پاسخ به:سروده های محلی بوشهر
سه شنبه 4 مهر 1391 2:22 AM
شاعر گرامی علی مهندسی
تو محله قدیممون چه روزگاری داشتیم
گت و کوچیک میخندیدیم حال و حوایی داشتیم
ظهر که میشد موقع ناهار قلیه موی میخوردیم
یه کاسه ی خوراکمون سی همسایه میبردیم
وقت پسین تو کیچه ها قیلونا چاق چاق بی
افتو میرفت تو کیچمون زیلوها پهن پهن بید
ننم بیدو ننه ی علو ننه ی رضو با فاطو
بوام بیدو غلومرضا با هادو و با قاسو
خم بیدمو شهرمو بید با علو و رضالو
تش میزدیم چوقی محل زیرش مینادیم الو
یادش بخیر چه خوش گذشت اما چه زود تموم شد
محله ی قدیممون واله چه زیر و رو شد
جاش میبینی رفته بالا یه ساختون گتی
نه قلیه موی نه تیرمویه نه دی رضا نه فاطی
توی محله قدیممون روزگار خوب و خوشی داشتیم ، بزرگ و کوچک میخندیدند و حال دیگه ای بود
ظهرها وقت ناهار وقتی قلیه ماهی میخوردیم ، یه کاسه از غذای خودمون رو برای همسایه میبردیم
عصرها توی کوچه زیلویی پهن میکردیم و قلیان ها رو چاق میکردیم و میکشیدیم
مادرم بود مادر علی مادر رضا و فاطمه ، بابام بود و غلامرضا با هادی و قاسم
خودم بودم و یه شهر بوشهر و با علی و رضا اتیش میزدیم و زیر هیزم ها سیب زمینی میگذاشتیم
یادش بخیر چه خوش گذشت ولی خیلی زود تموم شد محله ی قدیممون زیرو رو شدو بهم خورد
حالا جای محله ی قدیممون ساختمونای بزرگی ساختن و دیگه خبری از تیرمایه قلیه ی ماهی و مادر رضا و فاطی نیست .
برداشت با ذکر منبع بلامانع میباشد .
دیروز ما زندگی را به بازی گرفتیم
امروز او مارا ......
فردا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟