بلوغ عاطفي و استقلال عاطفي ضرورتي براي زندگي موفق
چهارشنبه 12 مهر 1391 4:51 PM
بلوغ عاطفي و استقلال عاطفي ضرورتي براي زندگي موفق |
استقلال عاطفي يا خود تمايزيافتگي، بخشي از علايم آمادگي افراد براي ازدواج است. در واقع براي شروع زندگي مشترک، افراد بايد علاوه بر رسيدن به شرايط اقتصادي مناسب و بلوغ جسمي به استقلال عاطفي که يکي از ابعاد بلوغ عاطفي است، رسيده باشند. اين امر به قدري اهميت دارد که ممکن است تلاش هاي فرد را براي انتخاب يک همسر مناسب و زندگي مشترک موفق، تحت تاثير قرار دهد. بلوغ عاطفي يعني چه؟
وقتي فردي احساساتش را بشناسد و در تعامل با ديگران بيان کند و به کار ببرد، مي گوييم اين فرد به بلوغ عاطفي رسيده است. چنين فردي مي تواند به شکل صحيحي احساساتش را ابراز کند. همچنين احساسات ديگران را نيز به همان خوبي شناسايي و درک مي کند. زهرا نيکخواه کارشناس ارشد روان شناسي باليني با بيان اين مطلب به خراسان درباره استقلال عاطفي توضيح مي دهد: اگر فردي بتواند خودش را از ديگران مجزا کند و افکار، ايده ها و خواسته هاي مستقل داشته باشد، استقلال عاطفي دارد. رشد عاطفي فرآيندي است که از تولد کودک آغاز مي شود و والدين نقش مهمي در اين ميان ايفا مي کنند. اولين پيونددهنده کودک با محيط بيرون مادر است. از اين رو نحوه تعامل کودک با مادر، تعيين کننده نحوه تعامل او با جهان خارج است.دلبستگي يا پيوند بين مادر و کودک، اولين نياز کودک براي برقراري ارتباط با جهان خارج است و هر قدر اين دلبستگي ايمن تر باشد، جهان براي او ايمن تر خواهد بود. چنانچه اين احساس در دوران رشد و تکامل رو به بهبود نباشد، فرد با همين احساس وارد رابطه زناشويي مي شود و دلبستگي ناايمن خواهد داشت. اين سبک دلبستگي ارتباط مستقيمي با تلاش کودک براي کسب استقلال دارد. کودک از ۲ يا ۳ سالگي مفهوم «من»، «اسباب بازي من»، «مادر من» و... را درک مي کند و به دنبال کسب هويت خود است. او با تکيه بر دلبستگي ايمن که به مادر پيدا کرده، به دنبال دست يافتن به استقلال است. بلوغ عاطفي و استقلال
به طور کلي انتظار ما اين است که در سن نوجواني، بلوغ هيجاني فرد کامل شود ولي در بسياري از موارد يک فرد ۳۰ ساله پس از مراجعه به مشاور ازدواج درمي يابد که هنوز به بلوغ عاطفي نرسيده و هنوز وارد يک رابطه نشده، نگران از دست دادن آن است.در واقع فرد به علت اين که دلبستگي ايمن کسب نکرده و در دوران رشد و تکامل هم به بلوغ عاطفي نرسيده است، همين احساس ناايمني را وارد رابطه با همسرش مي کند. ضرورت مشاوره اين کارشناس ارشد روان شناسي باليني با بيان اين که اين افراد نمي توانند در عين دوست داشتن از کسي فاصله بگيرند، توضيح مي دهد: بعضي تصور مي کنند وابستگي و دوست داشتن يکي است. در حالي که وابستگي يک عادت بيمارگونه اي است که سلامت روان فرد را به خطر مي اندازد و در روابط يک زوج نه وابستگي بلکه دلبستگي ضروري است. همسري که دايم از تنها شدن و طرد شدن مي ترسد و با وجود داشتن زندگي مشترک رضايت بخش، وابستگي بيمارگونه به همسرش دارد و آن را دوست داشتن نام مي گذارد، بايد حتما در مراجعه به روان شناس و مشاور مشکل خود را حل کند، زيرا در درازمدت همسران از هم خسته مي شوند و کارشان به جدايي مي کشد. چنين همسري کمبود محبت دارد و از همسرش توقع دارد کمبود محبت او را در کودکي، رفع کند. گاهي هم فردي که در دوران کودکي محبت و توجه زيادي دريافت کرده است، از همسرش هم همين توقع را دارد و همه اين موارد باعث دلزدگي و دلسردي همسران از يکديگر مي شود. www.wafa.ir |
امیدوارم لبخند امام زمان روزی شما باشد. باتشکر/