پاسخ به:خاطرات امیر سرلشگر شهید منصور ستّاری
جمعه 7 مهر 1391 7:05 PM
بورسیه تحصیلی
« سرهنگ جمشید ماهرنیا »
از بچگی علاقه زیادی به نقاشی داشتم ، ولی به هر تقدیر به نیروی هوایی آمدم و در تخصص آجودانی مشغول به کار شدم . از آنجایی که همیشه یک کشش درونی مرا به طرف طراحی و نقاشی میکشید ، در کنکور سراسری دانشگاه هنر شرکت کردم و با نمرة خوب در رشته طراحی و نقاشی پذیرفته شدم .
پس از چند روز فهمیدم که قبولی من بی فایده است . چون نه میتوانستم بورسیه شوم و نه اداره به من مرخصی میداد که در کلاسهای دانشگاه شرکت کنم . بالاجبار یک سال از دانشگاه مرخصی گرفتم تا شاید فرجی حاصل شود .
ساختمان مسجد النبی (ص) ستاد نهاجا در حال اتمام بود . من با شور و شوقی که نسبت به مسائل هنری در وجودم موج میزد ، به فکر افتادم طرح بنای یادبودی را برای جلو مسجد طراحی کنم .
طرح را به چند صورت کشیدم و با وقت قبلی خدمت تیمسار ستاری بردم . در قسمتی از طرح من نقصی وجود داشت که فقط خودم آن را میدانستم و هیچ کس به آن اشاره نکرده بود .
تیمسار طرح را ورانداز کردند و در حالی که اشاره به قسمتی از آن میکردند . گفتند :
اگر این قسمت را درست کنی طرحت بینقص است .
دیدم ایشان دقیقاً به قسمتی اشاره کردند که فقط خود من آن را میدانستم . تعجبم از این بود که تیمسار چگونه با یک نگاه متوجه آن شدند ، پرسیدند :
چکار میکنی ؟
گفتم :
-در قسمت آجودانی مشغول به کار هستم .
گفتند :
شما که علاقه به هنر داری چرا در این رشته فعالیت نمی کنی ؟
گفتم :
از قضا در دانشگاه هنر ، رشته طراحی و نقاشی قبول شدهام ولی نمیتوانم بورسیه شوم .
گفتند :
فکر نکنم از این نظر مشکلی داشته باشی . من میگویم شما را بورسیه کنند . دیگر چه مشکلی داری ؟
گفتم :
تیمسار فقط تشکر دارم .
همان سال به دستور تیمسار بورسیه شدم و به آرزوی چندین سالهام رسیدم . پس از فارغالتحصیلی تنها خدمتی که توانستم برای آن شهید عزیز انجام دهم ، طراحی چند پوستر از چهره ایشان و همچنین طراحی روی جلد کتاب حاضر ( پاکباز عرصه عشق ) میباشد .”
منبع : کتاب آسمان غرنبه
abdollah_esrafili@yahoo.com
شاد، پیروز و موفق باشید.