نام او «فلاح» و نام كشتى «جهاز سليمان» بود.»
روح الدين مافوچو به خاطر انتظار براى ورود به كشتى جُدّه (چون دِه)، بيش از چهار ماه در شهر كلكته هند و بنگلادش (بنگال) توقّف كرد. رونق و شكوفايى كاذب شهر كلكته كه داراى «ديوارهاى سنگى حجارى شده مرتفع با لبه هاى كنگره دار و نيز مركز گردهم آيى بازرگانان» بود، بر پايه هاى چپاول و اسارت مردم و سرزمين آن سامان به دست قدرت استعمارى انگلستان برپا شده بود. قدرت استعمارى بريتانياى كبير به سوى قارّه آسيا پيشروى كرد و هدف عمده آن تسخير سرزمين هندوستان بود. البته نخست بنگلادش (بنگال) را تصرف كرد. كلكته يكى از دژهاى عمده اشغالى بود كه ثروت و دسترنج صدها ميليون مردم زحمتكش هندوستان از طريق اين شهر بندرى به طور مداوم به انگلستان انتقال مى يافت. استعمارگرانِ زيرك تر از كيمياگران، ثروت و منابع هنگفت سرزمين هند را بدون پرداخت حتّى يك شيلينگ چپاول و غارت كردند. سرانجام به سبب همين گونه ستم و استثمار بى رحمانه و بى عدالتى شديد اجتماعى، قيام سهمگين و خيزش بزرگ مردم هندوستان عليه انگليسى ها در سال 1856 ميلادى آغاز شد.
232 قبل از ميلاد) پادشاه دودمان طاووس در ايالت «مو جيه تا»،(21) آيين بودايى را به عنوان دين رسمى سرزمين خود اعلام كرد. او در سايه حمايت حكومت، راهبانى رابراى تبليغ و ترويج آيين بودايى به كشورهاى آسياى مركزى و آسياى جنوب شرقىگسيل داشت.
آيين زردشتى كه احكام و آداب عبادت آن در كتاب «اوستا» گرد آورى و نگهدارى مى شود. بر اين عقيده است كه در جهان دو عنصر و اصل متضاد «تاريكى» و «روشنايى» در حال تقابل و نزاع هستند، و آتش مظهر نيكى و روشنايى است. از اين رو، مراسم عمده دينى آنان پرستش «آتش مقدس» است. در اواخر قرن ششم ميلادى، داريوش اوّل آيين زرتشت را دين رسمى سرزمين ايران اعلام كرد. آيين زردشت در قرن ششم ميلادى در دوره حكومت دودمان «جنوب شمال» وارد خاك چين شد.
آيين مسيحيت كه در مناطقى از ايران و هند و بنگال رواج يافته بود، نيز به عنوان يك «متاع وارداتى» در راستاى گسترش استعمار به سوى مشرق زمين وارد سرزمين هندوستان شد. در اواسط قرن هشتم ميلادى، سرزمين هاى خلافت اسلامى با استفاده از «جهاد» به طور مداوم به سوى خارج از مرزهاى خويش گسترش يافت و در نتيجه سربازان، بازرگانان و آيين اسلام پشت سر هم وارد هندوستان شدند. اين آيين وارداتى نيز چندين بار به توسعه و گسترش خود ادامه داد و سرانجام در برابر آيين بودايى پرورش يافته در خاك هند به جايگاهى مساوى و برابر دست يافت و به يك دين سنّتى مؤثّر در هند تبديل گرديد.
علوم اسلامى در چين و از شاگردان نسل دوّم مافوچو براى تدريس به هند رفت و كتابش با نام «توضيح»(22) (شرح العقائد النسفيه) را به زبان عربى در سرزمين هند و بنگال چاپ و منتشر كرد و اين اثر، نمونه زيبايى از مبادلات فرهنگى و علمى ميان چين و هندوستان محسوب مى شود و مُهر تأييدى بر عبارت مذكور در رساله «يادداشت هاى سفر به خانه خدا» است كه مى گويد:
«مسلمانان زياد كتاب هاى دينى و تمام كتاب آسمانى قرآن را چاپ و منتشر مى سازند.»
اقامتگاه صاحب كشتى است. در ساحل دريا، سرزمين يمن قرار دارد. يازده روز در آنجا اقامت كرديم. براى سه روز از پياده روى محض لذّت برديم و به شهر «ها داى دِه» (حديده) رسيديم. هشت روز در آنجا مانديم، سپس به شهر «چون دِه» رسيديم، زمان هم روز هفدهم ربيع الثانى بود.»
روح الدين مافاچو در اوايل سال 1843 ميلادى (بيست و سومين سال فرمانروايى دائو گوانگ)، هند را ترك كرد و مستقيماً از راه دريا به سوى بندر جُدّه (چون دِه) عزيمت كرد. در نيمه راه از سريلانكا (جزيره سيلان) عبور كرد، در آن جزيره كوه «ساى لانگ گو بو» قرار دارد. «محلّ هبوط حضرت آدم ابوالبشر نياى نخستين بشريت، و آثار جاى پاى حضرت آدم در آن موجود است. برخى مى گفتد، آرامگاه حضرت آدم نيز در آنجا است.» «نياى نخستين بشريت» اشاره به آدم، نخستين انسان ذكورِ مذكور در كتاب «انجيل ـ باب خلقت» است كه خداوند او را از خاك و گل آفريد.
در كتاب «آداب و احكام دين آسمانى ـ فصل دين حنيف» مى گويد:
«آسمان و زمين و همه چيز بى درنگ آماده شدند، (خداوند) از گردآوردن چهار عنصر باد، آتش، آب و خاك با روح، آدم ابوالبشر را در بيابان هاى «تيئن فانگ»(23) آفريد.
و سپس از دنده آدم همسرش حوا را خلق كرد. او با آدم ازدواج كرد و فرزندان و نوه هاى آنان به تدريج زياد شدند و نسل در نسل به حيات ادامه دادند.
واژه «تيئن فانگ» در كتب و منابع قديمى چين عمدتاً به شهر «مكّه» و بعدها به صورت عمومى تر به «عرب و اعراب» اطلاق مى شد.
در كتاب «يى تونگ جى»(24) (تاريخ وحدت) چنين آمده است:
«تيئن فانگ در جنوب ارتفاعات كوهستانى «كون لون»(25) قرار دارد و از همه جهات بايد اعمال و فرايض دينى را به سوى آن انجام داد». آنجا (مكّه) محلّ هبوط آدم است. اقوال و گفته هاى بسيارى در اين خصوص وجود دارد، امّا تأييد و تصديق آن دشوار است.
مافوچو در طى مسير كشتيرانى، از ماله (ماى لاى بو)، جزيره سوكوترا (شو گو جوان لا)، عدن (اِر فو)، ما كا (موكا)، حديده (ها داى دِه) و ديگر مستعمرات انگليس عبور كرد.