پاسخ به:سروده های محلی بوشهر
جمعه 14 مهر 1391 12:05 AM
زینت خوان ملک رعیت وتجارکماچ
روشنی بخش دل وسفره افطارکماچ
چون پدیدارشودنیم رخ ماه صیام
مینمایدرخ خوش چهر ه به انظار کماچ
نان خوشمزه بوشهری شیرین شکرین
هست پیرامن او صحبت بسیار کماچ
گرده وبلبل وسنگک ودوصدنان دگر
گر بودخوشمزه گویندکه انگار کماچ
کیک فنجونی یزد ی و کلمپه ی کرمان
درحضورتوخجل مانده به بازار کماچ
وقت افطارکه گسترده شودسفره ما
می زدایدزرخت زردی وزنگار کماچ
شکرایزدکه همه عمرسلامت باشیم
گرچه شدباب دل سالم وبیمارکماچ
بین که ازشرم رخش یوخه دوصدتاگشته
لیک اماهمه جاگشته پدیدارکماچ
نیک دانی که چه پیمان شکنان بسیارند
تا ابد با تو فقط در همه جا یار کماچ
خامه گر ناز کند بر سر شیرینی تر
مسقطی جان بدهد در ره دلدار کماچ
قدمتش گر چه بود بیش دو صد سال ولی
باز مانده است دلا با تو وفادار کماچ
هیچ بهتر نبود تحفه از این شهر ودیار
گر از این سو گذری یک نه که صد بار کماچ
این قصیده بسرودم ز سر شوق که تا
بعد از این ما همه باشیم طرفدار کماچ